نسخههای زیادی از داستان خانم مارپل نوشتۀ «آگاتا کریستی» ساخته شده؛ اما آن خانم مارپلی که من از آن حرف میزنم، سریال جذاب و خوشساختی است که بارها از تلویزیون پخش شده و دهۀ 70 از محبوبترین سریالهای نوجوانی ما بود.
در یکی از قسمتهای این سریال به اسم «جیبی پر از دانههای چاودار 1» یکسری قتل خانوادگی اتفاق میافتد و خانم مارپل متوجه میشود که قاتل در هر قتل، بخشی از یک شعر فولکلور2 وکودکانۀ انگلیسی را اجرا میکند. مثلاً در قتل اول جیب مقتول را پر از دانههای چاودار میکند و...
من در همان سنین چهارده-پانزده سالگی چنان مجذوب اسم «جیبی پرازدانههای چاودار» و چنان مشتاق خواندن آن شعر فولکلور شدم که بیدرنگ به جستوجویش پرداختم، اما نبود اینترنت و منابع اینچنینی باعث شد من این شعر را تا امروز و تا این دوران، درحاشیۀ ذهنم نگه دارم و حالا که در سیوچند سالگی توانستهام پیدایش کنم، خیلی خوشحالم و دوست دارم شما را هم در لذت خواندن این شعر شریک کنم.
اسم این شعر «آواز شش پِنسی3» است که من «آواز شش پنی» ترجمهاش کردهام و بسیار شبیه شعرهای عامیانه و اتلمتلواری است که ما نیز به وفور داریم. فکر میکنم چهقدر هوشمندانه میشود با فیلم، تکهای کوچک از یک فرهنگ را در ذهن یک نوجوان ماندگار کرد و... البته نیاز به گفتن نیست که ما چهقدر در اینکار ضعیفیم!
آواز ششپنی
بخوان آواز شش پنی را
جیبی پر از دانههای چاودار
بیست و چهار سار سیاه رنگ
در کیکی پخته شدند
وقتی کیک را بریدند
سارها زیر آواز زدند
حالا آن کیک، خوراکی لذیذی نبود
تا با آن از پادشاه پذیرایی کنند؟
پادشاه در اتاق کارش
پولهایش را میشمرد
ملکه در اتاق نشیمن
نان و عسل میخورد
خدمتکار در باغ
لباسها را پهن میکرد،
که یک سار سیاه آمد
و بینیاش را گاز گرفت
1) چاودار: گیاهی به ارتفاع یک تا دو متر با برگهای پهن خشن و سنبلهای دراز که برای تهیۀ آرد و نان بهکار میرود.
2) فولکلور: فرهنگ عامیانه.
3) پنس یا پنی: سکهای معادل یکصدم پوند.