دکتر مرضیه محمدزاده: در اسلام زن و مرد از یک گوهر آفریده شدهاند (قرآن، سوره نساء آیه یک) و از لحاظ آفرینشی و طبیعی ارزشی برابر دارند، لیکن هر یک از زن و مرد در نظام اجتماعی دارای جایگاه ویژهای هستند که به اقتضای طبیعت تقسیم کار اجتماعی یا توجه به سرشت و نهاد هر یک و بر طبق ساختار اجتماع و هدف و مقصدی که برای اجتماع در نظر گرفته شده، شایسته است که زن و مرد جایگاه درست و بایسته خود را بشناسند و بر پایه این شناخت به انجام وظیفه خود بپردازند و اسلام توانست زن را در جایگاه اجتماعی خود با همه مرزبندیهایی که به اقتضای طبیعت با مردان پیدا نمیکرد، نقشی ویژه و ممتاز بدهد.
نگاهی به نقش ارزشمند زنانی که در صدر اسلام منشأ خدمات تأثیرگذاری بودهاند، میتواند مصداقی بر این مدعا باشد. دومین گرویده به دین اسلام یک زن است که خود به عنوان بانوی اول این دین در همگامی و همراهی با آورنده پیام و پشتیبانی و پیشبرد اهداف عالیه آن نقش بارز و برجستهای داشته است و پس از او دخت ارجمندش، با شخصیت شگرف و چندبعدی خود الگوی همیشگی زن مسلمان لقب گرفت. هرچند پرداختن به زندگانی این دو زن فداکار، پرهیزکار و نمونه، خود فصلی جدا و فراغتی بسیار را میطلبد ولی به بهانه میلاد امالائمه، حضرت فاطمهزهرا(س) نگرشی اجمالی به نقش زنان صدر اسلام که محصول تربیت و باورهای دین اسلام هستند، ما را به جایگاه اصلی زن در این دین رهنمون خواهد شد.
در تاریخ حیات اسلام، بانوان نقش عظیمی در وجوه مبارزه، علم و تقوا داشته و علاوه بر این فرزندانی مجاهد، متقی و بزرگوار تربیت کردهاند؛ زنان برجسته و با هوشی سرشار که در توانایی درک حقایق و حل مسائل و رویدادهای اجتماعی و سیاسی به پایه و منزلتی رسیدند که حتی بزرگترین مغزهای متفکر آن روزگار نیز نمیتوانستند کوچکترین ایراد و اشکالی به پیشنهادها و نظراتشان وارد سازند. مختصری از زندگانی چند تن از این زنان را که از شخصیتهای بزرگ صدر اسلام بودهاند، مورد بررسی قرار میدهیم:
ام سلمه: یکی از همسران رسولالله(ص) که در نزد آن حضرت دارای منزلتی برتر بود و از چنان مقام والایی برخوردار بود که هیچ یک از همسران رسولالله(ص) بعد از خدیجه(س) به آن پایه نرسیدند. پیامبر اکرم(ص) برای او ارزش والایی قائل بود و به فضیلت وی اعتراف میکرد و او را عزیز و محترم میداشت. امسلمه(هند) دختر ابوامیه معروف به زادالرکب از بخشندهترین مردان قریش و مادرش عاتکه دختر عامربنربیعه است. او از قبیله بنیمخزوم، یکی از بزرگترین و مهمترین قبایل قریش است.(1)
ام سلمه 9 سال قبل از بعثت رسولالله(ص) در مکه متولد شد و به سال 62 هجری در مدینه در حالی که 84 سال سن داشت، از دنیا رحلت فرمود. او آخرین همسر رسولگرامی بود که بعد از عمری مجاهدت در راه خدا رحلت فرمود. مقبره او در بقیع و در کنار بزرگان صدر اسلام است.(2)
ام سلمه، پیش از ازدواج با پیامبر(ص)، همسر برادر رضاعی آن حضرت، ابوسلمهبنعبدالاسد مخزومی بود(3) و همراه او به حبشه هجرت کرد.(4) و کنیهاش را نیز از سلمه پسر خود از همین شوهر گرفته است.
