تلویزیون، رسانه تأثیرگذاری است و این تأثیرگذاری شاید این روزها بهدلیل مسائل مختلف، کمرنگ شده باشد. با این حال چند مورد از حوادث اخیر باعث شد که مدیران ارشد تلویزیونی از خط قرمزهای جدیدی سخن بگویند.سادهترین انگیزه اعمال این خطقرمزها را میتوان تلاش برای کمرنگکردن ناهنجاریهای اجتماعی دانست، اما این خطقرمزها جنبه دیگری هم دارد که اینبار نویسندگان، کارگردانها و تهیهکنندگان تلویزیونی از آن میگویند.روش معمول درجهبندی سنی فیلمها و سریالها و تدوین سیاستهای جامعی برای این مسئله میتواند آسیبهای احتمالی این حوزه را تا حد زیادی کاهش دهد. اگر درجهبندی سریالها تزئینی نباشد و براساس اصول درستی اتفاق بیفتد حتما میتواند تأثیر مثبتی بر مخاطبان داشته باشد. ایجاد شورایی از افراد صاحبنظر و متخصصان برای ارزیابی این حوزه و تدوین نظام درجهبندی فیلمها و سریالها راهکار سادهای است که میتواند نتیجههای خوبی دربرداشته باشد.
تأثیر تلویزیون به گونهای است که وقتی خشونت در جامعه اندکی زیاد میشود کاسهکوزههای این خشونت را بر سر تلویزیون، فیلمها ، سریالهایش میشکنند.
مجید اوجی تهیهکننده سریالهای «نشانی»، «ماه عسل» و «توطئه فامیلی» معتقد است که ناهنجاریهایی که در جامعه وجود دارد را نمیتوان به تلویزیون مربوط دانست؛ «تلویزیون مسائل آموزنده بسیاری هم نشان میدهد و اگر تأثیری بود باید در این بخش هم تأثیرگذار میشد. اصولا یک فرد با دیدن یک سریال تلویزیونی بزهکار نمیشود».
بیژن میرباقری، کارگردان فیلمهای تلویزیونی «در جستوجوی بهشت»، «در میان سایهها» و «یک اسم» هم ناهنجاری اجتماعی را به تلویزیون مربوط ندانست؛ «هر فردی در هر جامعهای براساس یک سری موارد دست به خشونت میزند. یک عده براساس تبعیضها، فقر و مسائل دیگر رنجیده خاطر میشوند و بر همین اساس رفتاری متفاوت در پیش میگیرند، به همین دلیل تلویزیون مسئول اینکار نیست. با این حال تلویزیون هم مبرا از گناه نیست چرا که ارتباط جامعه با تلویزیون قطعشده است. مخاطب، خودش و جامعه را در تلویزیون نمیبیند و تلویزیون صرفا توصیههای اخلاقی را بدون در نظر گرفتن بسترهای اجتماعی به شکل پیام مستقیم ارائه میکند».
میرباقری جدا بودن تلویزیون و مسائل اجتماعی و اخلاقی را مهمترین علت این جدایی دانست؛«وقتی شرایط اجتماعی مغایر با دادههای تلویزیون است و تلویزیون، اخلاقی را که در جامعه رواج دارد تصحیح نمیکند و براساس معیارهای خودش اخلاق را ترویج میکند، این فاصلهها اتفاق میافتد».
استقبال از بخشنامهها
3 بخشنامه در نیمه اول امسال ابلاغ شد که در هرکدام از این بخشنامهها قوانین جدیدی اعلام شد.
اوجی در مقام برنامهسازی که 34 سال سابقه کار در تلویزیون دارد، این بخشنامهها را برای برنامهسازی مفید خواند؛ «بشخصه از این بخشنامهها استقبال میکنم چرا که معتقدم ما باید مهربانی و دوستی را در تلویزیون ترویج کرده و از خشونت دوری کنیم».
