کامران محمدی: این را همه می‌گویند، چه آنها که معتقدند ادبیات داستانی پس از انقلاب، رشدی چشمگیر داشته است و چه آنها که هنوز منتظرند تا در آینده، با فاصله‌گرفتن از حوادث انقلاب و جنگ، اتفاق بزرگی در ادبیات پس از انقلاب رخ دهد، این را همه می‌دانند که داستان کوتاه، در چشم‌انداز مرتفعی ایستاده است.

اما این را هم کسی نمی‌تواند انکار کند که هنوز بزرگان داستان کوتاه ایران  در نسل اول و دست بالا، دوم نشسته‌اند، موقعیتی متناقض‌نما که تدقیق در آ‌ن، واقعیت سرورانگیزی را بروز می‌دهد: اگرچه بزرگان داستان کوتاه ایرانی، حدود نیم قرن پیش چنان نوشته‌اند که امروز هنوز با بسیاری از داستان‌های کوتاه برابری می‌کنند، اما چشم‌انداز داستان کوتاه پیش از انقلاب، به چند ستون بلند دور از هم می‌مانست که با فاصله بسیار از دشت بایر پیرامونشان، بیشتر به فوران چشمه‌هایی در کویر می‌مانستند.


اما پس از انقلاب و اکنون، پس از حدود سه دهه، چشم‌انداز دیگری پیش روی‌مان است. حالا اگرچه فواره‌های‌مان توان زیادی برای صعود ندارند و قدشان به زحمت با گذشتگان برابر می‌کند، اما سراسر دشت را سبزی و درخت و گل فرا‌ گرفته است و می‌توان هر لحظه جوشش چشمه‌ای را انتظار داشت. حالا انگار، دشت به صورتی یکدست بالا آمده است و داستان کوتاه ایران، از تک‌جرقه‌ها و یک چهره‌های بزرگ، به جریانی عظیم از نویسنده‌هایی قدرتمند بدل شده است.


با این حال، حالا در آستانه برگزاری مراسم بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، شگفت‌انگیز است که با تمام اینها داستان کوتاه ایران، هیچ نماینده‌ای ندارد و تمام نامزدهای دریافت این جایزه در حوزه ادبیات داستانی، رمان هستند...


اما رمان، اگرچه پیش از انقلاب اسلامی نیز همچون داستان کوتاه به چهره‌هایی اندک و آثاری معدود، محدود می‌شد و حالا هم  سطح تفکر حاکم بر رمان‌های امروز ایران، به هیچ وجه با آن چه در دنیای قرن بیست و یکمی در حال جریان است، قابل مقایسه نیست.


انسان، موضوع اصلی رمان، از هر نوعی که باشد، چنان پس از انقلاب، هیجان زده است که تامل را برنمی‌تابد و رمان، بی شیرجه‌زدن در اعماق روح انسان زمان خود، به ماهیت خویش نزدیک نشده است.