تحولات روزهای پس از سقوط دولت سعد حریری در لبنان نشان می‌دهد که صحنه سیاسی و اجتماعی این کشور در موقعیت حساسی قرار گرفته است.

از یک‌سو رایزنی‌های جاری پیرامون دولت جدید باعث گمانه‌های مختلفی پیرامون آینده سیاسی لبنان شده و از سوی دیگر موضوع دادگاه ترور رفیق حریری و اعلام خبر صدور کیفرخواست این دادگاه باعث شده تا چشم‌های بسیاری به بیروت و بازیگران سیاسی داخلی و خارجی دخیل در روندهای سیاسی این کشور دوخته شود.

در این بین سخنرانی مهم سید‌حسن نصرالله را می‌توان حاوی تحلیلی قابل ملاحظه پیرامون زمینه‌ها و نتایج احتمالی این رویدادها دانست که می‌تواند ما را در درک حوادث یاری کند. آنچه در این یادداشت مدنظر است توجه دادن به 2 موضوع جالب توجه در رویدادهای اخیر است که در تحلیل‌ها کمتر به آن توجه شده است.

نخستین نکته که در این بین جلب توجه می‌کند تاکیدی است که قدرت‌های غربی و رژیم صهیونیستی بر ضرورت گردن نهادن بازیگران مختلف دخیل در صحنه سیاسی لبنان بر کیفرخواست دادگاه بین‌المللی دارند. این تاکید بر مرجعیت مجامع بین‌المللی در حالی صورت می‌گیرد که رژیم صهیونیستی از ابتدای موجودیت غیرقانونی خود هیچگاه به رای و حکم هیچ دادگاه و نهاد بین‌المللی گردن ننهاده است.

این واقعیتی آشکار است که سرکشی و خودسری اسرائیل علیه قطعنامه‌های مختلف شورای امنیت، بیانیه‌های مجمع عمومی، احکام دادگاه‌های بین‌المللی پیرامون جنایت‌های این رژیم، عنصری مهم در تضعیف و بی‌اعتباری این نهادها بوده است. این رژیم در تمام این سرکشی‌ها مورد حمایت مستقیم ایالات متحده آمریکا و هم‌پیمانان غربی آنها بوده است. درحالی‌که غرب و خصوصا آمریکا طی 60 سال گذشته، با اتخاذ یک سیاست دوگانه، اعتبار نهادهای مشروع بین‌المللی را در پای موجودیت غیرقانونی و سراسر جنایت این رژیم قربانی کرده‌اند، اکنون بر لزوم پذیرش حکم دادگاه بین‌المللی توسط نیروهای سیاسی لبنان تاکید دارند؛ دادگاهی که به دلایل مختلفی مشروعیت و اعتبار آن زیر سؤال است و تلاش نیروهای مختلف لبنانی برای خارج کردن آن از کنترل و اعمال نفوذ غرب به‌جایی نرسیده است.

این امر را می توان مصداق بارز سوءاستفاده از نهادهای بین‌المللی در راستای اهداف سیاسی آنها دانست. متأسفانه ضعف نهادهای بین‌المللی در حفظ بی‌طرفی خود بر این امر دامن زده و باعث می‌شود که این نهادها به ابزاری مناسب برای اعمال نفوذ و پیشبرد اهداف قدرت‌های بزرگ بدل شوند.

نکته دوم قابل توجه، بررسی تحرکات جدید ایالات متحده و رژیم صهیونیستی در ادامه تکاپوهای سال‌های اخیر آنها در صحنه سیاسی لبنان است. تکاپوهایی که هدف محوری آنها بحران‌سازی‌ و استفاده از هر فرصتی برای کاهش نقش و نفوذ نیروهای خواهان استقلال ملی این کشور بوده است. بعد از عدم‌موفقیت تهاجم همه‌جانبه ارتش رژیم صهیونیستی به لبنان در جریان جنگ 33 روزه که با هدف تضعیف مقاومت انجام شده بود، اکنون به‌نظر می‌رسد کشورهای غربی و خصوصا اسرائیل موضوع دادگاه را فرصتی برای وارد کردن ضربه به‌جایگاه جریان 8 مارس می‌دانند؛ جریانی که طی سال‌های اخیر منادی استقلال و تمامیت ارضی، تقویت توان دفاعی، استقرار دولت نیرومند و مقاومت در برابر زیاده‌خواهی پایان‌ناپذیر رژیم صهیونیستی به اتکای پتانسیل‌های بومی بوده است.

