تاریخ انتشار: ۲ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۸:۵۸

ترجمه - سیدمحسن ساری : همه‌پرسی برای تعیین سرنوشت جنوب سودان هفته گذشته به‌مدت یک هفته برگزار شد.

نتایج این همه‌پرسی تا ماه آینده منتشر نمی‌شود اما همه شواهد حکایت از رای مثبت به جدایی جنوب سودان دارد. این همه‌پرسی از 5 سال پیش و در چارچوب توافقنامه‌ای میان گروه‌های جدایی‌طلب جنوب با دولت سودان برنامه‌ریزی شده‌بود. دولت عمرالبشیر، رئیس‌جمهور سودان اعلام کرده که نتایج این همه‌پرسی را قبول می‌کند. اما این همه‌پرسی و ماجرای جدایی بخش جنوبی پهناورترین کشور آفریقا روایتی پیچیده با ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی دارد. فهمی هویدی، نویسنده سرشناس عرب، این روایت را از نگاه مداخله و نقش اسرائیل بررسی کرده‌است.

نویسندگان عرب در دفاع از وحدت سودان درمانده شده‌اند و در این شرایط بهتر آن است که بفهمیم واقعا چه گذشته است، زیرا این موضوع نه فقط پایان راه نیست که سریالی برای تجزیه جهان عرب و به محاصره کشاندن مصر است.رهبران جنبش صهیونیستی از مدت‌ها پیش دریافته بودند که اقلیت‌ها در جهان عرب می‌توانند به مثابه هم‌پیمانان طبیعی اسرائیل تلقی شوند و از طریق آنها پل‌های ارتباطی می‌تواند ایجاد شود. بنا به همین دلیل، رهبران صهیونیستی تصمیم گرفتند با ساکنان جنوب سودان، مارونی‌های لبنان و قبطی‌های مصر ارتباط برقرار کنند. آنها در این ارتباط از اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن» بهره می‌جویند.رهبران صهیونیستی ارتباط با اقلیت‌ها را بهترین وسیله برای تجزیه جهان عرب تشخیص داده‌اند زیرا ارتباط با همسایگان غیرعرب کار آنها را برای سلطه بر کشورهای عربی آسان می‌سازد و جنبش جدایی طلب سودان بهترین گواه بر این مدعاست.
رهبران صهیونیستی دریافته‌اند که در جهان عرب نژادها، قومیت‌ها و ادیان مختلف وجود دارد لذا زمینه را برای تحقق اهدافشان مساعد می‌بینند. صهیونیست‌ها هدف غایی‌شان محقق ساختن 2 مورد زیر است:

1- مخالفت با پذیرش قومیت عربی. قومیت عربی از دید صهیونیست‌ها موضوعی پر از ابهام است. آنها وحدت عربی را خرافه‌ای بیش نمی‌دانند. صهیونیست‌ها می‌گویند عرب‌ها از امت واحد سخن می‌گویند ولی همچون کشورهای جدا از یکدیگر رفتار می‌کنند.

2- توجیه مشروعیت حضور اسرائیلی- صهیونیستی در منطقه. صهیونیست‌ها عقیده دارند که در منطقه عربی، قومیت‌ها، زبان‌ها و ملیت‌های متفاوتی وجود دارد لذا نتیجه منطقی این است که یهود نیز در این منطقه برای خود سهمی داشته باشد و با تثبیت این تفکر اسرائیل می‌تواند مشروعیت خود را به‌عنوان یک قومیت در منطقه تحمیل کند.

مطالب فوق از کتاب (اسرائیل و جنبش آزادیخواهانه جنوب سودان) نوشته موشه فرجی نقل شده است. موشه فرجی از ستون‌های اصلی شکل‌گیری موساد محسوب می‌شود.برای تکمیل و روشن شدن داستان بهتر آن است به گفته‌های «آوی ایختر» وزیر امنیت داخلی اسبق اسرائیل نیز توجه کنیم. او می‌گوید: اسرائیل از زمان استقلال سودان در نیمه دهه50 قرن گذشته در حال بررسی و ارزیابی موضع جنوب سودان بوده است و تلاش جدی به کار گرفته شد که سودان در جهان عرب به یک قدرت مسلط تبدیل نشود زیرا سودان با توجه به ثروت‌هایش اگر کاملا تثبیت شود به قدرتی تبدیل خواهد شد که باید برایش حسابی جداگانه گشود.ارزیابی‌های اسرائیل این رژیم را بر آن داشت که به سودان توجه جدی نشان دهد طوری که این کشور را در بحران‌ها غرق کند.

