هر کدام از این ابلاغیهها حامل یک خط قرمز جدید در تلویزیون بود. در بخشنامه اول، نمایش تجملگرایی و مصرفگرایی و ساخت سریالهای تلخ ممنوع شد.
در بخشنامه دوم دعوای خانوادگی، پخش نمای نزدیک از خشونتهای شدید بهویژه قتل و شکنجه، ضربوشتم، قطع عمدی اعضای بدن موجود زنده یا مرده، مثلهکردن، آدمکشی، خودکشی، ترویج خشونت و لحظات جاندادن قربانیان ممنوع اعلام شد و در بخشنامه سوم طرح ترکیبهای عشقی هوسآلود و مثلثهای عشقی مگر بهمنظور بیان تقبیح آن، تصویر مردان نیمهبرهنه در تولیدات داخلی و خارجی در سیمای جمهوری اسلامی ایران، اختلاط بیمورد زن و مرد در تولیدات تلویزیونی در صحنههایی نظیر عروسی، میهمانی خانوادگی، فضاهای کاری و همچنین جشنها و پخش برنامههایی که مروج عادیسازی روابط محرم و نامحرم و شکستن حریمهای شرعی میان آنها میشود نیز ممنوع اعلام شد.بخشنامههایی که از سوی معاون سیما به مدیران شبکهها و مراکز استانها، گروههای برنامهساز و مدیران تأمین برنامه ابلاغ شده شامل موارد ذکر شده بود؛ مواردی که این روزها هنوز هم در سریالهای ایرانی دیده میشود ولی در سریالهای خارجی به لطف و مدد کوتاه کردن، دیگر حضور ندارند.
گرچه برخی از دستاندرکاران برنامههای تلویزیونی از این طرح استقبال کردند و این موارد را محدودیت ندانستند اما طنز تلخ قضیه در این است که هنوز موارد منع شده در سریالهای ایرانی دیده میشود. نمونه آن را میتوان در سریال «سقوط آزاد» دید که به مناسبت هفته نیروی انتظامی روی آنتن رفت و چندی پیش هم از دستاندرکاران این سریال توسط معاون سیما (یعنی همان شخصی که ابلاغیهها را صادر کرده بود) تقدیر شد. نکته این نیست که این سریال کار ارزشمندی بوده یا نه یا چقدر در زمان پخش مورد استقبال مخاطب قرارگرفته یا حامل چه پیامی بوده است؟ نکته اینجاست که مواردی که در این سریال دیده میشود، همان مواردی است که در بخشنامهها از آنها بهعنوان موارد ممنوع نام برده شده بود.
گرچه در این بخشنامهها ذکر شده که نشان دادن موارد منع شده اگر برای بیان زشتیهای این موارد باشد، بلامانع است اما سؤال اینجاست که نشان دادن خشونت، قتل و دیگر موارد حتی اگر برای تقبیح آن باشد هم از اصل ماجرا چیزی کم نمیکند.طبیعی است که از صدور تا اجرایی شدن این بخشنامهها زمانی طولانی نیاز است تا در تولیدات جدید این موارد لحاظ شود و نویسندگان و فیلمنامه نویسان بر این اساس بنویسند اما تا پیش از اجرایی شدن بخشنامهها راههای سادهتری برای این کار وجود دارد.
اگر چندین قتل و خشونت اجتماعی و مرگ چند نوجوان به برداشت آنان از سریالهای تلویزیونی و تأثیر برنامههای تلویزیونی ربط داده شد، در این مرحله است که نیاز فرهنگسازی و درجهبندی فیلمها و سریالهای تلویزیونی به شدت احساس میشود. نمیتوان خشونت اجتماعی را تنها به برنامههای تلویزیونی ارتباط داد اما تلویزیون بهعنوان یک رسانه فراگیر میتواند در اطلاعرسانی و بهبود شرایط اجتماعی نقش مهمی ایفا کند و به همین دلیل، نخستین قدمی که تلویزیون میتواند بردارد این است که اطلاعرسانی درستی از برنامههای خود به مخاطب ارائه بدهد تا خانوادهها و مخاطبان بدانند که با چه سریالی سرو کار دارند؛ کاری که در تمام دنیا بهعنوان یک اصل پذیرفته شده صورت میگیرد. درجه بندی امری است که باید اتفاق بیفتد، پس چه بهتر که پیش از اجرایی شدن بخشنامههای صادر شده از سوی معاون سیما این اتفاق صورت بگیرد.