به این تهدیدات آتشسوزیهای پی در پی را هم باید اضافه کرد. اما زاگرس از نگاه «طبیعت مرد» تصویر دیگری دارد. تصویری که بیژن فرهنگ دره شوری از زاگرس و بهطور کلی طبیعت به دست میدهد بسیار قابل تأمل و در عین حال نگرانکننده است. لحنی صمیمی وآمیخته به اندوه دارد. اعتراف میکنم زاگرس بهانهای بود برای گپی مفصل با درهشوری، مردی که بین اهالی محیط زیست به طبیعت مرد معروف است، درباره طبیعت و آنچه دامنگیرش شده.
دره شوری چند سالی است که بازنشسته شده اما همه اوقاتش را به تحقیق در طبیعت سپری کند. او مدتهاست که گمشده دیگری را در سرزمین کهن ایران جست وجو میکند؛«سال گذشته من بخشهای زیادی از زاگرس را گشتم؛ البته صرفا به خاطر جنگل به زاگرس نمیرفتم. یک کنجکاوی عجیبی سبب شده هر جا نشانی از تمدن عیلام است به سراغش بروم. اصرار دارم همه نقشها و آثار باقی مانده از عیلام را از نزدیک ببینم. اکثر این نقشها و آثار جز دشتخوزستان در زاگرس است.» این گشت وگذارها گرچه با نیت دیگری صورت میگیرد اما او لحظهای از طبیعت و آنچه بر سر طبیعت میآید غافل نمیماند؛« در پی جست وجو برای بازدید از این آثار بهجای مانده از تمدن عیلام در پهنه زاگرس، مشکلات متعدد جنگل و مرتع یکی پس از دیگری نمایان شد؛ ازیک طرف، سدهای متعددی در زاگرس احداث کردیم از طرف دیگر، جنگل و مرتعمان بهدلیل دام بیش از ظرفیت، هرروز بیشتر تخریب میشود اما هیچ کس این مسائل را منعکس نمیکند. هیچکس نمیگوید که وجود دام 4برابر بیش از ظرفیت و توان جنگل ومرتع، چه بلایی بر سر این رویشگاهها آورده است. وقتی فشار چرای دام و بهرهبرداری روی جنگل باشد روزبه روز از سطح جنگل و مرتع کاسته خواهد شد. آن وقت آن ته مانده جنگل در سال آینده با فشار مضاعفی مواجه میشود و به سرعت همه چیز در این اکوسیستمها به هم میریزد. وقتی جنگل و مرتع و زیر درختان بلوط را شخم میزنیم و بوته و گیاهان را نابود میکنیم اولا جلوی زادآوری را میگیریم ثانیا خاک را در مقابل آب خلعسلاح میکنیم نتیجه آن میشود که با نخستین باران این خاکها شسته میشود و سدها را پر میکند.»
رفتار نادرست با آب و خاک
گاه کلامش رنگ هشداربهخود میگیرد؛ « بروید ببینید چه تعداد سد در زاگرس احداث شده. از متولیان و مدیران منابع آب کشور بپرسید در کجا و برای کدام سد بودجه آبخیزداری اختصاص دادهاند؟ در کدام حوضه سد عملیات آبخیزداری انجام شده است؟ وقتی حوضه آبخیز حفاظت نشود خاک موجود در این حوضه با باران به سمت سد روان میشود و سد را پر از رسوب میکند. صدها میلیارد خرج ساخت یک سد میشود اما بهخاطر اهمال در عملیات آبخیزداری، عمر سدهایی به این پرهزینهای به سرعت کاهش مییابد. این در حالی است که حتی سطح شیبهای تند را هم شخم زدهاند. این شیوه کشت و واگذاریها واقعا فاجعه بار است. وقتی که با آب و خاک اینگونه رفتار میشود تکلیف حیاتوحش دیگر روشن است!»