همه روایات مربوط به سفیران قریش در حبشه و مناظرات ایشان با جعفربنابیطالب در حضور نجاشی از طریق امسلمه نقل شده است.(5)
تمامی کتب تاریخی، او را جزو اولین گروندگان به اسلام میدانند. او به همراه سمیه، مادر عماریاسر قبل از اینکه دعوت پیامبر اکرم(ص) علنی شود، ایمان آورد.(6)
امسلمه نخستین زن مهاجر از قریش بود که به سبب مخالفت خانواده شوهرش با مهاجرت ابوسلمه، به تنهایی به مدینه هجرت کرد و چون از شوهر و فرزند جدا مانده بود، حدود یک سال در «ابطح» مینشست و میگریست.(7)
امسلمه در زندگی مشترکش با ابوسلمه که نزدیک به 15سال بود، صاحب 4فرزند به نامهای سلمه، دره، عمر و زینب شد.(8)
پس از درگذشت ابوسلمه در سال 4 هجری بر اثر جراحتی که در جنگ احد برداشته بود، پیامبر اکرم(ص) با او ازدواج کرد. امسلمه از جمال بهره کافی داشت، چنان که محسود عایشه و مایه اندوه او شد.(9)
امسلمه در غزوات متعددی چون مریسیع، حدیبیه، خندق، فتح مکه و حنین رسولخدا(ص) را همراهی کرد.(10) بعدها هر ماه به میدان جنگ احد میرفت و بر شهیدان سلام میفرستاد.(11)
وی احادیث فراوانی از حضرت رسولاکرم(ص)، همسرش ابوسلمه و حضرت فاطمهزهرا(س) روایت کرده است و گروهی از او استماع حدیث کردهاند که نام آنان در منابع مختلف آمده است.(12)
او 518 حدیث از راویان مختلف درباره احکام فقهی، احوال رسولالله(ص) و اهلبیت(ع) روایت کرده. (13) که 378 حدیث آن از پیامبر اکرم(ص) است.(14)
از حادیث او که در کتب فریقین آمده است میتوان به شأن نزول آیه تطهیر(احزاب/33) حدیث کساء، روایت نبوی درباره وقایع کربلا و شهادت امامحسین(ع)، اشاره کرد.(15)
گفتهاند که تربت امامحسین(ع) را پیامبر اکرم(ص) به او محول کرد.(16)
بنابر روایات، امسلمه پس از رحلت رسولاکرم(ص)، یکی از مدافعان اهلبیت(ع) به شمار میرفت، چنان که از حضرت فاطمه(س) در برابر انکار ابوبکر نسبت به میراث پیامبراکرم(ص) دفاع کرد و در آن سال خود از عطاء محروم ماند.(17) همچنین پس از قتل عثمان، هنگامی که عایشه به تحریک عبداللهبن زبیر به همراه طلحه و زبیر قصد حرکت به سمت بصره را داشت از امسلمه خواست تا با او همراه شود اما وی عایشه را از این کار برحدز داشت و احادیث رسولخدا(ص) در مدح امام علی(ع) را به او یادآور شد. پس از آنکه از عایشه مأیوس شد، امام علی(ع) را از قصد اصحاب جمل آگاهانید و پسرش عمر را به خدمت آن حضرت گسیل داشت. امام علی(ع) بعد از خواندن نامه، امسلمه را تحسین فرمود و عفت، صلاح، سلامتی و عقل و دیانت او را ستود و عمربنابیسلمه را والی بحرین و سپس والی فارس و حلوان کرد.(18)
پس از شهادت حضرت علی(ع) و زمانی که به دستور معاویه، امام علی(ع) را روی منبر لعن میکردند، او نامهای به معاویه نوشت و سخت سرزنشش کرد.(19)
در دوران یزید و پس از شهادت امام حسین(ع) او به عزاداری پرداخت و نخستین شیونکننده بر امامحسین(ع) در مدینه بود.(20)
هنگام بازگشت امام علیبنالحسین(ع) کتابهای علم امیرالمؤمنین علی(ع) و ذخایر نبوت خصایص امامت را که امام حسین(ع) قبل از رفتن به عراق نزد او به ودیعت نهاده بود، به آن حضرت سپرد و از اینجا میتوان به توثیق او استظهار کرد.(21)
و سرانجام پس از عمری مجاهدت رحلت فرمود. او که مهاجر، مجاهد و از نخستین ایمانآورندگان بود. او که نه تنها شایستگی قرار گرفتن در زمره مؤمنات، سابقات و مهاجرات را داشت، بلکه به افتخارهای دیگری هم نایل شد؛ امالمؤمنین شد و خانهاش مهبط وحی شد. وظیفه مادری مؤمنان را با رسیدگی به مشکلات مردم به اثبات رساند و پناهگاه بیپناهان و یاور بیچارگان شد. پرچم رسانیدن سنت رسولالله(ص) بر دوش گرفت و با صداقت و تقوا احادیث او را در موضوعات گوناگون نقل کرد و به ویژه احادیث درباره فضایل علی(ع) را مطرح کرد در عصری که به گفته امام شافعی دوستان علی(ع) از ترس، فضایل علی را که از پیامبر(ص) شنیده بودند، به زبان نمیآوردند و دشمنان او را از حسد. اما امسلمه در طول 6سال همسری با پیامبر اکرم(ص) میزان علاقه آن حضرت را به اهل بیتش عمیقا دریافته بود و تا پایان عمر به ایمان قلبی و یافتههای عینی خود وفادار ماند.
