شنبه شبها به همت یوسف سیدمهدوی سریالی از شبکه اول سیما پخش میشود که داستانش درباره جوانی به نام احسان است که همراه خانوادهاش در شهریار زندگی میکند. او در سفری که به خرمشهر دارد، به دختری جنوبی دل میبندد. با آغاز جنگ و محاصره خرمشهر احسان برای پیدا کردن دختر عازم سفر میشود و این سفر برایش تجربهای جدید به همراه دارد. یوسف سید مهدوی پیش از ساخت این سریال در کارنامه خود فیلمهایی چون عروس کوهستان، 53 نفر، زیر باران، گره و... را دارد و این بار قصد دارد با این سریال بار دیگر خود را محک بزند.
- بهنظر میرسد که مخاطب فیلمها و سریالهای جنگی دیگر تمایلی به دیدن اینگونه برنامهها ندارد یا شاید به نوعی بتوان گفت عمر این کارها دیگر سر آمده است. چه شد که شما به سراغ ساخت این سریال رفتید؟
بعضی از ژانرها چه در سینما و چه در تلویزیون هیچ وقت تمام نمیشود، ممکن است افتوخیز داشته باشد ولی به هر حال ساخته میشود. شما هنوز در غرب میبینید که راجع به جنگ جهانی دوم فیلم و سریال میسازند و از شبکههای مختلف پخش میشود و هنوز هم مخاطب دارد. دلیلش این است که غالبا در کارهای داستانی موقعیتهای مرگ و زندگی موقعیتهای جذابی است و جنگ هم این موقعیت را در دل خود دارد؛ پس میتواند این ژانر همیشه زنده بماند. در ایران تا اواسط دهه70 این ژانر، مخاطب خیلی خوبی داشت و اگر نگاهی به فیلمهای پرفروش آن زمان بیندازید، میبینید که عمده فروش این فیلمها کارهای جنگی بودند. بهنظر من مهم این است که موقعیت اجتماعی، حرفها و مضامینی که از جنگ میگویید با نسلهایی که دیده یا ندیدهاند هماهنگ باشد. ممکن است 50سال بعد هم چنین فیلمی ساخته شود ولی مهم این است که در آن زمان چه چیزهایی از دفاع مقدس اهمیت دارد و چه چیزهایی به درد آن قشر و طبقه خاص که برایشان ساخته میشود میخورد تا مخاطب
همذات پنداری کند.
- شاید پس زدن این فیلمها به این دلیل است که در یک برههای از زمان فیلمهای جنگی به قدری پخش شد که مخاطب از دیدنشان اشباع شد. نظرتان در این باره چیست؟
اینها درست است ولی تم و نوع کاراکترها و شخصیتهایی که در این فیلمها وجود داشت، بخشی از آن به خاطر تبلیغاتی بود که ما در آن زمان نیاز داشتیم. چرا که تمام امکانات کشور در این زمینه هزینه میشد و تهدید برای کل نظام یک کشور مطرح بود. فیلمهایی که ساخته میشد بیشتر جنبه حماسی داشت و طبیعتا فیلمها باید بهشدت احساساتی و آرمانگرا میبود. اما وقتی جنگ تمام شد دیگر باید آن مشخصهها، شخصیتها، مضامین و داستانهایی که آن زمان برای یک هدف خاص ساخته میشد تغییر میکرد؛ چون جنگ تمام شده و شما دیگر قصد ندارید که کسی را تهییج کنید. پس مضامین تغییر میکند و اهداف چیز دیگری میشود. قهرمان بودن، مردانگی، رفاقت و... از ویژگیهایی است که همیشه برای مخاطب جذاب بوده و در فیلمهای پلیسی و خانوادگی هم میتوانید از این تمها استفاده کنید. از طرفی همیشه یک سری تمهای مشترک وجود دارد که در تمام ژانرها میتوان استفاده کرد. ما در این سریال میبینیم که کاراکترها و شخصیتها دیگر به آن شکل و شمایل نیستند. بیشتر مردمان عادیاند که طی جنگ به اسارت درمیآیند و این خودش تفاوتی است که به لحاظ داستانی، مضمونی و ساختاری وجود دارد و این تفاوتها من را جذب این کار کرد. سریال «قفسی برای پرواز» با سفر شروع میشود که حالتی اودیسهوار دارد. سفر همیشه به هر شکلش یک معنایی دارد. سفر همیشه حال شما را عوض میکند و درسهای زیادی از آدمهایی که در سفر میبینید میگیرید. عکسهایی که در سفر عادی خود میگیرید روحیه شما را پالایش میکند. حالا وقتی سفر ساختار دراماتیک پیدا کند جذابیتش دو چندان میشود. خود سفر مهمترین بخش و ویژگی این سریال بود و بعد ژانری بود که به کار اضافه شد و شکل اصلی کار را ساخت.