در این بین آنچه عجیب می‌نماید، رویکرد و جهت گیری‌ای است که نیروهای سیاسی موسوم به 14 مارس و شخص آقای حریری اتخاذ کرده‌اند. عملکرد این جریان در مسیری است که می‌توان آن را بازی در زمین نیروهای خارجی مخالف استقلال لبنان دانست. تردیدی وجود ندارد که حزب‌الله به‌عنوان محور اصلی نیروی مقاومت در لبنان همواره از توان خود برای مقابله با رژیم صهیونیستی و حفظ و تحقق تمامیت ارضی لبنان استفاده کرده است و با پذیرش قواعد بازی سیاسی قانونی، هیچگاه درپی استفاده از این توان برای تأثیر‌گذاری در معادلات داخلی نبوده است. به این ترتیب ثبات سیاسی و اجتماعی لبنان در سال‌های اخیر عمیقا تحت‌تأثیر جهت‌گیری و عملکرد مقاومت بوده است؛ ضمن آنکه این نیرو به اتکای پایگاه گسترده اجتماعی خود سدی استوار در مقابل تهاجم و زیاده‌خواهی رژیم صهیونیستی بوده است.

 

 با این ملاحظات تلاش سازمان‌یافته غرب و اسرائیل برای تضعیف مقاومت و جریان‌های خواهان استقلال لبنان را می‌توان از یک سو گامی در راستای بر هم زدن تعادل ظریف موجود در صحنه سیاسی و اجتماعی لبنان و از جهتی دیگر، اقدامی در جهت کاهش قدرت بازدارندگی این کشور دانست. در این بین به‌نظر می‌رسد نقش سعد حریری و نیروهای غرب‌گرا را باید بازی در زمین کشورهایی دانست که به دلایل مختلف جریان مقاومت را مانعی در برابر اهداف خود می‌دانند و ثبات لبنان را برنمی‌تابند. در موقعیتی که همگان از طمع و تجاوزگری اسرائیل به لبنان آگاهی دارند، تلاش حریری برای تضعیف نقش و جایگاه جریان 8 مارس را می‌توان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم حرکت در مسیری دانست که می‌تواند زمینه برای آسیب‌پذیری بیشتر لبنان در سال‌های آینده را فراهم آورد.

تجربه سیاسی خاورمیانه و لبنان نشان می‌دهد که تلاش برای بهره‌برداری از نقش‌آفرینی قدرت‌های بزرگ برای ارتقای جایگاه خود در مناسبات سیاسی داخلی نه تنها نمی‌تواند اهداف مدنظر را برآورده کند بلکه در درازمدت می‌تواند ثبات و استقلال ملی کشورها را به خطر اندازد. طبعا این خطر در موقعیتی که نیروی مداخله‌گر رژیم صهیونیستی باشد، می‌توان بدون تردید گفت که روند پیش‌گرفته شده توسط 14 مارس به نفع لبنان نیست. در چنین موقعیتی است که حتی برخی از کشورهای منطقه که روابط خوبی با نیروهای مقاومت ندارند، از ادامه این مسیر و مداخله رژیم صهیونیستی ابراز نگرانی کرده و خواهان پیگیری راه‌های مسالمت‌آمیز داخلی با حمایت و پشتیبانی کشورهای منطقه شده‌اند.

به‌نظر می‌رسد که نیروهای لبنانی در این مقطع به‌جای دل بستن به قدرت‌های غربی و رژیم صهیونیستی، باید رفتار و عملکرد خود را با واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی لبنان تنظیم کنند و با هوشیاری از ماجراجویی‌هایی که صلاح لبنان و منطقه در آن نیست پرهیز کنند؛ نگرانی‌ای که در سخنان سید‌حسن نصرالله نیز به آن اشاره شد.  

برچسب‌ها