وی در ادامه میگوید:«در حال حاضر جمعیت ما دائم در حال افزایش است و به همین دلیل آب دارد به کالایی باارزش تبدیل میشود اما نه برای پر کردن استخر و تفریح بلکه برای آشامیدن. آن وقت در چنین شرایطی شایسته است ما این کالای کمیاب را اینگونه مدیریت کنیم؟ اصلا مدیریتی کارشناسانه در این زمینه وجود دارد؟ تا پیش از این سازمان برنامه وبودجه که مرجعی متشکل از صدها کارشناس و متخصص با تجربه بود و یک وزن کارشناسی و دوراندیشی داشت و به آینده کشور فکر میکرد طرحهای بزرگ را ارزیابی میکرد اما الان چه کسی باید به داد طبیعت برسد؟ مجلسیها هم اغلب با بخشینگری به حوزه خودشان چسبیدهاند. در این شرایط واقعا چه کسی به آینده محیطزیست فکر میکند. آن وقت میماند یکی دو تا خبرنگار و چند کارشناس و یک دربه در و آواره مثل بیژن درهشوری. اینها را چه کسی جدی میگیرد؛ کسی برایشان تره خرد نمیکند؟ اصلا چه کاری ازدست اینها برمیآید؟»
هنوز هم فرصت داریم
وقتی با درهشوری گفتوگو میکنی فراموش میکنی که تو خبرنگاری و باید سؤال کنی. کلامش را قطع نمیکنی. چه لزومی دارد که رشته کلامش را پاره کنی. او آن قدر حرف دارد که بیآنکه ازاو سؤالی بکنی مصاحبهات کامل شود. مکث میکند اما این مکث طولانی، فوران جملاتی را در پی دارد. باید سکوت کنی تا او سخنانش را ادامه دهد، میگوید:«به هرحال داستان غمانگیزی است.» اما در عین حال، دره شوری که به ندرت تن به مصاحبه میدهد در کنار تصویر نگران کنندهای که از وضعیت طبیعت و محیطزیست ترسیم میکند، تنها به زشتیهایی که ما با رفتارناشایستمان بر طبیعت تحمیل کردهایم اشاره نمیکند.گاه زیباییهای شگفتانگیز طبیعت را نیز به رخ میکشد. در چنین مواردی لحن او دگرگون میشود بهطوری که میتوان غرور ناشی از عشق به طبیعت را در تکتک واژههایش دید. وقتی که میگوید:«ولی هنوز زاگرس چشماندازهایی دارد. شاید دل من به چیزهای عجیب و غریب خوش باشد. وقتی شما در طبیعت مینشینید و نگاه میکنید به کوههای بیکران، به نور، رودخانه، جنگلهای باقیمانده و به آبشارهای زیبا در دل طبیعت مبهوت میشوید. هنوز چشماندازهای دنا و خنکای بادی که روی قلههای دنا میوزد کاری با روح و جان آدم میکند که در هیچ جا و مکان دیگری نظیر آن حال و هوا را پیدا نمیکنید. شما درچشمانداز زاگرس دریک ارتفاع بنشینید و طبیعت را نگاه کنید. عشق به این سرزمین وجودتان را پر میکند. سینهتان پر میشود از خواستن این سرزمین. بهنظرم آن سیر آفاق و انفسی که میگویند را میتوان در ارتفاعات زاگرس تجربه کرد. در آنجا تاریخ و سرگذشت این مملکت بلاکشیده را میتوان دید.»
نابسامانی در مدیریت آب
دره شوری به وضعیت نابسامان مدیریت آب در سایر نقاط کشور اشاره میکند:«آب بندرعباس از سد میناب مستقیما میآمد اما این سد دارد از رسوبات پر میشود چون عملیات آبخیزداری در بالادست آن انجام نشده. سد درود زن در منطقه کام فیروز فارس وضعیت ناگواری دارد بهطوری که صدها هکتاراز اراضی دریاچه این سد زیرکشت رفته است. وضعیت اسفبار لار و شهریار را ببینید. واقعا ما باید کی متوجه بشویم که آب نیاز به مدیریت دارد؟ باید صدها کارشناس ورزیده جمع شوند فکر کنند. ما یکونیممیلیون نخل در برازجان داریم اما سال گذشته بخشی از این نخلها آب نداشت زیرا رودخانه شالی و دالکی مدیریت بهرهبرداری از آب ندارند. کربال در فارس چند سال است که خشکیده بهطوری که مردم منطقه کربال که بیش از 2 هزار سال پیشینه سکونت در این منطقه دارند ناگزیر به ترک کربال شدهاند. »
او میگوید و تو سعی میکنی تا واژهای از قلم نیندازی... در اثنای گفتههایش گریزی هم به دریاچه ارومیه میزند؛ « چیزی که اصلا درباره ارومیه و سایر دریاچهها به آن پرداخته نمیشود چاههای غیرمجاز و مجاز است. ببینید در اطراف دریاچه پریشان بیش از 150 چاه مجاز حفر شده؛ هیچ کس هم کنترل نمیکند که آیا این چاهها با همان عمقی که در مجوز ثبت شده حفر شدهاند؟ آیا به همان میزانی که باید برداشت کنند، برداشت میکنند یا به هر میزانی که دلشان میخواهدازلایههای زیرزمین و از این پسانداز آبی برداشت میکنند؟ درهمین حوضه کوچک پریشان، 800 چاه غیرمجاز هم حفر شده است. واقعا باید پرسید این تعداد چاه چه موقع حفر شده؟ حفر چاه نیاز به دکل و دستگاه حفاری دارد؛ موتور دیزل میخواهد که صدایش گوش را کر میکند. اینها چگونه حفر شده؟ در حوضه سیمینهرود و زرینهرود دریاچه چیچست (ارومیه) چند هزار چاه غیرمجاز حفر شده است. از بم، سیرجان، کرمان، رفسنجان گرفته تانزدیکی سنندج، بختگان، آباده و اصفهان چند هزارچاه غیرمجاز لایههای اعماق سفرههای زیرزمینی آب را میمکند. اگراین سازمانهای متولی، «سازمان» میبودند با عکسهای هوایی میتوانستند تمام اینهارا مشخص کنند. شرکتهای حفاری تابلوهای بزرگ دارند که مشخصات آنها را نشان میدهد اما بهنظر میرسد هنوز گیرنده متولیان طبیعت نمیگیرد یا اینکه خودشان را به خواب زدهاند.»
