این طرح که به تقلید از اهالی سینما وارد فضای ادبیات شده، شاید بتواند اندکی از مشکلات بیپایان پخش کتاب را حل کند، اما:
1-اگر کتابی توانسته در کنار خیل عظیم فیلمهای جورواجور در سوپرمارکتهای محلههایمان بنشیند، نه براساس برنامهای هدفمند و روشن یا فعالیت و فکر سازمانی و انجمنی، که تنها بهعلت تحرک چندوجهی ناشرش با پشتوانه سازمانی که پشتیبانیاش میکند است؛ هردو کتاب یادشده را سوره مهر منتشر کرده و سوره مهر متعلق به حوزه هنری است. کاش این طرح با برنامهای روشن و درازمدت و سازماندهی روشن و حسابشده انجام میگرفت.
2-شاید بزرگترین مشکل چرخه سینما در ایران (صرفنظر از مسائل پیش از تولید)، اکران و بازگشت سرمایه تهیهکنندگان (بهویژه تهیهکنندگان خصوصی) باشد. عرضه فیلمها در سوپرمارکت با این هدف انجام گرفته است و خوب هم جواب داده. فیلمها پس از اکران در شمارگانی بسیار بالا در مغازهها به فروش میروند و عملا حتی اگر در اکران کاملا شکست خورده باشند، سرمایهشان برمیگردد. اما بزرگترین مشکل چرخه نشر، توزیع است. در کمتر محلهای میتوان کتابفروشی جدی پیدا کرد و آنچه هست، فروشگاه نوشتافزار است. بنابراین اگر توزیع کتاب در سوپرمارکتها، به شکلی که سیدی فیلمها توزیع میشوند، انجام گیرد، تا حدود زیادی مشکل توزیع حل خواهد شد. این شکل، تنها در گذاشتن کتاب در قفسه سوپرمارکتها نیست بلکه چینش درست، چاپ پوستر که مغازهها پشت ویترین میچسبانند و موارد دیگری از این دست نیز ضروری است.
3-اگر این طرح با ساماندهی درست انجام گیرد، مثلا برای اجرایش مؤسسهای مانند رسانههای تصویری تاسیس شود و کار را به دست بگیرد، آن وقت میتوان به توزیع درست و عادلانه آثار امیدوار بود. اینکه چه کتاب پر فروشی از چه ناشری و به چه شکلی انتخاب شود، از جمله مهمترین چالشهای این طرح است و شکی نیست که همه ناشران و نویسندگان مایلند در آن حضور داشته باشند. حتی بدیهی است که ناشران ضعیفتر و خصوصی، نیاز بیشتری به این قبیل کارها دارند،البته یهشرطی که بفروشد.
4-توزیع کتاب با توزیع فیلم فرق میکند. فیلمها در یک فرایند کاملا روشن، با همه محدودیتها و مشکلاتی که سینماها دارند، در شهرهای مختلف کشور اکران میشوند و بعد هم سیدیشان به همه جا میرسد اما پخش کتاب تقریبا به تهران و شاید در مواردی چند شهر بزرگ خلاصه شده است. این همان مشکلی است که همواره به چرخه نشر بهشدت آسیب رسانده است و مسلما نمیتوان به همین راحتی از پسش برآمد. راهاندازی کتابفروشی در شهرهای کوچک امری تقریبا محال است، به این علت ساده که توجیه اقتصادی ندارد. اما کوچکترین روستاهای کشور نیز سوپرمارکت و بقالی دارند و اگر در کنار نوشابه و ماست و سیگار، کتاب هم بگذارند، بهویژه کتابی که میفروشد، موضوع نداشتن توجیه اقتصادی نیز منتفی میشود.
5-در کنار همه اینها، امکان گرفتن سفارش میتواند طرح را کامل کند. سیدی حجم کمی دارد و بسیار سبک است. 100فیلم، به اندازه 10 پفک جا نمیگیرد اما کتاب سنگین و تا حدودی جاگیر است. اگر مؤسسهای حتی خصوصی برای این کار باشد، میتواند سامانهای را برای گرفتن سفارش کتاب از سوپرمارکتها و تحویل همان کتابها نیز تعریف کند؛ کاری که مشکل حجم و وزن را حل میکند و بیشاز آنکه دشوار باشد، به اندکی نوآوری و خلاقیت نیاز دارد.