با گذشت زمان، آنها جزئی از سیستم شهری میشوند و پسخوراند سیستم شهری را به سوی مثبت میکشانند؛ یعنی سیستم را دچار عدمتعادل میکنند و این سؤال بیان میشود که راه بازگرداندن تعادل به سیستم چیست؟ آیا با وضع قوانین سخت یا اجبار به بازگشت، مشکلات حل میشود؟ تجربه نشان میدهد که چنین نیست و از آنجا که مهاجران راه زندگی در بخش غیررسمی را آموختهاند راههایی برای بازگشت و ادامه زندگی دوباره در سیستم شهری مییابند. ارائه راهحلهای یکجانبه مانند خانهسازی در ابعاد وسیع نیز چندان پاسخگو نیست و جهات دیگر این معضل را پوشیده نگه میدارد، تا زمانی که به شکل یک بحران ظهور کند.
این مقاله با هدف پرداختن به نگرش چندجانبه برای ساماندهی به اسکان غیررسمی یا حاشیهنشینی تدوین شده است.تعریف از اسکان غیررسمی یا حاشیهنشینی بسیار است ولی نمود آن در شهرها با محلههای فقیرنشین و خانههایی با حداقل استاندارد است که با نامهای زاغهنشینی، آلونک، کپر، اتاق و... همراه است. از طرف دیگر هنگامی که ضرورت تعریف از اسکان غیررسمی یا حاشیهنشینی بیان میشود، نمیتوان بدون ریشهیابی و علل ایجاد آن در هر مکان جغرافیایی به تعریف مناسبی رسید، این دو همراه هم هستند و نگاه به اسکان غیررسمی بدون ریشهیابی مکانی سرزمین مبدأ و مقصد امکانپذیر نیست.
مهاجرت
یکی از عوامل ریشهای ایجاد اسکان غیررسمی، مهاجرت است و هنگامی که جابهجاییها بین مکانهای جغرافیایی با پیشبینیهای لازم برای ایجاد امکانات سکونت و اشتغال مناسب همراه نباشد سبب بروز مشکلاتی مانند اسکان غیررسمی میشود.تأثیرات میزان مهاجرت را در ایجاد اسکان غیررسمی یا حاشیهنشینی باید در 3 بعد کلان، میانه و خرد ارزیابی کرد. در سطح کلان، هدف از مهاجرت آن است که نیروی کار اضافی را از بخش سنتی و معیشتی روستا به بخش نوین صنعتی و خدماتی شهر منتقل کند.
در سطح خرد، مهاجر سعی در محاسبه میزان هزینه و سود ناشی از مهاجرت دارد که هزینهها بیشتر شامل فرصت ازدسترفته مهاجر برای ترک سرزمین، هزینههای جابهجایی و استقرار و انتظار یافتن شغل در مقصد و هزینههای روانی با ترک محیط آشنا و فقدان حمایتهای موجود در سرزمین مبدأ است. میزان سود نیز شامل اشتغال و درآمد بیشتر در سرزمین مقصد و ارزش دسترسی به تسهیلات و خدمات اجتماعی برتر نسبت به مبدأ مهاجرت است. در سطح میانه به عواملی مانند میزان درآمد خانوار و تنوع بخشیدن بهپایههای درآمدی آن است و عامل دیگر ارزشهای اجتماعی است که خانوادهها براساس آن تصمیم به مهاجرت میگیرند.
انسان حاشیهنشین
مهاجرت سبب ایجاد رفتارهای دوگانهای میشود و در بسیاری از موارد جریان زندگی ماشینی بر افراد مسلط میشود و در موارد دیگر جرم (افرادی که به سن قانونی رسیدهاند) و بزهکاری (شامل کودکان و نوجوانان است) را تشدید میکند. سرزمین مبدأ اینگونه مهاجرتها، بیشتر روستاهاست که نیازمند تحول بهخصوص در ابعاد اشتغال و توسعه روستایی است. باید به روستا بهعنوان یک سیستم کامل نگاه کرد و عوامل عدمتعادل را در آن ریشهیابی و حل کرد؛ به عبارت دیگر روستاها نیازمند تحول هستند.
اکنون وضعیتی بهوجود آمده است که معضل اسکان غیررسمی در شهرها وجود دارد. پس سرزمین مقصد نیز نیازمند برنامهریزی بهینه و مناسب است. برای رفع این معضل در سرزمین مقصد نیز راهکارهای متعددی ارائه شده است که مواردی مانند ایجاد و گسترش امکانات زیربنایی و خدمات عمومی، مدیریت مناسب زمین و مسکن، گسترش چتر حمایتی، ساماندهی بخش غیررسمی و... را در بر میگیرد.
