اما چهرههایی مثل کریگرانت، جیمز استوارت و یا همفری بوگارت اکنون زنده نیستند تا شاهد سقوط برخی از بهترین پشتوانههای مالی استودیوهای فیلمسازی باشند.
آنها نیستند تا ببینند که لیندسی لومان که زمانی ملکه نوجوانان معرفی شد، به دلیل بدمستی و رفتار زشت، از پروژه آخرش اخراج میشود و یا مل گیبسون به دلیل رانندگی در حال مستی توسط پلیس دستگیر شده و شرح مکالماتش با افسر پلیس، تیتر اصلی روزنامهها میشود. هالیوود در گذشته هم مکان عجیبی بود و اتفاقات غریبی در آن رخ میداد، اما به نظر میرسد که کارخانه رویاپردازی این روزها آشفتهترین روزهایش را میگذراند.
حوادث عجیبی که با محوریت ستارگان سینما رخ میدهد، نشانگر یک تحول اساسی است؛ تحولی شگرف در دنیای فیلمسازی و تغییر نقش ستارگان سینما. واقعیتهای دنیای سینمای امروز واضح و غیرقابل کتمان است. فروش فیلمها پایین آمده، تعداد فیلمهای پرخرجی که در گیشه نادیده گرفته میشوند رو به افزایش است و کاهش درآمد سال 2005 سینما در 15 سال گذشته بیسابقه بوده است. از سویی بنا به اظهارات تحلیلگران سینمایی، کپی غیرقانونی محصولات سینمایی، تنها در آمریکا ضرری 3/1 میلیارد دلاری را سبب میشود.
اما با وجود همه این شکستها تا به حال ستارهها همواره با گذشت زمان دستمزدهای بالاتری را درخواست کردهاند. این درخواستها باعث شده تا هزینه متوسط فیلمسازی از 1/54 میلیون دلار در سال 1995 به 2/96 میلیون دلار در سال 2005 برسد. اما گویا قرار است دیگر به این ارقام اضافه نشود. سالهای درخشان دهه 1990 که بروس ویلیس بابت قراردادش برای فیلم حس ششم یکصد میلیون دلار دریافت کرد یا کیانا ریوز قصد داشت قراردادی را برای سهگانه ماتریکس داشته باشد که حدود 206 میلیون دلار برای او درآمد داشته باشد، به پایان رسیده است.
استودیوها اکنون به دنبال راههایی برای کاهش هزینه هستند و یکی از بهترین و آشکارترین راهها کاهش دستمزدهای ستارگان سینماست. این تغییر شیوه تا حدی به تغییر دیدگاه عمومی نسبت به ستارگان سینما برمیگردد.
در دورهای همچون دهه 1940، مردم جهان هنرپیشهای چون جیمز استوارت را قهرمان و الگوی خود قلمداد میکردند، ولی امروز به لطف پاپاراتزی و روزنامههای زرد بیشمار، ما در جامعهای زندگی میکنیم که میتوانیم از تمام کاستیها و عیوب این ستارگان مطلع شویم و از این رو آنان را همچون خودمان میپنداریم.
اگر برای این تغییر سیاستها به مثالی نیاز باشد، شاید ذکر داستان اخیر تام کروز بهترین نمونه باشد. در آگوست سال گذشته، استودیو پارامونت به همکاری 14 ساله خود با تام کروز خاتمه داد و این سؤال مطرح است که آیا دنبالههای مشابهی را میتوان برای هر کدام از سایر ستارگان فعلی سینما متصور بود؟ مرور فیلمهای پرفروش تمام دوران تاریخ سینما هم ما را به نتایج تازهای میرساند. تایتانیک با فروش 8/1 میلیارد دلاری در صدر است، اما چند فیلم سری ارباب حلقهها، دو فیلم هریپاتر، دزدان دریایی کارائیب و جنگ ستارگان نیز در این فهرست هستند.
