مقاله حاضر در پاسخ به سئوالات بالا، به جستجو در کلام امام خمینی(ره)، رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران پرداخته است.
در حالی که بعضی از علما از دخالت در سیاست اجتناب کرده و به امور علمی صرف در حوزهها اشتغال داشتند، علمای دیگری به طور روز افزون به موضعگیری سیاسی علیه حکومت میپرداختند. در میان علمای سیاسی مهمترین چهره امام خمینی(ره) بود. امام خمینی در همان سالهای اولیه زندگی خود در قم از طریق سخنرانیهایی که درباره اخلاق ایراد میکردند توجه دیگران را به خود جلب کرده بود.
این سخنرانیها که نقطه عزیمت آنها کتاب معروف «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری در زمینه سیر و سلوک اخلاقی بود به مسایل سیاسی نیز گوشه چشمی داشت و مخاطبانی را حتی از اصفهان و تهران به خود جلب میکرد.
امام مطلب خود را با استناد به قرآن، آغاز میکند (قالالله تعالی قل انما اعظکم بواحده ان تقومواالله مثنی و فرادی- آیه 46 سوره سبا). امام بر این نکته تاکید میکند که پیامبران برای خداوند قیام کردهاند؛ انبیا در حالی که کاملا مجذوب تامل درباره خداوند بودهاند، برای تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی انسانها قیام کردهاند. برعکس، مسلمانان امروزی فقط به خاطر منافع دنیوی قیام کردند و نتیجه آن هم، حاکمیت بیگانگان و عوامل آنها مانند رضاشاه بود.(1)
بنابراین امام، اسلام را دینی سیاسی تلقی میکند و میگوید: از جمله مسایلی که در اسلام فراموش نشده «سیاست» و شئون مختلف آن است. همچنین معتقد است: اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی کردند و اساسا عملکرد پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین، بیانگر توجه آنان به این حوزه بسیار مهم بوده است.
امام(ره) با انتشار کتاب «کشفالاسرار» در سال 1323 به شدت به کتاب «اسرار هزار ساله» که توسط حکمیزاده که یکی از شاگردان احمد کسروی بود، پاسخ داد. جنبه سیاسی این کتاب از این جهت است که در آن حملهای شدید و بیامان به سیاستهای رضاشاه (و به طور تلویحی به جانشین او) شده بود. برای اولین بار در این کتاب بود که امام(ره) اندیشه سیاسی خود را پیرامون «حکومت اسلامی» مطرح کرده است.
برگزاری کلاسهای درس ایشان در قم همواره با جهتگیری سیاسی و انتقاد از حکومت همراه بوده است. «ایشان در کلاسهای درس فقه خود که معمولا مهمترین موضوع در برنامه درسی حوزهها محسوب میشد الهامبخش و تعلیمدهنده نسل کاملی از علما بود که بعدا به سازماندهندگان انقلاب تبدیل شدند. مشخصه بارز درسهای امام(ره)، توانایی در ارتباط دادن فقه با عرفان و ملاحظات عقلانی و سیاسی بود.»(2) از سال 1340 امام حمله مستقیم خود را علیه رژیم پهلوی آغاز کرد.
در واقع 15 خرداد 42 نقطه عطفی در مخالفت امام(ره) با خودکامگی شاه و سلطه آمریکا در ایران محسوب میشود. در سال 41، این مطلب به تدریج آشکار شد که با ظهور امام خمینی، «نوع کاملا جدیدی از رهبری مذهبی تحقق یافته است». امام(ره) در سال 43 ضمن مخالفت شدید با تصمیم مجلس برای اعطای مصونیت سیاسی به پرسنل نظامی آمریکا(کاپیتولاسیون) میگوید: «دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند، امروز به چنگال آمریکا و عمال آن...»(3) در نتیجه این مخالفت، امام(ره) اول به کشور ترکیه و بعد به عراق تبعید شدند.