امید در کنار بیم
گفتههای طبیعت مرد، آمیخته به بیم و امید است. او معتقد است همه فرصتها برای حفظ طبیعت ازدست نرفته است؛«هنوز زاگرس زیباست. هنوز هم میشود کاری کرد. من یک باردیگر هم گفتم بازهم تکرار میکنم ما آخرین نسلی هستیم که میتوانیم برای طبیعت این سرزمین کاری بکنیم. اگر توی همین سالها برای ته مانده طبیعت کاری نکنیم تخریب و نابودی طبیعت به مرحله بیبازگشت خواهد رسید. الان دارد انقراض نزدیک میشود ما درصد بالایی از حیات وحشمان را از دست دادهایم. درصد بالایی از جنگلها نابود شده. خاک دامنهها دارد شسته میشود. مراتع بهشدت تخریب شده. اگر در این فرصت کوتاهی که تا نابودی کامل وجود دارد کاری کردیم، کردیم وگرنه اوضاع بسیار خراب و غیرقابل تصور میشود.»
اما بخش عمده نگرانی درهشوری ناشی از بیتوجهی عموم مردم به طبیعت است؛«من احساس میکنم مردم این چیزها را میخوانند و بیتوجه از کنارآن میگذرند. میدانید اختلاس زشت و ناپسند است ولی نابودی طبیعت بهمراتب خطرناکتر و زشتتر از اختلاس و زد وبندهای بانکی است که روزنامهها اینقدر به آن میپردازند. وقتی به سرنوشت و سرگذشت یک ملت نگاه میکنید درمییابید که آب وخاکش مهمترین چیز است؛ زیرا اساس زندگی یک ملت و نسلهای آینده در گروی آب و خاک است. ولی متأسفانه مینویسیم، میگوییم، میخوانیم، میشنویم و از کنار آن بیتفاوت رد میشویم.»
او با اشاره به اینکه باید کسانی متولی طبیعت باشند که علاوه بر تخصص و تجربه دل در گروی عشق طبیعت داشته باشند، ادامه میدهد:«ما برای اصفهان، 3تونل زدیم و آب کارون را که متعلق به دشت حاصلخیز خوزستان بود به سمت زاینده رود منحرف کردیم اما با این حال هنوز آب از سی وسه پل رد نمیشودچه برسد به ورزنه. این نشان میدهد ما آب زاینده رود رابدون مدیریت استفاده میکنیم. در برسیان (بخشی در نزدیکی اصفهان) مسجد و برجی از روزگاران قدیم برجا مانده، وقتی این برج و مسجد را میبینی و به پیشینه معماری و فرهنگ فکر میکنی با خود فکر میکنی چه کسی حق دارد آب این منطقه را قطع کند؟ چه کسی بهخودش اجازه میدهد آب به ورزنه نرود در حالی که ما 3 تا تونل زدهایم و آب کارون را به این حوضه هدایت کردهایم؟ آب حوضه آبخیز شیراز تمام شده. ما آب رودخانه کر را آوردیم شیراز. بختگان را خشکاندیم برای اینکه مردم شیراز در رفاه باشند. با این حال هنوز هم ساخت وساز در شیراز ادامه دارد تا جایی که دامنه این ساخت وسازها به کوهها هم رسیده. واقعا میخواهیم آب کجا را برای شیراز بیاوریم؟ آب کر را که تمام کردیم آب کدام حوضه آبخیز باقی مانده که بیاوریم؟»