بابک کائیدان، یکی از فیلمنامهنویسان سریال «سقوط یک فرشته» معتقد است که این موارد همیشه بوده؛ «بسته به شرایط روز جامعه و بسته به حساسیت جامعه این موارد کم یا زیاد میشوند. این سیاستها در تمام دنیا خصوصا کشورهای آسیایی وجود دارد و براین اساس سیاستگذاری و هدفگذاری انجام میشود اما این وظیفه هنرمند است که به بهترین شکل ممکن این موارد را رعایت کند و یک اثر هنری تحویل مخاطب بدهد».
اوجی با اشاره به اجرای این بخشنامهها میگوید: «با اینکه معتقدم که این بخشنامهها کار ما را برای ساخت برنامه دچار مشکل میکنند، اما میتوان از این موارد برای تقبیح خشونت، قتل و دعواهای خانوادگی استفاده کرد؛ یعنی بخشنامه، دست و پا گیر نیست و به همین دلیل این بخشنامهها میتوانند اتفاق خوبی در تلویزیون باشند».
کائیدان وظیفه تلویزیون و سینما را نشان دادن فضاهای امیدوارکننده دانست؛ فضاهایی که باعث شوند لبخند به لبان خسته مردم بیاید. با این حال نشان دادن فضاهای واقعگرایانه هم از نظر این فیلمنامهنویس الزامی است؛ «همانقدر که نشان دادن فضاهای شاد و امیدوارانه نیاز مردم است، همان اندازه هم کارهای واقعگرایانه نیاز مخاطب است. گاهی داستانهای تلخ اثر بیشتری بر مخاطب میگذارد و دستاندرکاران از این طریق میتوانند سریالهای تأثیرگذار و نقدهای مفید بسازند».
با این حال میرباقری این بخشنامهها را نشانی برای آگاهشدن دستاندرکاران تلویزیون خواند؛ «با وجود این بخشنامهها، تلویزیون نشان داد که اشتباه خودش را پذیرفته است».
عبور از محدودیتها
«پایان تلخ ممنوع»؛ این نخستین بخشنامه تلویزیون بود و پس از آن سیل بخشنامهها سرازیر شد. با وجود این بخشنامهها، نخستین سؤالی که به ذهن میرسد این است که آیا این ممنوعیتها موجب محدودیت برنامهسازان نخواهد شد؟ اوجی به آخرین سریالی که تهیه کرده اشاره دارد؛ «در سریال «راز و نیاز» ما یک صحنه درگیری خانوادگی داشتیم اما چون این داستان ترویج خشونت نبود و برایند سریال چیز دیگری بود، ما برای پخش آن دچار مشکل نشدیم.
میخواهم بگویم که این قوانین در شرایط خاص متغیر است؛ بهعنوان مثال ما نباید از خشونت برای جذابیت سریال استفاده کنیم یا از مثلثهای عشقی برای جذب مخاطب استفاده کنیم بلکه همه این موارد باید در خدمت داستان و سریال باشد. باید بپذیریم که در کشوری زندگی میکنیم که شرایط اخلاقی خاصی دارد و قوانینی دارد که مربوط به آن کشور است».
آنطور که کائیدان میگوید در زمان پخش «سقوط یک فرشته» این ابلاغها صادر شده بوده اما با این حال در 900 دقیقه سریال تنها 2 دقیقه ممیزی انجام گرفت، در حالیکه در این سریال مواردی نشان داده شده بود که امروز از آن بهعنوان یکی از بندهای ابلاغیه نام برده شدهاست؛ «با ترفند و آگاهی میتوان به این موارد بهعنوان یک خط قرمز نگاه نکرد و بهخوبی از آن عبور کرد. معتقدم که در این شرایط نباید بگوییم که این موارد مانع هستند باید بین هنرمندان و مسئولان سازگاری ایجاد بشود و خیلی هنرمندانه از آن بهره برد. امروز وظایف هنرمندان سختتر شدهاست. حال باید در این شرایط، نقد فرهنگی، اجتماعی کرد و درعین حال امیدواری و شادی ایجاد کرد».