سودان برای کشور مصر عمق راهبردی را شکل می‌دهد و این عامل پس از جنگ1967 کاملا آشکار شد زیرا سودان و لیبی به پایگاهای آموزشی و نقطه تمرکز نیروی زمینی و هوایی مبدل شدند. گفتنی است که سودان در 2 جنگ فرسایشی که مصر در سال‌های1968 و 1970 به راه انداخته بود، سربازان زیادی را به کانال سوئز اعزام کرده بود.ایختر در ادامه چنین می‌گوید: بنابر این بر اسرائیل تکلیف است که نگذارد سودان به کشور قدرتمندی تبدیل شود و تا می‌توان باید این کشور را تضعیف کرد زیرا این امر برای امنیت ملی اسرائیل یک ضرورت راهبردی تلقی می‌شود. نکته مهم اینجاست که محاصره سودان، 30سال پس از امضای توافقنامه صلح میان مصر و اسرائیل صورت گرفته است.زمانی که از ایختر در مورد آینده جنوب سودان پرسیده شد، او چنین گفت: نیروهای بین‌المللی به رهبری ایالات متحده آمریکا تأکید جدی دارند که جنوب سودان مستقل اعلام شود و منطقه دارفور نیز همچون کوزوو باید مستقل شود چون مردم این مناطق برای آزادی جنگیده‌اند و این حق را دارند که مستقل زندگی کنند!! کمک اسرائیل به جدایی‌طلبان جنوب سودان طبق نوشته کتاب موشه فرجی در 5مرحله صورت گرفته است:

- مرحله اول، پس از شکل‌گیری اسرائیل. در این مرحله اسرائیل ارسال کمک‌های دارویی، پزشکی و غذایی را آغاز کرد و افزون بر آن به پناهجویانی که از اتیوپی می‌گریختند نیز کمک می‌کرد.در این مرحله نخستین تلاش‌ها برای عمیق‌تر کردن درگیری‌ها و سرمایه‌گذاری بر اختلافات طبقاتی و تشویق کردن برای جنوب سودان را آغاز کرد. افسران اطلاعاتی اسرائیل در اوگاندا متمرکز شدند تا اینکه بتوانند با رهبران قبایل جنوب سودان تماس مستقیم برقرارکنند و موضوع شکل‌گیری جمعیتی منطقه را مورد بررسی قرار دهند.

- مرحله دوم با آغاز دهه60 قرن گذشته شروع شد. در این مرحله اسرائیل در مراکز ویژه‌ای که در اتیوپی ایجاد کرد به آموزش شورشیان همت گماشت. صهیونیست‌ها در این مرحله کاملا به این باور رسیدند که اگر سودان گرفتار جنگ‌های داخلی شود هرگز نمی‌تواند به کمک مصر بشتابد.صهیونیست‌ها با دیدن فعالیت‌های تبلیغ‌گرایانه مسیحی‌ها بر آن شدند که نیروهای اطلاعاتی خود را تحت شعار ارائه کمک‌های انسانی، به منطقه گسیل کنند و هدف اصلی این بود که در میان شورشیان جنوب کسانی را بیابند که بتوانند علیه سودان بحران آفرینی کنند.صهیونیست‌ها در این مرحله از طریق خاک اوگاندا به شورشیان اسلحه رساندند و نخستین مورد ارسال اسلحه به سال1962 بازمی‌گردد. بیشتر آن سلاح‌ها روسی بود و اسرائیل در جنگ1956 آنها را از مصر به غنیمت گرفته بود.صهیونیست‌ها، شورشیان جنوب سودان را در اوگاندا، اتیوپی و کنیا آموزش داده و سپس آنها را برای مشارکت در جنگ به مرزهای سودان روانه کردند.