امعماره(نسیبه) بنت کعب: از زنان صحابی رسولالله(ص)، پدرش کعببنعمر و از بنیمازن خزرج و مادرش رباب دختر عبدالله نیز از همان قبیله بود(22)
دو برادرش عبدالله و عبدالرحمان نیز از اصحاب به شمار میرفتند.
امعماره نخست با زیدبنعاصم از بنینجار خزرج ازدواج کرد و از او 2 فرزند به نامهای حبیب و عبدالله داشت که هر دو در شمار اصحاب بودند.(23)
امعماره در شهر مدینه از نخستین گروندگان به اسلام و یکی از دو زنی بود که گفتهاند در بیعت دوم عقبه، اسلام آورد. در این بیعت، همسر بعدی او، عزیهبنعمر و از بنینجار که امعماره از او نیز 2فرزند به نامهای تمیم و خوله داشت، شرکت جست.(24)
نسیبه از بانوان باتجربه بود که در بعضی از غزوات و جنگها برای کمک به جنگاوران اسلام، همراه آنان از مدینه بیرون میآمد و با سیراب کردن تشنگان، شستن لباسهای سربازان و پانسمان کردن زخم مجروحان به پیروزی مسلمانان کمک میکرد؛ بهویژه در غزوه احد، چون پیامبر اکرم(ص) را در تنگنا دید، جانفشانی بسیار از خود نشان داد چندان که زخمها برداشت. خود گوید: چون جان پیامبر در معرض خطر بود، مشک آب را به زمین گذاردم و با شمشیری که به دست آورده بودم، از حملات دشمن میکاستم و گاهی تیراندازی میکردم و مردی را که قصد ضربه زدن به رسولالله(ص) داشت، مانع شدم، اما او به شانهام ضربهای وارد کرد و من مجروح شدم.(25)
در این جنگ چندان زخم برداشت. فرزندش نیز زخمی شد. پیامبر اکرم(ص) او را ستایش و سپس در مدینه از او عیادت کرد.(26)
وی اگرچه به سبب زخمهایی که در احد برداشته بود، از شرکت در غزوه حمراءالاسد، باز ماند، اما در دیگر غزوات و حوادث همراه لشکریان اسلام بود.(27)
امعماره در دوره خلافت ابوبکر همراه پسرانش در فتنه مسیلمه کذاب و جنگ یمامه شرکت داشت و در همین جنگ، یک دست خود را از دست داد.(28) به تاریخ درگذشت او در مآخذ اشارهای نشده است اما از متن یک روایت چنین برمیآید که تا دوره خلافت عمربن خطاب زنده بوده است.(29)
از امعماره چند حدیث از قول رسولاکرم(ص) نقل شده است.(30)
امعماره که در احد، عشق و ایمان خود را به رسول خدا(ص) به اثبات رسانده بود، تنها درخواستش از رسولالله(ص) این بود که در بهشت در شمار دوستان آن حضرت باشد و هنگامی که دعای پیامبر(ص) را در حق خود و خانوادهاش شنید با خشنودی تمام گفت: « از این پس هر چه در دنیا بر سرم بیاید، مهم نیست».(31)
اسماءبنت عمیس: از زنان صحابی و بسیار مهم و از سابقین در اسلام است. پدرش عمیسبنمعد از قبیله قحطانی بنیخثعم و مادرش هند دختر عونبنزهیر جمیری بود.(32)
عمیس 4دختر به نامهای اسماء، میمونه، سلمی و لبابه داشت که آنان را به ترتیب به نکاح جعفربنابیطالب، پیامبراکرم(ص)، حمزه و عباسبنعبدالمطلب داده بود.