حل معضل اسکان غیررسمی با دیدگاه فیزیکی (کالبدی) یکی از آنهاست. با توسعه افقی شهرها، بسیاری از زمینهای اطراف شهرها (بهخصوص زمینهای کشاورزی روستاهای اطراف) تحت محدوده شهری قرار گرفته و به چند برابر ارزش واقعی آنها فروخته میشوند و حومهنشینی را گسترش میدهند و زمینهایی که کمترین امکانات را برای جذب جمعیت دارند مانند زمینهای نزدیک به مناطق تخلیه زباله یا گورستانها تبدیل به مناطق اسکان غیررسمی میشوند. حل این معضل در مدیریت مناسب زمین شهری است که اهم آنها عبارتند از: جلوگیری از احتکار زمین و افزایش بیرویه قیمت آن، گسترش امکانات مناسب خدمات عمومی، ایجاد مسکن مناسب و ایمن در مقابل مخاطرات و حوادث، در اختیارنهادن وام و آموزش کافی برای ساخت خانه با مصالح ساختمانی ارزان قیمت و مناسب و کمک به جابهجایی و احداث مسکنهای مناسب در مکانهایی که دور از گورستانها و... باشند.
در ساماندهی باید به این نکته توجه کرد که اینگونه سکونتگاهها بهطور خودجوش بهوجود میآیند و از قبل برنامهریزی برای اسکان مناسب در آنها شکل نگرفته است یا به بیان دیگر بعد از سکونت، نیاز به خدمات پایه و اساسی مطرح میشود و مشکلات خاص خود را دارد.
توجه به جنبههای حقوقی اسکان میتواند از ایجاد مشکلات و گسترش انواع جرم در بلندمدت جلوگیری کند. وجود نهادهای رسمی و قوانین حمایتی برای کمک مالی در ایجاد و گسترش امکانات اسکان ضروری است و در وضع قوانین، حمایت حقوقی از گروههای آسیبپذیر باید در اولویت باشد. بسیاری از خانهها در این بخش، مکانی برای تولید درآمد هستند و نیازمند توجه به عواملی مانند نور، تهویه مناسب هوا و ... . یکی از ابعاد مهم، توجه به گذران اوقات فراغت است. توجه به گذران اوقات فراغت از 2بعد دارای اهمیت است؛ یکی بالا بودن میزان جوانان و بیکاران در این مکانها و دیگری عدمآشنایی با عواقب بسیاری از تفریحهای منفعل و پر خطر شهری.
در این موارد نیز گسترش مراکز تفریح سالم، با قیمت پایین و آموزش خطرات تفریحهای نامناسب برای هر دو جنس ضروری است. فقر عاملی است که سبب میشود گروههای فقیر راههای متنوعی را برای ادامه زندگی داشته باشند که یکی از آنها مشارکت است. فقرا نیازمند تجمع هستند تا شرایط سهلتر شده و باغ زندگی آنان شکوفا شود. در بسیاری از موارد آنها خارج از نظام رسمی کار و فعالیت بهمعیشت میپردازند و پایین بودن میزان تخصص و سطح سواد خویش را در تنوع دادن به فعالیتهای خود و همکاری و مشارکت با یکدیگر مییابند که سبب بقای آنها میشود. نتیجه مشارکت آنان بهبود شرایط در بخش غیررسمی در سکونت و اشتغال است؛ اصلی که در برنامهریزیهای اجتماعی باید به آنها توجه کرد.
هر تعریفی را که بخواهیم از اسکان غیررسمی یا حاشیهنشینی ارائه دهیم، به نوعی، ذهن ما را درگیر عوامل ایجاد آن در یک مکان جغرافیایی کرده است که نیازمند مطالعات میدانی است. اهمیت اسکان غیررسمی از نمود آن در شهرهای بزرگ به خوبی قابل ملاحظه است. این پرسش آغازین میتواند آغاز تحقیق روی هر سکونتگاه غیررسمی باشد بهگونهای که محقق را از تأکید بر قضاوتهای غیرعلمی و پیشبینیهای کلی باز دارد و بتواند راهکارهای مناسب و منحصر به فردی را برای هر سکونتگاه غیررسمی بهطور جداگانه مطرح سازد زیرا بهنظر میرسد که غیراز ویژگیهای مشترک، میتواند خصایصی خاص داشته باشد.
دکتر عطیه سادات صابری
دانش آموخته جغرافیا و برنامهریزی شهری