اتفاقی که در سالهای میانی دهه 70 برای برخی از آثار سینمایی متعلق به ژانر اجتماعی افتاد و نزول سریع و سقوط گونه سینمای جوانپسند را موجب شد و در مدیوم تلویزیون نیز کماقبالی طیف عظیمی از بینندگان را به مجموعههای مناسبتی از جمله مجموعههای ویژه دهه فجر موجب شد. واقعیت این بود که برای مخاطبی که تنوع و جذابیت میطلبید و به لطف پیشرفت تکنولوژی از توانایی دهها و صدها انتخاب برخوردار بود دیگر در جازدن و تکرار کلیشههای نخنما شده مجموعهسازان سیما رغبتی برای تماشا و پیگیری ایجاد نمیکرد و نتیجه آن شد که درصد بالای بینندگان آثار مناسبتی تلویزیون در دهههای گذشته به حجم پایین تماشاگران این آثار در سالهای جاری افت کرد و حتی برخی تلاشهای خوب و ارزنده مانند مجموعه در حال پخش ارمغان تاریکی که دست کم از یک منظر کلی با تمام مجموعههای فجری پیش از خود متفاوت است نیز چندان به چشم نیاید.
در این مجموعه برای نخستین بار و پس از گذشت 30 سال، تلویزیون رویکردی غیرکلیشهای نسبت به مقوله انقلاب و جنبههای متعدد آن در پیش گرفته و با چرخانیدن دوربین مناسبتی خود از زمستان سال 57 و در نگاهی جامعتر از مقطع زمانی پیش از انقلاب به سالهای آغازین پس از انقلاب در عین اینکه رسالت و ماموریت خود در پرداختن به مقوله انقلاب در ایام دهه فجر را به خوبی انجام داده که با نمایش بخشهایی دیگر از تاریخ معاصر ایران از ماموریت دیگر خود که جذب مخاطب از طریق بالا بردن سطح کیفی برنامههایش است نیز غفلت نکرده است.
داستان مجموعه (ارمغان تاریکی) هر چند ارتباط مستقیمی به خود ماجرای سقوط رژیم پهلوی ندارد اما موضوع درگیریهای مسلحانه گروههای سیاسی با حکومت تازه تأسیس جمهوری اسلامی را مد نظر و محل تمرکز خود قرار داده که تردیدی در این نیست که موضوعاتی مرتبط با انقلاب و شکل گرفته در ادامه این واقعه مهم تاریخی محسوب میشوند. ساخت این مجموعه حرکت خوب و قابل توجهی بود که متأسفانه اطلاعرسانی آن در تیزرهای پیش از شروع پخش این مجموعه مغفول ماند و بخش قابل توجهی از مخاطبین احتمالی خود را که با مشاهده چندین سکانس از این سریال و نیز با اطلاع از مناسبتی بودن آن متوجه تازگی مضمون آن نشده و عطای تماشای آن را به لقایش بخشیده بودند به سادگی از دست داد. به هر حال مخاطب خوراک تصویری تازه میخواهد و حتی اگر آرمانیترین دستمایهها را هم به شکل متوالی به خورد او بدهیم پس خواهد زد.
البته ارمغان تاریکی چندان مجموعه خوش ساختی نیست و کارگردان شناخته نشده آن (جلیل سامان) که نگارش مجموعه را هم برعهده داشته در طراحی شخصیتهایی باورپذیر و برقراری ضرباهنگی مناسب برای ساختهاش چندان توفیقی نداشته اما به هر حال کاری متفاوت ساخته که مخاطب را از دست تماشای بیپایان تعقیب و گریزهای مبارزین و ساواکیها و نیز آثار تاریخی دست پرورده محمدرضا ورزی که چندین سال است بر طبل تکرار میکوب د، راحت و رها ساخته و حتی همین تک امتیاز هم به خودی خود ارزشمند و در خور تقدیر است.