- این کار چه ویژگی خاص دیگری نسبت به فیلمهایی که در این ژانر ساخته شدند دارد؟
ما سعی کردیم از همه قشری در کار استفاده کنیم؛ همه جور شخصیتی در کار داریم با همه نوع حرفهای که البته درام باشد و بتواند در داستان شرکت کند. کار باید فضای گرمی داشته باشد. ما سعی کردیم به لحاظ زیباییشناسی هم درست پیش برویم. نکته بعدی فضاسازی است؛ ما حتی در دکوپاژ و کادربندی هم تفاوت ایجاد کردیم. اگر دقت کنید در خانه کاراکتر اصلی ما، میزانسن جور دیگری است و با خرمشهر تفاوت دارد. همیشه در این فیلمها نیروهای عراقی نشان داده میشدند درحالی که ما نمیخواستیم عراق را در آن سمت خرمشهر نشان دهیم، بنابراین سعی کردیم طوری طراحی و کادربندی کنیم و از افکتها استفاده کنیم که تنها این حضور حس شود. سعی شد با نشان دادن وجهی دیگر مرحله به مرحله اشغال شدن خرمشهر را نشان دهیم. حالا چقدر موفق بودیم را مخاطبان باید نظر بدهند.
- خود شما بهعنوان یک مخاطب فکر میکنید چقدر موفق بودهاید؟
کار از نظر خودم راضیکننده است، کمااینکه میشد بهتر هم ساخت. سعی کردم تقریبا نگاهم نسبت به جنگ متفاوت باشد. به لحاظ سینمایی یا سریالی سعی کردم کلیشهها را کنار بگذارم و آشنازدایی کنم. این واقعیتی است که همیشه سریال ملودرام موفقتر از انواع دیگر سریالهاست و این در تمام دنیا وجود دارد. سریالهای ملودرام ساده، هم با هر نوع ژانری رقابت میکنند. بهنظرم خانوادهها بیشتر جذب سریال شدهاند به این دلیل که از بعد خانوادگی به کار نگاه شده است.
- یعنی شما ابتدا سفره را برای مخاطب پهن کردهاید و سپس خانواده را چیدهاید تا با جذب مخاطب به ادامه داستان بپردازید.
نه هدفمان این نبود. فضای زندگی کاراکتر قصه ما به این شکل است. ما قصه دو برادر را پیگیری میکنیم و جای این آدمها مدام در حال تغییر است و آدمهایی که با آنها ارتباط دارند نیز عوض میشوند. قصه و داستان سریال اینگونه است و اینکه از ابتدا خانواده را پررنگ کنیم تا مخاطب جذب شود و بعد حرفهای دیگر بزنیم اینطور نبود ؛کاراکتر ما به این شکل روند داستانش پیش میرود.
- شما در این کار از یک گروه نویسنده استفاده کردهاید و کار بازنویسی شده، در این باره توضیح میدهید.
ما وقت زیادی برای اینکه کار بازنویسی شود و بعد شروع به تولید کنیم نداشتیم، بنابراین آقای کاوری حین کار و همزمان، کار بازنویسی را انجام میدادند و قدم به قدم که جلو میرفتیم با توجه به لوکیشنها و ساختاری که کار داشت فیلمنامه هماهنگ میشد. اینکار خطراتی هم داشت چون تکهتکه مینوشتیم، هماهنگ کردن همه عوامل، کار بسیار سختی است و ممکن است یک جاهایی حتی از دستمان دررفته باشد. اما سکانس به سکانس بود و اگر چیزی به ذهنمان میرسید بازنویسی میشد.