امام(ره) در سال 1350 با انتشار کتاب «ولایت فقیه»، نوعی انقلاب فکری و ایدئولوژیکی به وجود آوردند، زیرا در آن کتاب به طور مستقیم مشروعیت سلطنت را زیر سئوال برده و از حکومت فقهای شایسته اسلامی حمایت کرد. در واقع اندیشه سیاسی امام(ره) در باب «حکومت دینی» به طور مبسوطی در این کتاب مطرح شده است. ایشان با اعلان این نکته که «حکومت اسلام، سلطنتی هم نیست تا چه رسد به شاهنشاهی و امپراتوری»، ماهیت حکومت اسلامی مورد نظر خود را به این شکل بیان میکند: «حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه، بلکه مشروطه است. »(4)
به طور کلی اندیشه سیاسی امام(ره) در کتاب «ولایت فقیه»، بدین قرار است: نخست اینکه سلطنت به طور اساسی و بنیادی محکوم است. امام میگوید که شخص رسول(ص) از امپراتوری رم و شاه ساسانی خواست که از قدرت حکومت شاهنشاهی و نامشروع خود دست بردارند. حتی قیام امام حسین(ع) به منظور حفظ اسلام از سقوط به دامن حکومت سلطنتی بود. بنابراین در اسلام «سلطنت ولایت عهدی» وجود ندارد.
دوم اینکه قوانین اسلام، در قرآن و سنت پیامبر(ص) همه دستورات و احکامی را که بشر برای سعادت و کمال خود احتیاج دارد، شامل میشود. جامعه اسلامی برای پیادهکردن این قوانین و چگونگی جلوگیری از انحرافات، نیازمند به وجود پیامبر(ص) و ائمه معصومین بود. اما پس از آنها این وظیفه فقهای اسلامی است که حکومت کنند. بنابراین «حاکمیت باید رسما به فقها تعلق گیرد».
اما امام(ره) در طرح اندیشه حکومت دینی، هیچوقت نقش و جایگاه مردم را در این نظام نادیده نگرفته است، بلکه حکومت اسلامی مورد نظر ایشان بخشی از مشروعیت خود را از حضور و مشارکت مردم به دست میآورد.
بنابراین در اندیشه سیاسی امام، «اسلامیت» و «جمهوریت» مبنای مشروعیت حکومت دینی را تشکیل میدهند. تاسیس جمهوریت و تحقق دموکراسی به عنوان ارزشهای برآمده از مدنیت جدید و هماهنگ کردن آنها با ارزشها و موازین شریعت اسلامی از اهداف و برنامههای اصلی انقلاب اسلامی به رهبری امام(ره) بود که به بهترین وجه در قالب حکومت جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرد.
شاید در تاریخ تفکر شیعه، امام(ره) اولین کسی است که به تاسیس مبنای جدید مشروعیت قدرت سیاسی پرداخته که همان نظریه «مشروعیت الهی مردمی» است، یعنی حکومت اسلامی در همه مسائل، غیر از قوانین الهی باید مبتنی بر مشارکت همه مردم باشد. در حقیقت حقوق مبنایی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خود در کنار قوانین اسلامی به رسمیت شناخته شده است. به رسمیت شناختن جمهوریت و اسلامیت همان چیزی است که امروز از آن به مردمسالاری دینی یاد میشود.
بر همین اساس ایشان نوع حکومت مورد نظر خویش را جمهوری معرفی کرده و پس از پیروزی نیز بر جمهوری اسلامی، «نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» به عنوان شکل حکومت تاکید میکردند.