اسماء جزو اولین ایمانآوردگان به رسولالله(ص) و از نخستین مسلمانان بود.(33)
وی بههمراه همسرش در مهاجرت به حبشه شرکت داشت. در دوران مهاجرت 3فرزند به نامهای عبدالله، محمد و عون به دنیا آورد.(34)
در سال هفتم هجرت، پس از فتح خیبر، همراه همسر و فرزندان و دیگر مهاجران به مدینه بازگشت و در آنجا اقامت گزید. در سال هشتم هجری همسرش جعفر را از دست داد و پس از آن به همسری ابوبکر درآمد و محمد را در سال حجهالوداع به دنیا آورد. محمدبنابیبکر بعدها از یاران وفادار امام علی(ع) و محرم اسرار او شد. هنگام بیماری پیامبراکرم(ص)، اسماء بر بالین آن حضرت بود.(35)
پس از درگذشت ابوبکر، به همسری امام علی(ع) درآمد و برای او 2فرزند به نامهای یحیی و عون به دنیا آورد. یحیی در کودکی درگذشت و عون در کربلا به شهادت رسید.
از زمان دقیق مرگ اسماء اطلاعی در دست نیست؛ هر چند 2تاریخ 38 و 60 هجری برای سال مرگ او در برخی مآخذ آمده(36) اما گفته شده که او پس از شهادت امام علی(ع) از دنیا رفت.(37)
اسماء، احادیث زیادی از رسولالله(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) روایت کرده است و گروهی از صحابه و تابعین از او روایت کردهاند؛ ازجمله فرزندش عبداللهبنجعفر همسر حضرت زینت(س)، سعیدبنمسیب، عروهبنزبیر و دیگران.(38)
یعقوبی از یک کتاب نزد اسماء نام برده که ظاهرا مشتمل بر سخنان پیامبر اکرم(ص) بوده است(39) و از آنجا که اسماء از نزدیکان پیامبر(ص) و خاندان آن حضرت به شمار میرفت، قدمت وجود چنین متنی درنهایت درجه اهمیت و ارزش قرار میگیرد.
از نکات مهم و برجسته در زندگی اسماء پیوند او با خاندان امام علی(ع) و عشق و اخلاص فوقالعاده او به اهل بیت بود و از این جهت همواره مورد تکریم خاندان نبوت قرار داشت. وی از معدود کسانی بود که در مراسم کفن و دفن شبانه و اسرارآمیز حضرت فاطمهزهرا(س) حضور داشت.(40)
به دلیل پیوند نزدیک و صادقانه او با اهلبیت(ع) در منابع شیعی از او به نیکی یاد شده است و امامان باقر(ع) و صادق(ع) او را ستودهاند.(41)
امایمن(برکه) بنت ثعلبه بنعمر: از زنان صحابی رسولالله(ص) است.
امایمن کنیزی حبشی(42) از آن عبداللهبنعبدالمطلب یا همسرش آمنه بود که پس از درگذشت آن بزرگواران به حضرت رسولاکرم(ص) تعلق یافت.(43)
گفتهاند پس از درگذشت آمنه در «ابواء»، پیامبر اکرم(ص) را تا ورود به مکه مراقبت کرد و گویا همچنان تا مدتها در خدمت پیامبر(ص) بود.(44)
پیامبر اکرم(ص) بعد از آمنه، او را مادر خود میخواند و میفرمود که او در حکم مادر من و از اهلبیت است.
رسولخدا(ص) هنگام ازدواج با خدیجه(ص) او را آزاد کرد و او به همسری عبیدبنزید خزرجی درآمد و ایمن را از او بزاد و به همین سبب به امایمن شهرت یافت. پس از درگذشت عبید بازیدبنحارثه فرزندخوانده رسولخدا(ص) ازدواج کرد و اسامه از او متولد شد.(45)
امایمن از نخستین گروندگان به اسلام بود. وی از مهاجران به حبشه و سپس به مدینه بود.(46)
امایمن زنی شجاع بود و در غزواتی حضور داشت. در جنگ احد جنگجویان را سیراب و مجروحان را مداوا میکرد و در غزوه خیبر همراه پیامبر اکرم(ص) بود.(47)
در غزوه حنین همراه پسرش ایمن شرکت کرد. فرزندش یکی از 10تنی بود که هنگام متفرق شدن لشکر اسلام شجاعانه مقاومت کرد و در رکاب رسولخدا(ص) به شهادت رسید.
