در دهه60 معمولاً فیلمسازان در پاسخ به نقدهایی که در تنها مجله سینمایی آن دوران چاپ میشد، میگفتند: «گر تو بهتر میزنی بستان بزن» و البته کم نبودند منتقدانی که وقتی روی صندلی کارگردانی نشستند نشان دادند که اصول فیلمسازی را بلدند؛ دستکم از خیلی از فیلمسازانی که فیلمهایشان را پر از ایراد دانستهاند بهتر بلدند؛ هرچند کم نبودند منتقدانی که وقتی کارگردان شدند تنها مایه شرمساری همکاران مطبوعاتیشان را فراهم کردند.
ماشاءالله ناظریان که در مقام منتقد، حتی به فیلمی چون «گوزنها» هم خرده میگرفت، وقتی کارگردان شد فیلمی چون «یک اصفهانی در سرزمین هیتلر» را مقابل دوربین برد که فیلمی مبتذل و بازاری بود.م.صفار سردبیر ستاره سینما در دهه50 هم چند فیلم ساخت که با وجود تمام تلاش صفار برای متفاوت از کار درآمدنشان، تفاوت ماهوی با دیگر محصولات فیلمفارسی نداشتند.
آرش معیریان که در فصلنامههای تخصصی سینما، مقالاتی درباره سینمای کلاسیک مینوشت، وقتی پشت دوربین رفت فقط فیلمفارسی ساخت.
آن همه نوشتن درباره جانفورد و هیچکاک و هاکس به ساخت فیلمهایی از جنس «شارلاتان» و «چپدست» انجامید؛ این دقیقاً همان فاصلهای است که میان آرمان و واقعیت وجود دارد.منتقد معمولاً آرمانگراست و فیلمساز با واقعیتهای موجود سر و کار دارد.
یکی از این واقعیتها هم گویی این است که با هر میزان از سواد و بینش سینمایی، اگر قصد حضور مداوم در سینمای حرفهای دارید، باید فیلمی بسازید که مخاطب داشته باشد.
و در این سالها بسیاری از فیلمهای پرمخاطب ما، آثار آبرومندی نبودهاند و بعضی از آنها را هم کسانی ساختهاند که زمانی منتقد سینما بوده و مو را از ماست بیرون میکشیدند.
سالها پیش فیلمسازی در یک مصاحبه با طعنه از یک فیلم روی پرده که سازندهاش سابقه نقدنویسی هم داشت یاد کرد و گفت: «فیلم دوستتان را هم دیدیم»! فیلمی که آن کارگردان با تمسخر از آن اسم میبرد، گرچه ایرادهایی داشت، اما هرچه بود مبتذل نبود.
فیلمسازی و نقدنویسی دو مقوله کاملاً متفاوت است. میتوان از منتقدی که به فیلمسازی روی آورده انتظار داشت فیملفارسی نسازد ولی برای فیلم خوب ساختن، سابقه نقدنویسی هیچ کمکی نمیتواند بکند.
ساختن فیلم خوب، نیاز به شرایط مطلوب و قریحه فیلمسازی دارد. ممکن است یک منتقد فرهیخته، چون فاقد قریحه فیلمسازی است هرگز نتواند اثر قابل قبولی بسازد، منتهی از کسی که در دوران نقدنویسی از کوبریک و فلینی پایینتر نمیآمده، میشود توقع داشت که اگر شاهکار نمیسازد لااقل فیلمفارسی هم نسازد.