«یک شب» نشان داد که سینمای مورد علاقهاش در مقام کارگردانی ارتباط چندانی با فیلمهایی ندارد که بهعنوان بازیگر در آنها حضور مییابد. در نیمه اول دهه80 موج علاقهمندی بازیگران به نشستن روی صندلی کارگردانی شدت گرفته بود و برخی ساخت «یک شب» را هم در همین راستا ارزیابی کردند. اما گذر زمان نشان داد که اینگونه نیست.
«چند روز بعد» جلوی دوربین رفت تا مشخص شود علاقه به فیلمسازی سازندهاش فراتر از یک موج زودگذر است. «یک شب» و «چند روز بعد» در فستیوالهای جهانی فراوانی حضور یافتند ولی خبری از اکران عمومیشان در اینجا نشد. «یک شب» همچنان در انتظار یک معجزه برای اکران داخلی است و «چند روز بعد» هم که مستقیم وارد شبکه نمایش خانگی شد. شاید به همین دلیل است که وقتی با «سوت پایان» طلسم اکران نشدن فیلمهایش شکست، هر شب به سینما آزادی رفت تا به گفته خودش ارتباطی رخ به رخ با تماشاگران فیلم پیدا کند. نیکی کریمی در هیأت کارگردانی که 3فیلم بلند سینمایی در کارنامه دارد، فاصله زیادی از نوعروس فیلم بهروز افخمی گرفته است. حالا وقتی مشخص میشود او علاوه بر نگارش فیلمنامه، کارگردانی و بازی، سرمایهگذار «سوت پایان» هم بوده، دلیل حضور این سالهایش در فیلمهای تجاری هم مشخص میشود. نیکی کریمی این فیلمها را بازی میکند تا بتواند آثاری بسازد که هدفشان فتح گیشه نیست. «سوت پایان» نشان میدهد او اگر باز هم فیلم بسازد در همین مسیر حرکت خواهد کرد؛ سینمایی که هر چه باشد گیشهای نیست.
- با توجه به اینکه موضوع و نوع ساخت «سوت پایان» با 2اثر قبلی شما تفاوت زیادی دارد، به چه دلیل این بار سراغ چنین سوژهای رفتید؟
این انتخاب برای من واقعا انتخاب آگاهانهای نبود. پیش آمدن چند اتفاق مختلف باعث این کار شد. مهمترین آنها مستندی بود که در مورد زنانی دیدم که شوهرانشان را کشته بودند و یکی از آنها همین ماجرایی است که در فیلم هم میبینیم. بر اساس آن اتفاق و چند داستان دیگری که در ذهن داشتم، این فیلمنامه را نوشتم.
- پس بهتر است در مورد مراحل نگارش فیلمنامه و اینکه به چه صورت انجام گرفت صحبت کنیم.
من 2-3 سال روی این فیلمنامه کار میکردم. از آنجا که موضوع این فیلم، اجتماعی است بر حسب اتفاقاتی که میافتاد و مسائلی که در موردشان در روزنامهها و جاهای مختلف میخواندم برخی از قسمتها را حذف و بخشهایی را به متن اضافه میکردم، اما بستر اصلی فیلم از ابتدا در مورد زن و مردی است که کارشان فیلمسازی است.
- با این حساب چقدر طول کشید تا کار نگارش فیلمنامه بهپایان رسید؟
چیزی حدود یک سال و نیم طول کشید تا فیلمنامه نوشته شد و طولانیترین فیلمنامهای بود که من در این مدت نوشتم. پیش از این، فیلمنامه «یک شب» را در طول مدت یک ماه نوشته بودم.
- نوشتن متن، کارگردانی، بازیگری و در نهایت سرمایهگذاری «سوت پایان» برعهده شخص شما بود. انجام همزمان تمام این کارها برایتان مشکل نبود؟
قطعا به نسبت کاری که شما صرفا کارگردانی آن را بر عهده داشته باشید سخت بود. خیلی از افراد هستند که وقتی کاری به آنها پیشنهاد میشود آن را میسازند و پس از آن هم هیچ مسئولیتی نسبت به فیلمی که ساختهاند، ندارند. ولی وقتی که شما به این شکل کار میکنید آن اثر حکم بچه شما را پیدا میکند و این احساس را به شما میدهد. وقتی خودتان فیلمنامه را نوشته و روی آن کار کردهاید، اتفاق مهمتری است تا اینکه فیلمی سفارش شده باشد و کسی صرفا به ساخت آن بپردازد.
- از تجربه فیلمنامهنویسیتان در این کار راضی هستید؟
سخت بود و به همین علت من برای کار بعدیام نمیخواهم این کار را بکنم. از طرفی نوشتن فیلمنامه از من زمان زیادی میگیرد و باعث میشود فیلم بعدیام را 2-3سال دیگر بتوانم بسازم. برای کار بعدیام میخواهم فیلمنامه فرد دیگری را که به دیدگاهم نزدیک است برای ساخت انتخاب کنم.
- فرد خاصی را هم برای این کار در نظر گرفتهاید؟
فعلا 2نفر هستند که فیلمنامههایشان را به من دادهاند و در حال بررسی آنها هستم.
