در سالهای اخیر، پاکستانیهای بسیاری در حملات هوایی ایالات متحده کشته شدهاند که تعداد اندکی از آنها شبهنظامی یا به قول آمریکاییها، تروریست بودهاند.
افزایش تعداد حملات هوایی در سال2010 و ماههای ابتدایی سالجاری، جنجالبرانگیز بوده و عده بسیاری مخالفت خود را با استفاده از سلاح خودکار در نبردها اعلام کردهاند.
در ماه مارس یکی از شدیدترین حملات هوایی آمریکا به پاکستان اتفاق افتاد. در محل حمله تعدادی از اعضای قبیلهای در وزیرستان شمالی که برخی از آنها مسلح بودند، گرد هم آمده بودند تا درباره لحظهای صحبت کنند که توسط یک هواپیمای بدونسرنشین آمریکایی غافلگیر شدند؛ هواپیمایی که پاکستانیها را نشانه گرفت و بهصورت پیدرپی 3 موشک رها کرد. آنها مورد حمله یک هواپیمای بدون خلبان قرار گرفتند.گرچه گفته میشود تعدادی از نیروهای طالبان در این حمله غافلگیرکننده کشته شدند اما بیشتر 40 نفری که جانشان را از دست دادند، غیرنظامی بودند.
در این حمله شرابت خان، یکی از فرماندهان بومی طالبان نیز کشته شد. با توجه به اینکه گاهی طالبها در نواحی قبیلهای- که منطقهای بیطرف در مرز افغانستان و پاکستان است- نیز نبرد میکنند، این بخش از وزیرستان مورد هدف آمریکاییها قرار گرفته است.
این حمله 2 مشکل بزرگ جنگ با هواپیماهای بدون خلبان در مناطق قبیلهای را نمایان کرد؛ خطر کشته شدن غیرنظامیان و واکنش مبهم و دوپهلوی پاکستان نسبت به استفاده کردن آمریکاییها از هواپیماهای بدون سرنشین.
ژنرال اشفق کیانی، فرمانده ارتش پاکستان این حملات را نقض کامل حقوق بشر نامیدهاست. مشکل پاکستان چیزی فراتر از مرگ غیرنظامیان است. از نظر پاکستان شرابت خان، یکی از جنگسالاران برجسته بود. البته پاکستان، او را یکی از اعضای خوب طالبان میداند. طالب خوب یعنی کسی که قبول کرده فقط در خاک افغانستان بجنگد و نه در پاکستان اما پس از حمله اخیر آمریکاییها به این منطقه قبیلهای که در مرز 2 کشور قرار گرفته، هر آن امکان دارد طالبان توافقش با پاکستان را نادیده بگیرد.
از سوی دیگر، موضوع هواپیماهای بدون سرنشین، روابط اسلام آباد و واشنگتن را هر روز وخیمتر از قبل میکند. نکته پیچیده و مبهم این است که پاکستان از یک طرف بهصورت رسمی این حرکت آمریکاییها را تقبیح میکند و از سوی دیگر خواستار توقف کامل چنین حملاتی نیست. در حقیقت همکاری نیروهای اطلاعاتی پاکستان در عملیات هوایی بسیار حیاتی است.
ارتش میخواهد تعداد حملهها کاهش یابد و روی اهدافی تمرکز شود که هر دو کشور بر سر آن به توافق رسیدهاند. این در حالی است که آمریکاییها آشکارا و بسیار صریح به پاکستان گفتهاند به طالبان و سایر نیروهای جهادی که وزیرستان شمالی را مأمن خود ساختهاند، حمله میکنند. در غیر این صورت آمار تلفات این حملات هر قدر که باشد، نبرد ادامه خواهد یافت اما پاکستانیها میگویند بهدلیل پراکندگی نیروهایشان در نقاط مختلف کشور، نمیتوانند حمله زمینی به وزیرستان شمالی را ساماندهی کنند.
