سرمایهگذار فیلم البته بخش خصوصی است که با دستودلبازی پولهایش را خرج کرده. تقریبا همه بازیگران درجه یک هستند و عوامل پشت دوربین نیز همین طور؛ از مدیر فیلمبرداری گرفته تا صدابردار و طراح صحنه و لباس.
با این همه فیلم در گیشه به موفقیتی دست پیدا نمیکند. از موفقیت هنری هم خبری نیست؛ هر چند کارگردان جوان با اعتماد به نفس با رسانهها گفتوگو کرده و از فیلمش دفاع میکند و در رسانه ملی هم وقتی منتقد برنامه به ضعفهای فیلم اشاره میکند، در پاسخ میگوید «شما اثر مرا نفهمیدهاید».
با این همه تمام شواهد حکایت از شکست همهجانبه فیلم اول کارگردان جوان دارد. سرمایه بخش خصوصی هم قاعدتا برنمیگردد. در جایی که سینما هنر- صنعت باشد کارگردانی که در قدم اول با وجود بلندپروازی و گردآوری بازیگران مطرح و پولساز شکست میخورد، به این راحتیها نمیتواند فیلم دومش را بسازد. اینجا اما، کارگردان جوان ما، کمی پس از اکران فیلم اولش، پیش تولید فیلم دوم را آغاز میکند.
اگر فکر میکنید این فیلم با حمایت دولت ساخته میشود سخت در اشتباهید چون باز هم پای بخش خصوصی در میان است.
البته برخلاف نهادهای دولتی، وقتی پای پول بخش خصوصی در سینما به میان میآید، بحث بازگشت سرمایه اهمیتی فوقالعاده مییابد. بدیهی است سرمایهگذاری که سرمایهاش در امر تولید فیلم بر باد برود، یا دیگر چنین خبطی را مرتکب نمیشود یا اینکه به قصد حضور در سینما به عنوان بازیگر، تهیهکننده و... این پولها برایش مسئلهای نیست.
به هر حال این هوش و ذکاوت در جذب سرمایه بخش خصوصی، یافتن سریع تهیهکننده با وجود شکست تجاری فیلم اول و اعتماد بهنفسی که قبلا به آن اشاره شد، تحسینبرانگیز است. یک کارگردان دیگر به انبوه کارگردانهای سینمای ایران اضافه شده که جوان و تازه نفس هم هست. در میانههای پاییز 89 همهچیز به شکل جالب توجهی مطبوع و دلپذیر بهنظر میرسد.