مکه از اول مکه بوده و کعبه از زمان حضرت ابراهیم مکان مقدسی به حساب میآمده اما مدینه به واسطه زندگی و حکومت حضرت رسول شرف پیدا کرده. مدینه پراست از خاطرات و مساجد و جاهایی که تاریخی دارد ولی در مکه بهخاطر وجود کعبه همه چیز تحتالشعاع قرار گرفته. مدینه شهری مسطح است و ساز و کوکش مثل شهرهای زیارتی خودمان؛ مشهد، نجف و کربلا است اما مکه جا بهجایش صخره است و مسجدالحرام محصور در بلندیها.
اینجا هر وقت بخواهی از هتل بیرون بزنی فقط یکجا میروی؛ مسجدالحرام. در مدینه اما احد هست، مسجدالنبی هست، بقیع هست، مساجد سبعه و خیلی جاهای دیگر. در مدینه مردم رنگارنگ بودند، پوششهای متفاوت با رنگهای متفاوت اما اینجا همه سفیدند. همه چیز سفید است غیراز کعبه.
همین خانه سیاه را میشود ساعتها به تماشا نشست که هم عبادت است و هم سوی چشم را زیاد میکند. کعبه در نظر هر کس که میبیندش بزرگ جلوه میکند و هرکسی که کنارش باشد وادار به خضوع است. چه بسیار دستهای بلند شده به آسمان دیدم در این 3-2روز و چقدر چشمهای گریان و لبهایی که به نجوا با خدا به هم میخوردند. این عظمت و بزرگی را هیچ کجا و هیچ زمانی تجربه نکرده بودم.
یاد کنیم امام مظلوممان سیدالشهدا را که قبل از عید قربان از حرم خارج شد و در جواب کسانی که از او میخواستند بماند و اعمال را تمام کند میگفت بنیامیه کمر به قتل من بستهاند و حتی اگر یک قدم دورتر از کعبه خونم ریخته شود بهتر است تا حرمت خانه خدا حفظ شود.
و تعجبم آنجا به اوج میرسد که این روایت را میشنوم که آبروی مؤمن محترمتر از کعبه است. وای به حال ما که هر روز مثل خوردن یک قوطی نوشابه یا بلعیدن یک شیرینی، آبروی مؤمنان را خرید و فروش میکنیم. معنای این روایت این است که کسانی که آبروی مؤمنی را از بین میبرند بدتر از کسانی مثل حصین بن نمیر و حجاج بن یوسف ثقفی هستند که کعبه و حرمتش را از بین بردند. به حساب این روایت، کار بیشتر اهل رسانه و سیاست ما با خود کرامالکاتبین است و چه سخت حسابی!
* سردبیر همشهری آیه