اینکه حاجیان راستین چه کسانی هستند را اهلش باید بگویند. این کلام امام معصوم نشان میدهد که از دیرباز ظرفیت عظیم حج در همه ابعاد از سوی بجاآورندگان این فریضه الهی نادیده گرفته میشده و همچنان چنان است. موسم حج ابراهیمی که فرامیرسد خیل گستردهای از مردمان از چهارگوشه عالم رهسپار سرزمین وحی میشوند تا سنتی را که بر مستطیعان واجب شده، ادا کنند. اما این ادای تکلیف، منبعی لایزال از قدرتی معنوی است که ظرف کوچک ما زود از آن پر میشود و معالاسف آنچنان که باید و شاید از آن توشه برنمیگیریم. در باب استطاعت نیز آنچه بیش از همه بر آن تایید میشود، استطاعت مالی و پس از آن توان بدنی است و آنچه مغفول میماند آمادگی روحی و معنوی است؛ برای همین بیشتر مسافران سرزمین تفتیده حجاز، کوزه وجودشان خیلی زود از این دریای بیپایان لبریز میشود و کفاف مستی تمام عمرشان را فراهم نمیآورد.
دریای بیپایان معنویت حج چند بعدی است؛ از یکسو کاملا درونی و با روح و جان هرکس به تناسب دل افراد بستگی مییابد و از دیگر سو بیرونی است، چرا که میلیونها مسلمان از اطراف و اکناف دنیا، در چند روز یکسان میپوشند، یکسان میخورند و یکسان عمل میکنند؛ گرد یک خانه میچرخند، راهی یکسان را هروله میکنند، به یک شیطان سنگ میزنند و در وادیهای یکسانی شب را به صبح میرسانند. این همه شباهت و این همه یکرنگی، ظرفیت بزرگی دارد برای همدلی.
اگر دیگران چنین آیینی داشتند که میلیونها نفر اینچنین هرساله در گوشهای از عالم جمع شوند و مناسکی یکسان با چنین نظمی به جای آورند، چگونه از آن استفاده میکردند؟ و اکنون ما چقدر از این توان بالقوه استفاده میبریم؟ به نظر میرسد آنچه مانع میشود تا تمام ظرفیت حج به کار گرفته نشود، افرادی هستند که آمادگی لازم برای شرکت در چنین اجتماعی را ندارند. سوای آمادگی فردی، کمتر مسلمانی را میتوان یافت که استطاعت حضور در میان دیگر مسلمانان با فرهنگها و زبانهای متفاوت را داشته باشد. همین میشود که در موسم حج، تنها چشمها هستند که با دیگری ارتباط میگیرند و زبانها و دلها هرکدام به راهی دیگر میروند. شاید این وظیفه حکومتها باشد که این آمادگی و چنین تربیتی را برای حاجیان فراهم کنند.
اما ناگفته پیداست که بیشتر مسلمانان در کشورهایی زندگی میکنند که نه تنها رغبتی برای این کار وجود ندارد که کاملا برعکس، میکوشند افراد تحت حکومت، کمتر از حال و روز دیگران باخبر شوند؛ به ویژه حالا که بیداری اسلامی، سرزمینهایی از جهان اسلام را فراگرفته است. در این میان اما وظیفه ما به عنوان داعیهدار پرچمداری امالقرای جهان اسلام مضاعف میشود. اگرچه در این ایام دستگاههای ذیربط در کشورمان میکوشند با اعزام مبلغان، حاجیان دیگر کشورها را با فرهنگاسلام ناب آشنا کنند اما مسلما این ارتباط باتوجه به شرایط ویژه عربستان و کنترلهای گستردهاش بسیار دشوار و محدوده آن بسیار اندک میشود، در حالی که هزاران حاجی ایرانی خود میتوانند سفراو مبلغان این هدف باشند. اما آیا چنین است؟ برای یافتن دلایل این پاسخ ناخوشایند تعمق بیشتری نیاز است اما میتوان به چند ساحت نمونه اشاره کرد.
ابتدا اینکه عزم جدی از سوی مسئولان بهرغم توصیههای اکید بزرگان در اینباره دیده نمیشود. نتیجه عملکردها در طول سالیان گذشته نشان داده که به هر حال تلاشی برای ایجاد آمادگی، چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی، برای شرکت در کنگره عظیم حج از سوی مسئولان نمیشود. تنها اهتمام بر این است که مناسک بهدرستی ادا شود و خطایی در اجرای آن نرود. اگرچه این موضوع خود اهمیت بسیار بسزایی دارد اما همانگونه که پیش از این یاد شد، این تنها بخشی از استطاعت به حساب میآید که صرفا به ادای تکلیف فقهی منجر میشود و نه بیشتر از آن.ساحت دیگر به سن و سال حاجیان مربوط میشود که عمدتا میانسال و کهنسال محسوب میشوند و طبیعی است که افراد در این سن و سال همان فرایض را به جای آورند، بسی هنر کردهاند. شاید نحوه اعزام به گونه فعلی، چه در حج واجب و چه در سفر عمره این مسئله را تشدید کند، حال آنکه روشهای بهتری قطعا وجود دارد.این میشود که هنوز باید از کثرت مویه کنندگان گفت نه فزونی حاجیان.