محدودیت و اعلام محدودیت
«محدودیت باعث خلاقیت میشود»؛ این صحبت مجید اوجی است: «شاید با وجود این موارد، فیلمنامهنویسها، کارگردانها و دستاندرکاران تلویزیونی به سمت داستانهای تازه بروند». کائیدان محدودیتها را مانع ندانسته اما با اینحال با درجهبندی فیلمها و سریالها براساس سن مخاطب مخالف است؛«بهنظرم هنوز جامعه از لحاظ فرهنگی به آگاهی نرسیده است که درجهبندی فیلمها را رعایت کند. زمانی که اعلام میشود فلان فیلم برای فلان گروه سنی مناسب نیست، مخاطب حریصتر و مشتاقتر میشود و حتما آن کار را میبیند».
او به سقوط یک فرشته اشاره دارد؛«زمانی از سوی گروه سازنده سقوط یک فرشته پیشنهاد شد که بهدلیل صحنههای ترسناک ممنوعیت سنی بگذاریم؛ مدیر شبکه مخالفت کرد و اعلام کرد که این کار نتیجه عکس دارد. متأسفانه خانوادهها هم در این مورد همکاری نمیکنند و متوجه نیستند که درجهبندی کار به خاطر جذب مخاطب بیشتر نیست».
این فیلمنامهنویس لازمه اجراییشدن درجهبندی فیلم و سریال را بسترسازی فرهنگی و اجتماعی خواند؛«باید یک کارشناس و یک مجری مسئله را بررسی کند تا خانوادهها آگاهی لازم را کسب کنند و با یک پیش درآمد از نظر روانشناسی و اجتماعی مخاطب نسبت به این مسئله هوشیار شود».
فرهنگسازی از طریق تلویزیون
این روزها هر حادثهای را به تلویزیون مربوط میدانند؛ از حادثه پل مدیریت گرفته تا خودکشی 2 نوجوان. اوجی معتقد است که اگر برنامههای تلویزیون پخش نشود، باز هم حادثههایی از این دست اتفاق میافتد؛ «اگر در برنامه آشپزی از چاقو استفاده میشود، آیا دلیل میشود کسی دست خودش را ببرد؟ این خشونتها براساس مسائل اجتماعی است و منتسب کردن این خشونتها به تلویزیون سادهانگاری است».
اما کائیدان تنها بخشی از خشونت اجتماعی را مربوط به برنامههای تلویزیون و بخش دیگر آن را مربوط به ارگانهای دیگر دانست؛ «فرهنگ و مسئله اجتماعی بر این خشونتهای اجتماعی بیتأثیر نیست اما رسانه بازتاب بیشتری دارد و تلویزیون میتواند نقش مؤثری در این میان داشته باشد، به هر حال نمیتوان همه تقصیرات را به گردن تلویزیون انداخت. برای ساخت فرهنگ نیاز به همکاری همه ارگانهاست و تلویزیون هم برای این موضوع نیاز به همکاری دارد».
اوجی، اندیشه و صبر بیشتر را راهکاری مناسب دانست؛ «باید در مورد مسائل مختلف بیشتر تعقل و ریشه مشکلات را در جاهای مختلف بررسی کنیم. درغیر اینصورت میتوان همه اتفاقات خوب را به تلویزیون مربوط دانست».
این تهیهکننده تلویزیونی ایجاد این حواشی را زنگ خطری برای تلویزیون خواند؛ «بهتر است به تلویزیون کمک شود تا برنامههای بهتری بسازد. زمانی برنامههای تلویزیون مؤثر میشود که این حمایتها بیشتر شود و در اینصورت برنامهسازان با دلگرمی برنامه میسازند و در این مسیر است که مردم دیگر اهمیتی به برنامههای ماهوارهای نمیدهند اما ما به جای حمایت، خودزنی میکنیم».