حملات هواپیماهای بدون سرنشین که قرار بود مخفیانه بماند، از سال2004 توسط سیا آغاز شد. هرچند ابتدا تعداد حملهها انگشتشمار بود اما تنها سال گذشته 118بار از این هواپیماها استفاده شد و سال2011 نیز تعداد حملات به 50 رسیده است.
ابتدا در زمان پرویز مشرف، رئیس جمهور سابق پاکستان حملات هوایی شروع شد. از سال 2004 تا 2007 تعداد حملهها 9 مورد بود که گفته میشد برای از بین بردن رهبران تروریستها در مناطق قبیلهای طراحی شدهاند. برای فرماندهی این حملهها قرار بود پاکستان دستکم یک پایگاه هوایی در اختیار آمریکاییها قرار دهد. البته تعدادی از این هواپیماها از افغانستان نیز بلند میشوند اما از هزاران مایل دورتر توسط خلبانانی که در آمریکا پای میز هدایت نشسته و صفحه کنترل را تماشا میکنند، هدایت میشوند. این کار به شکل وحشتناکی به یک بازی ویدئویی شباهت دارد.
بنیاد آمریکای جدید که یک مؤسسه تحقیقاتی در واشنگتن است، اعلام کرده که از سال2004 تاکنون 2551 نفر در حملات هوایی کشته شدهاند. این مؤسسه براساس گزارشهای مطبوعاتی تخمینزده 80درصد قربانیان شبهنظامی بودهاند و سال2010 این آمار به شکل حیرتآوری به 95درصد رسیده است.
در ماههای اخیر به جای منفجرکردن محوطهها، وسایل نقلیهای که شبهنظامیان را جابهجا میکنند مورد هدف قرار میگیرند. این نوع هدفگیری میزان تلفات غیرنظامیان را کاهش میدهد. برای محوطهها نیز از موشکهای کوچکتر استفاده میشود که صدمات وارده به اطراف کمتر شود.
اما آنچه روی زمین رخ میدهد با آمارهای اعلام شده بسیار تفاوت دارد. در یکی از نظرسنجیهایی که همین مؤسسه سال گذشته در مناطق قبیلهای انجام داده، مشخص شده که تنها 16درصد فکر میکنند هواپیماهای بدونسرنشین شبهنظامیان را دقیق هدف میگیرند.
نه شفافسازی در کار است نه اعتبار! حتی عدهای مبانی قانونی این حملات را نیز زیر سؤال میبرند. در حقیقت، این برنامه بیشتر یک جور سیاهبازی است زیرا سیا رسما به اجرای آن اعتراف نمیکند و پاکستان نیز وانمود میکند هیچ دخالتی در این کار ندارد.
در ماه جولای، پاکستانیها برای پیگیری قانونی این حملهها خواستار دستگیری جان ریتزو، وکیل سابق سیا شدند. او در یکی از مصاحبههایش گاف داده و گفته بود که ماهانه فهرست 30نفر از افرادی را که باید مورد هدف هواپیماهای بدون سرنشین قرار میگرفتند، تأیید کرده است.
نتیجه این کمپینها و اعتراضها هرچه باشد، مسئله اصلی این است که آیا این حملهها واقعا القاعده و سایر گروههای مرتبط با آنها را دچار مشکل میکند یا قدرت یاغیگری افغانها را برمیانگیزد.
طبق گزارش بنیاد آمریکای جدید، از 2600 مرگ مشکوک تنها 35 نفر از فرماندهان بودهاند؛ یعنی در مجموع 3/1درصد. مهمترین موفقیت آمریکا در این حملهها، کشتن بیتالله محسود، رهبر پاکستانی طالبان بوده است.
با اینکه تعداد بیشماری از مبارزان درجه پایین مورد هدف قرار گرفتهاند، شمار حملات انتحاری در افغانستان روز به روز بیشتر میشود. این در حالی است که بیشتر چنین حملاتی از خاک پاکستان هدایت میشوند.
اکونومیست