امایمن سخت مورد علاقه پیامبر(ص) بود. احادیثی از منزلت بلند او نزد پیامبر(ص) نقل شده است.(48)
پیامبر(ص) او را در خانهاش دیدار میکرد و پس از او، ابوبکر و عمر نیز به پیروی از پیامبر چنین میکردند.(49)
از این رو در برخی منابع حدیثی بابی به عنوان فضایل امایمن آمده است.(50)
در منابع شیعی نیز از او با احترام یاد شده است.(51)
امایمن در رحلت رسولخدا(ص) بسیار میگریست. حضرت فاطمهزهرا(س) در قضیه فدک وی را به عنوان شاهد خود معرفی فرمودند اما ابوبکر به جهت شهادت یک زن نپذیرفت.
از امایمن چند حدیث روایت شده است و کسانی چون انسبنمالک ابویزیدمدنی و حنش بنعبدالله صنعانی از او روایت کردهاند.(52)
تاریخ دقیق درگذشت او روشن نیست. اگرچه برخی گفتهاند که او حدود 5 ماه پس از رحلت پیامبراکرم(ص) درگذشت (53) اما بنا به نقل ابنسعد، وی تا اوایل روزگار خلافت عثمان زنده بوده است.(54)
زنان صحابی که از سیره و سنت رسول گرامی اسلام کوچکترین تخلفی نمیکردند، بیشمار هستند که فرصت پرداختن به زندگانی سراسر افتخار آنان میسر نیست. اما آنچه از زندگانی این چهار بانوی صحابی میتوان دریافت، حضور دائمی آنان در عرصههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی روزگار خود بود. آنان با عزت و سربلندی زندگی کردند. در همه ادوار حکمت به کار بستند و به خرد پناه بردند و رفتار خردمندانه آنان همواره مشهود بود.
آنان مصداق بارز زن مورد تأیید حضرت حق بودند. آنانی که ایمان آوردند، هجرت کردند و برای برپایی دین خداوند دست به جهاد برداشتند.(55)
آنان که به گواهی قرآن مجید از مسلمات، مؤمنات، قائنات، صادقات، صابرات، خاشعات، متصدقات، صائمات، حافظات و ذاکرات به شمار میآیند که خداوند برای آنان مغفرت و پاداش بزرگ مهیا ساخته است.(56)
منابع:
1- الطبقات الکبری، ابنسعد، 8/86؛ المحبر، ابنحبیب، 83؛ الاستیعاب، ابنعبدالبر 4/1920؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی 202-2/201.
2- سیر اعلامالنبلاء، ذهبی 2/202؛ وسائلالشیعه، حر عاملی، 20/143.
3- سیر اعلامالنبلاء، ذهبی 2/202.
4- صحیح بخاری1/28.
5- برای تفصیل، نگاه کنید به سیرت رسولالله(ص)، اسحاقبنمحمد، 324-1/316.
6- حبیبالسیر، خواندمیر، 1/308.
7- السیره النبویه، ابنهشام، 113-2/112؛ الاستیعاب، ابنعبدالبر، 4/1921.
8- سیر اعلام النبلاء، 2/202؛ المنتظم، ابنجوزی، 2/197؛ تاریخ طبری 3/177.
9- سیر اعلام النبلاء، ذهبی 2/209.
10- مغازی واقدی، 2/467.
11- همان، 1/314.
12- برای تفصیل، نگاه کنید به امسلمه و نقش او در تاریخ اسلام، مرضیه محمدزاده، صص 156-141.
13- المعجم الکبیر، طبرانی، 421-23/248.
14- الاعلام، زرکلی، 9/104.
15- رجوع کنید به مسنداحمدبنحنبل، 6/292، 296، 298؛ المعجمالکبیر طبرانی، 49-3/46، مستدرک حاکم 3/146؛ تاریخ یعقوبی 183-2/182؛ اثبات الوصیه، مسعودی، 141.