- آنچه در «سوت پایان» میبینیم بیشتر دغدغههای انسانی «سحر» است برای نجات زندگی یک انسان تا به تصویر کشیدن مسئله اعدام زنی که همسرش را به قتل رسانده؛ این را میپذیرید؟
دقیقا همین طور است و قصد من از ساخت «سوت پایان» همین بود. میخواستم بگویم چرا این مسئله این روزها اینقدر کمرنگ شده و چرا اگر کسی قصد کمک دارد بهنظرمان عجیب و غریب میآید. مسئله دیگری که قصد داشتم در این فیلم به آن بپردازم این بود که ما بهعنوان یک انسان اگر سر چنین دوراهیای قرار بگیریم، چه کاری انجام میدهیم؟
- در کنار همه اینها شما نگاه دیگری را به تصویر میکشید؛ در مورد زندگی یک فیلمساز و دغدغههایی که از ساخت یک تله فیلم تا کلیپ موسیقی دارد. دیدگاهتان نسبت به این نوع از کار کردن افراد چیست که آن را در فیلمتان گنجاندهاید؟
من اصلا این را به این دلیل نشان ندادم که بخواهم در مورد خوب یا بد بودنش حرفی بزنم. این مسئله امروز واقعیت دارد که بسیاری از فیلمسازان پشتسر هم تلهفیلم میسازند و در کنار آن کارهای مختلفی هم به آنها پیشنهاد میشود که انجام میدهند و این اصلا بد نیست.مثلا خود من ممکن است کارگردانی سینما را هر چند سال یکبار انجام دهم یا بازیگری کنم ولی ممکن است در دورهای هم این کارها را نکنم و مثلا تیزر بسازم چون به این کار علاقه دارم. دوست نداشتم شخصیت سامان را یکبعدی نشان دهم که مثلا یکسال زمان صرف کند برای نوشتن فیلمنامه تا یک فیلم بسازد. مهم این است که او فیلمنامهاش را بنویسد، تلهفیلمش را بسازد و در کنارش کلیپ موسیقی هم کار کند.
- آنچه این مسئله را هنگام تماشای فیلم برای بیننده پررنگ میکند به تصویر کشیدن همزمان ساخت کلیپ توسط سامان است با آخرین تلاشهای سحر برای بهدست آوردن پول دیه برای نجات مادر ملیحه از اعدام. این تفاوت رفتاری یک زوج که حالا دیگر فاصله زیادی با هم پیدا کردهاند، از کجا آمد؟
ما احتیاج داشتیم که ضربان فیلم تا پایان بالا بماند. زمان تصمیمگیری باید این اتفاق میافتاد و نشان میدادیم که سامان زحمت میکشد، کار میکند و برای زندگیاش در تلاش است. اما سحر هم در آن لحظات خیلی احساساتی شده است، چون به کاری که میکند اعتقاد دارد و در فیلم هم میبینیم که به سامان در مورد روزهای دانشجوییشان میگوید و اینکه او خیلی تغییر کرده است... .
- جنس بازیها در «سوت پایان» متفاوت از آنچه در شکل روتین فیلمهای سینمایی میبینیم، است، هدفتان از انتخاب این نحو ایفای نقش بازیگران چه بود؟
همانطور که دوربین به جای چشم تماشاچی شخصیتها را دنبال میکند بازیها هم باید خیلی طبیعی میبود تا مخاطب بتواند آن را باور کند؛ یعنی ما نهایت سعیمان را کردیم که همانطور که به حالت عادی صحبت میکنیم، دیالوگها را بگوییم؛ چیزی که من در کار میپسندم؛ اینکه بازیها طبیعی باشند و توی ذوق مخاطب نزنند. بهعنوان مثال اگر مکثی در بیان جملهای بهوجود میآمد یا در بیان دیالوگی تپق زده میشد به همان صورت کار ادامه پیدا میکرد و کات نمیدادم؛ چیزی که در شکل معمول فیلمها دیده نمیشود، ولی در سینمای مستند وجود دارد؛ یعنی اینکه تمام حالات طبیعی گفتار در آن مدنظر است.
- در مورد فرم روایت داستانی و مستندگونهای که در «سوت پایان» درهم تنیده شدهاند کمی توضیح میدهید که چرا این شیوه را برای روایت فیلم انتخاب کردید؟
«سوت پایان» باید داستان خود را در یک بستر مستندگونه بیان میکرد چرا که نوع روایتش به این شکل است. از طرفی بهدلیل اینکه قصه داشت، ما این قصه را باید بهشکلی میگفتیم که برای مخاطب باورپذیر میشد.
- از مسیری که در ساخت این سه فیلم طی کردهاید، راضی هستید؟
بله. واقعیت این است که خودم را اصلا کارگردان نمیدانم. بیشتر تجربه میکنم، مینویسم و تعدادی تجربههای بصری دارم که با تماشاچی درمیان میگذارم.
- با توجه به اینکه اشاره کردید قصد ساخت فیلم دیگری را دارید و با توجه به آثاری که تا به امروز از شما دیدهایم، دوست دارید کدام راه را ادامه دهید؛ فعالیت در سینمای جشنوارهای یا ساخت فیلمهای اجتماعی مانند «سوت پایان»؟
به هر حال فکر میکنم تمام اینها در طیف سینمای مستقل هستند و جزو فیلمهای سفارش شده و تجاری نیستند. تنها مسئلهای که وجود دارد این است که ژانرهای متفاوتی دارند ولی درنهایت همه آنها مربوط به سینمایی هستند که فکری پشتشان وجود دارد.
- بهعنوان آخرین سؤال در مورد حضورتان در «شبانه روز» و نقشی که در این فیلم ایفا میکنید، بگویید.
چون 3سال پیش «شبانهروز» را دیدهام، خیلی آن را به یاد ندارم. بچهها(کیوان علیمحمدی و امید بنکدار) از دوستان ما بودند و هنگامی که فیلمنامه را نوشتند، آمدند و با تکتک ما صحبت کردند و این نقش را هم به من پیشنهاد دادند. من هم این نقش را خیلی دوست داشتم و آن را پذیرفتم. واقعیت این است که ما همگی با لذت سر این کار حاضر شدیم.