لئوناردو دی کاپریو بازیگر فیلم تایتانیک
نکته مشترک در تمامی فیلمها این است که همه آنها بیش از آنکه برای فروش گیجکنندهشان متکی به هنرپیشهها باشند، داستان محور هستند و هیچ کس برای تماشای بازی ویگومورتنسن (در سری ارباب حلقهها) و یا دانیل رادلیکف (در سری هریپاتر) به سینماها نرفته است، پس چرا باید استودیوها بودجههای چند صد میلیون دلاری را صرف تولید فیلمها با ستارگان مشهور کنند.
این منطق اکنون به تدریج جای خود را در استودیوهای فیلمسازی باز کرده است و نتایج آن به مرور در اخبار رسانهها شنیده میشود. راسل کرو اخیراً در مذاکراتش برای بازی در فیلم جدید بازلوهرمن به نتیجه نرسید و در صحبتهایش درباره آن، استودیو فاکس را مقصر دانست و گفت: «من کار خیریه انجام میدهم، ولی نمیخواهم برای استودیوهای بزرگ مجانی بازی کنم»!
استودیوها با در پی گرفتن این سیاستها در واقع موضعی سختگیرانه اتخاذ کردهاند و بر این باور هستند که تماشاگران بدون توجه به هنرپیشه، به تماشای فیلمی با داستان خوب خواهند آمد. در مذاکرات نهایی برای حضور مجدد پیرس برازنان در فیلم جدید جیمز باند یعنی کازینو رویال، دو درخواست 20 میلیون دلار دستمزد به علاوه 10 درصد از فروش جهانی فیلم را کرده بود، ولی استودیو مترو گلدوین مایر این پیشنهاد را قبول نکرد و در عوض دانیل کریگ را جایگزین او کرد که با 5/1 میلیون دلار حاضر به بازی شد.
این صرفهجویی معادل یبش از یک پنجم کل بودجه فیلم است. البته پیرس برازنان تنها چهرهای نیست که سال گذشته سقوط سینمایی را تجربه کرد، بلکه نایت شیامالان هم قربانی زیادهخواهیهایش شد و سرنوشت تلخی برایش رقم خورد.
او در سن 29 سالگی، فیلم حس ششم را نوشت و کارگردانی کرد؛ فیلمی که در سال 1999 صنعت سینما را تکان داد. حس ششم با 40 میلیون دلار هزینه تهیه شد و حدود 600 میلیون دلار در سطح جهان فروخت. دو سال بعد شیامالان به مجله اسکوایر گفت که رمز ساخت فیلم پرفروش را کشف کرده است و استودیو دیزنی نیز با باور این قضیه بیش از 5 میلیون دلار برای فیلمنامه و 5 میلیون دلار برای کارگردانی فیلم «شکستناپذیر» به او پرداخت و در تمامی مراحل تولید دست او را باز گذاشت.
اما روزگار خوش شیامالان خیلی زود به پایان رسید و فیلم آخر او به نام «بانو در آب» که توسط استودیو دیزنی رد شده بود، یک فاجعه بزرگ از کار درآمد. شیامالان در توجیه این فاجعه گفت که استودیو دیزنی که این فیلم را رد کرده دیگر به ارزشهای انفرادی اعتقاد ندارد و مبارزان با استودیو محکوم به شکست هستند.
اما راه دیگری برای توجیه این قضیه هم وجود داشت و آن، این که دیزنی درک کرده بود که با ساخت این فیلم در واقع پول خود را دور میاندازد و تولید فیلم توسط استودیو وارنر و عکسالعمل تماشاگران و منتقدان رأی به دیدگاه درست دیزنی داد، در حالی که شیامالان تا حدی به این فیلم مطمئن بود که نقش کوچکی را هم برای خود در نظر گرفت!
استودیو دیزنی قبل از این که قربانی سیستم ستارهسازیاش شود، از ستارهاش دست کشید و درک کرد که ستارهای مثل شیامالان هم مثل بقیه انسانها است.