16- الثاقب فیالمناقب، ابنحمزه، ص 330 .
17- دلایل الامامه، ابنرستم طبری، 39.
18- برای تفصیل رجوع کنید به تاریخ یعقوبی 2/78؛ الاختصاص شیخ مفید، 116- 113؛ انسان الاشراف بلاذری، 1/430؛ تاریخ طبری452-4/451؛ العقد الفرید ابنعبدربه 317-4/316.
19- تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، 7/401؛ العقد الفریدابنعبدربه 4/366.
20- تاریخ یعقوبی، 2/182؛ اسدالغابه ابناثیر 2/22.
21- وسائلالشیعه، حرعاملی، 20/143.
22- نسب معد والیمن الکبیر، هشامکلبی، 2/49؛ السیره النبویه، ابنهشام، 2/319؛ الطبقات الکبری ابنسعد، 8/301.
23- هشام کلبی و ابنهشام، همانجا.
24- الطبقات الکبری ابنسعد، 8/301؛ انساب الاشراف بلاذری، 1/250.
25- مغازی واقدی 1/268.
26- الطبقات الکبری ابنسعد، 303-8/302، انسابالاشراف بلاذری 326-1/325.
27- الطبقات خلیفهبن خیاط، 2/880، مغازی واقدی 2/574-735.
28- مغازی واقدی 1/269؛ الطبقات الکبری ابنسعد، 8/304، فتوحالبلدان بلاذری، 126.
29- الطبقات الکبری ابنسعد 8/303؛ انسابالاشراف بلاذری 326-1/325.
30- رجوع کنید به مسند احمدبنحنبل 6/439؛ سنن ابنماجه 1/556؛ تحفهالاشراف عزی 93-92.
31- تاریخ پیامبر اسلام، آیتی، ص 196.
32- نسب معد و الیمن الکبیر، هشام کلبی 358-1/356.
33- سیرت رسولالله(ص) ابناسحاق 143؛ الطبقات الکبری ابنسعد 8/280.
34- نسب معد و الیمن الکبیر هشام کلبی 1/358.
35- السیره النبویه ابنهشام 4/300؛ انسابالاشراف بلاذری 1/545.
36- الوافی بالوفیات صغدی 9/53؛ البدایه والنهایه ابنکثیر 7/331.
37- سیر اعلام النبلاء ذهبی 2/287.
38- مغازی واقدی 2/766، سیر اعلام النبلاء ذهبی 2/278؛ تحفهالاشراف عزی 11/259-263.
39- تاریخ یعقوبی 2/101
40- انساب الاشراف بلاذری 1/405؛ مستدرک حاکم 164-3/163.
41- معرفه الرجال کشی، 64-63؛ الخصال ابنبابویه 2/363.
42- المغازی النبویه، زهری، 177؛ المعجم الکبیر طبرانی، 25/86.
43- الطبقات الکبری ابنسعد 8/223؛ انسابالاشراف بلاذری 1/96.
44- المعارف ابنقتیبه، 150؛ انسابالاشراف بلاذری 1/472.
45- الطبقات الکبری ابن سعد 8/223، 4/61.
46- الاستیعاب ابنعبدالبر 4/1793؛ اسدالغابه ابناثیر 5/567.
47- مغازی واقدی 1/241،2/685- 250؛ الطبقات الکبری ابنسعد 8/225؛ انسابالاشراف 1/320.
48- الطبقات الکبری ابنسعد 8/223؛ سیر اعلام النبلاء ذهبی 2/224.
49- صحیح مسلم 2/1907؛ سنن ابنماجه 534- 1/523، الاستیعاب ابنعبدالبر 4/1794.
50- نگاه کنید به صحیح مسلم 1908-2/1907.
51- برای مثال الکافی کلینی 2/405؛ امالی ابنبابویه 760.
52- مسند احمدبنحنبل 6/421؛ المعجم الکبیر 5/87-91؛ تهذیب التهذیب ابنحجر اعسقلانی 12/459.
53- المعجم الکبیر طبرانی 25/86.
54- الطبقات الکبری ابنسعد، 8/226؛ سیر اعلام النبلاء ذهبی 2/227.
55- رجوع کنید به قرآن مجید، سوره انفال، آیه 72.
56- رجوع کنید به قرآن مجید، سوره احزاب، آیه 35.