- مرحله سوم از نیمه دهه60 تا دهه70 قرن گذشته. در این مرحله سیل سلاح به جنوبی‌ها از طریق قاچاقچی معروف اسرائیلی به نام «گابی‌شفین» که برای موساد کار می‌کرد سرازیر شد. اسرائیل سلاح‌هایی را که در جنگ1967 به غنیمت گرفته بود به شورشیان داد.هواپیماهای باری اسرائیل سلاح و تجهیزات را به اردوگاه اصلی شورشیان در «اورنج کی بول» رساندند. اسرائیل همچنین برای اغوای فرماندهان، پول‌های زیادی به آنها داد تا در جنوب تنش‌افزایی کنند. اسرائیلی‌ها در «ونجی کابول» افسران پیاده را آموزش می‌دادند.نکته مهم این است که افسران اسرائیلی خود در درگیری‌ها شرکت می‌کردند تا شورشیان از مهارت‌های آنان درس بگیرند و برای شرکت در درگیری‌های بعدی تشویق شوند.افزون بر آن تعدادی از شورشیان به اسرائیل اعزام شدند تا اینکه در آنجا آموزش نظامی ببینند.در آغاز دهه70 اسرائیل توانست از اوگاندا راهی بیابد تا رسما کمک‌های خود را به جنوب سودان ارسال کند.در سال1969 صهیونیست‌ها متوجه شدند که شورش در حال نابودی است. آنها تلاش طاقت‌فرسایی به کار بردند تا شورشیان را به ادامه شورش و مبارزه برای استقلال جنوب سودان تشویق کنند. آنها با ریاکاری و فریبکاری توانستند جنوبی‌ها را قانع سازند که جنگ علیه شمال را ادامه دهند تا اینکه فقر و محرومیت از جنوب مسیحی رخت بربندد!

- مرحله چهارم اواخر دهه70 تا پایان دهه80 قرن گذشته. صهیونیست‌ها مرتبا کمک‌ها را ارسال می‌کردند و پس از اینکه توانستند از طریق اتیوپی گذرگاه مطمئنی بیابند، ارسال کمک‌ها شکل مناسب‌تری به‌خود گرفت. در این مرحله جان گارانگ به‌عنوان رهبر جنوبی‌ها قدبرافراشت و اسرائیل در تل‌آویو از او استقبال کرد و به او پول و سلاح داد و شورشیان را به بهترین شکل ممکن آموزش داد و حتی به 10 نفر از شورشیان خلبانی جنگنده‌های کوچک را آموزش داد.

- مرحله پنجم از اواخر سال1990 آغاز شد . در این مرحله کمک‌های خود را بسیار گسترده کرد و از طریق کنیا و اتیوپی مستقیما به جنوب سودان کمک می‌رساند. اسرائیل به شورشیان سلاح ضد‌تانک و توپ‌های ضد‌هوایی داد.در این مرحله هماهنگی میان‌ اسرائیل و شورشیان در بالا‌ترین سطح قرار گرفت و افسران اسرائیلی بر عملیات نظامی اشراف کامل داشتند.همان‌طور که ملاحظه کردید صهیونیست‌ها مدت نیم قرن است که جنوب سودان را زیرنظر دارند و نکته بسیار مهم این است که جنبش شورشیان جنوب سودان در سال1955 یعنی یک سال زود‌تر از اعلام استقلال سودان(1956) شکل گرفت.

نکته مهم دیگر این است که زمانی که اسرائیل، شورشیان را با ارسال اسلحه کمک می‌کرد، کشور‌های عربی تلاش‌های دیپلماتیک خود را برای برگزاری همه پرسی به منظور جدایی جنوب سودان بیشتر کردند.توافقنامه صلح نیفاشا که میان دولت سودان و شورشیان به امضا رسید، تحت نظارت کشور‌های آمریکا، نروژ، انگلستان و سازمان ایگاد به سرانجام رسید.شکل‌گیری این معاهده از طریق برگزاری مذاکرات در آدیس‌آبابا، نایروبی و ابوجا صورت گرفت.اگر یک چهارم تلاشی که برای جدا کردن جنوب سودان از سوی نیروهای بین‌المللی صورت گرفت در مورد فلسطین به کار گرفته می‌شد این قضیه از مدت‌ها پیش حل شده بود ولی آن نیروها بیش از نیم قرن تلاش کردند که برای تأمین منافع خود جنوب سودان را جدا کنند و بدین ترتیب آشکار شد که استقلال برای جنوب سودان حلال و برای فلسطین حرام است.آنها برای جدا ساختن جنوب سودان برنامه‌ریزی کردند و به نتیجه هم رسیدند ولی عرب‌ها که تماشاگر بودند همچنان تماشاگر باقی ماندند.

الشرق

 

برچسب‌ها