واژه «اسلامیت» و «جمهوریت» برای نخستین بار به تاریخ 22/7/1357 در مصاحبه امام(ره) با خبرنگار روزنامه فیگارو مطرح شد. امام در بدو ورود به فرانسه، در پاسخ به این سئوال که «عمل شما دارای چه جهتی است و چه رژیمی را میخواهید جانشین رژیم شاه کنید؟» نوع حکومت اسلامی را «جمهوری اسلامی» معرفی کردند.(5) باز امام(ره) در مصاحبه با روزنامه تایمز انگلستان و در پاسخ به این سئوال که حکومت اسلامی چیست؟ میگویند که حکومت اسلامی، حکومتی مبتنی بر عدل و دموکراسی و... است .(6)
امام(ره) همچنین در مصاحبه با لوموند به تاریخ 22/8/1357 درباره ماهیت جمهوری میگویند که «جمهوری به همان معنایی است که همه جا جمهوری است». (7) در واقع تفسیر امام از جمهوری اسلامی، قرائتی جدید از آموزههای مملکتداری در حوزه اندیشه سیاسی تشیع است. در اندیشه سیاسی امام «جمهوریت» و «اسلامیت» دوشرط لازم بر ای استمرار مردمسالاری دینی به حساب میآیند.
مراد امام(ره) از دموکراسی این است که مردم سرنوشتشان را خودشان به دست گیرند و مظهر این، شرکت در انتخابات، اعم از انتخابات مربوط به قانون اساسی، مجلس، ریاست جمهوری و... است. بنابراین از این دیدگاه، دموکراسی بعد جمهوریت حکومت دینی را تشکیل میدهد. بدین ترتیب امام(ره) معتقد هستند که دموکراسی در درون خود اسلام نهفته است و این طور نیست که از بیرون به آن تحمیل یا اضافه شود.
امام در پاسخ به خبرنگار روزنامه تایمز که پرسید: «دنیای غرب، شناخت صحیحی از حکومت اسلامی شما ندارد» پاسخ دادند: «ما خواستار جمهوری اسلامی میباشیم، جمهوری فرم و شکل حکومت را تشکیل میدهد واسلام محتوای آن فرم را که قوانین الهی است ». (8)
بدینسان امام(ره) از جمهوری اسلامی، نظامی را مراد میکند که مردم با شرکت در انتخابات، سرنوشت سیاسی خودشان را تعیین میکنند. چنین نظامی نقطه مقابل دیکتاتوری و خودکامگی است. بنابراین با این دیدگاه، تعیین حکومت و نخبگان سیاستگذار جزء حقوق ملت است.
جمهوری اسلامی نیز که با آرای عمومی آنان ایجاد شده، باید در کلیه اموراتش متکی بر آرا و دیدگاه مردم باشد. از این رو مراد از جمهوریت در اندیشه سیاسی امام، تکیه بر مردم است و میگوید: «در این جمهوری یک مجلس ملی مرکب از منتخبان واقعی مردم، امور مملکت را اداره خواهند کرد». (9)
البته مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی خود، تنها محدود به انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و نظارت بر عملکرد آنان نیست، بلکه حتی عزل و برکناری آنان را نیز در بردارد. امام میگوید: «در جمهوری، حق است و مردم میتوانند بگویند نه، »(10)
«اسلامیت» و «جمهوریت» که به بهترین شکل در نظام جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرده یکی از ابتکارات امام در حوزه اندیشه سیاسی اسلام بوده است.
چنین حکومتی از یکسو بایستی پاسدار حق و حقوق ملت باشد و از سوی دیگر باید شرایط لازم را برای ارتقای معنوی، اخلاقی و فکری شهروندان جامعه اسلامی فراهم کنند.
منابع:
1 - سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، انتشارات طرح نو، تهران، 1371، ص303.
2 - همان، ص 304.
3 - جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، انتشارات رسا، تهران، 1382، ص 543. 4 - امام خمینی(ره) ولایت فقیه، حکومت اسلامی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1374.
5 - امام خمینی(ره)، صحیفه نور، ج2، انتشارات مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران 1361، ص 36.
6 - قادری، حاتم، اندیشههای دیگر، انتشارات بقعه، تهران، 1378، ص 316.
7 - صحیفه نور، ج 2، ص 145.
8 - صحیفه نور، ج 4، ص 157.
9 - صحیفه نور، ج 2، ص 160.
10 - صحیفه نور، ج 2، ص 155.