در سالهای اخیر نقش اکثر قهرمانهای فیلمهای پرفروش سینماها را بازیگرانی ایفا کردهاند که برای ما ناشناس بودند. برای مثال مارک هامیل و هریسون فورد قبل از بازی در سری فیلمهای جنگ ستارگان کاملاً ناشناس بودند و این به تماشاگران امکان میداد تا بتوانند با دقت بیشتری داستان را دنبال کنند و این دیدگاه موجب شد تا حتی کابوی و ماهی انیمیشن هم در فیلمهایی مانند «در جستجوی نیمو» و «داستان اسباببازی» قهرمان ما باشند.
مجله پره میر اخیراً مدعی شد که ما شاهد آخرین نسل ستارگان سینما هستیم و از این به بعد راسل کرو و سایرین باید به دستمزدهای پایین عادت کنند و البته این قانون حتی برای کارگردانی مثل پیتر جکسن هم صدق میکند.
جانی دپ
جکسن پس از ساخت سری «ارباب حلقهها» مذاکراتی را برای ساخت فیلم Halo براساس یک بازی کامپیوتری مشهور آغاز کرد ولی زیادهخواهیهایش باعث پشیمانی استودیو یونیورسال شد.
اگر استودیوها هم، لزوم حضور ستارگانی مثل تام کروز و راسلکروز را زیر سؤال ببرند قطعاً شرایط وخیمتر از هر زمان دیگری برای ستارگان جوان میشود. اصل اساسی تماشای فیلمها در سالن سینما، بهرهگیری از فضایی است که فیلمها برای تماشاگر به وجود میآورد و به این وسیله او را از دنیای پر مخاطره و پردردسر بیرون جدا میکنند و به عبارتی سینما، محل فرار تماشاگران از دنیای پرهیاهو است و چه بهتر که تماشاگر به جای تمرکز بر روی بازی بازیگرانی که هر روز صبح درباره زندگی شخصی آنها مطالبی را میخواند، بر داستان جذاب و جلوههای ویژه توجه داشته باشد.
تام کروز
نگاهی به دستمزدهای برخی بازیگران معروف
تایتانیک (1997) 8/1 میلیارد دلار: لئوناردو دی کاپریو و کیت وینسلت حدود 2 و 5/2 میلیون دلار دستمزد برای این فیلم دریافت کردند.
ارباب حلقهها بازگشت پادشاه (2003) 1/1 میلیارد دلار: هزینه کل بازیگران ناشناس فیلم با نظارت پیتر جکسن 125 میلیون دلار بود!
دزدان دریایی کارائیب 2 (2006) 1 میلیارد دلار : جانی دپ برای بازی در این فیلم 20 میلیون دلار دستمزد گرفت.
هری پاتر و سنگ جادو (2001) 970 میلیون دلار:دانیل رادکلیف برای بازی در این فیلم 250 هزار دلار دریافت کرد.
جنگ ستارگان ایپزود اول (1999) 922 میلیون دلار: جورج لوکاس 400 میلیون دلار برای بازیگران 6 قسمت فیلم در نظر گرفت.
ارباب حلقهها: دو برج (2002) 921 میلیون دلار:ایان مک کلن بازیگر نقش ماندالف برای دومین قسمت فیلم «ارباب حلقهها» دستمزدی 9 میلیون دلاری دریافت کرد.
پارک ژوراسیک (1993) 919 میلیون دلار:درآمد اسپیلبرگ از این فیلم 250 میلیون دلار بود!
هری پاتر و جام آتش (2005) 892 میلیون دلار: چهارمین فیلم هرِیپاتر، جیکی رولینگ را ثروتمندترین زن انگلستان کرد.
شرک 2 (2004) 880 میلیون دلار: مایک مایرز برای صدا پیشگی به جای شخصیت شرک، 10 میلیون دلار دستمزد گرفت.
هری پاتر و تالار اسرار (2002) 866 میلیون دلار: دستمزد رادکلیف برای این فیلم به 3 میلیون دلار افزایش یافت
ایندیپندنت 25 دسامبر