فیلم ضیافتی است از تصاویر خیرهکننده و خوش ترکیب که با ضرباهنگی مناسب در سکانسهای اکشن نفسگیر میشود و در فصلهای عاطفی، با آرامش به نمایش درونیات 2کاراکتر محوری میپردازد. رانندهای که مهارت خیرهکنندهای دارد با بدلکاری در سینما و رانندگی برای سارقان روزگار میگذراند و آشنایی با زن جوانی که در همسایگیاش است و همسرش به زندان افتاده، باعث میشود پشت چهره سرد و به ظاهر بیعاطفه راننده، خصوصیات انسانیاش نمایان شود.
در فیلمهایی از جنس راننده سکانسهای تعقیبو گریز با ماشین در کانون محوری درام قرار میگیرد و میزان موفقیت فیلم نیز اغلب با کیفیت این فصلها، سنجیده میشود. ضمن اینکه از دورانی که والتر هیل فیلم «راننده» را با بازی رایان اونیل و ایزابل آجانی کارگردانی کرد سالهای زیادی میگذرد و بسیاری از تمهیدات این تریلر درخشان دهه70 در گذر زمان و با تکرار در فیلمهای دیگر تبدیل به کلیشه شده؛ همچنان که قهرمان کمحرف و خونسرد نیز از «سامورایی» ژانپیر ملویل به اینسو به شکلهای مختلف در برخی فیلمها تکثیر شده است. ویژگی بارز کار ویندینگرفن، استفاده خلاقانه از عناصر طلایی فیلمهای شاخص ژانر است. در نماهای تعقیبو گریز، دوربین اغلب در زوایایی قرارگرفته که نمونهاش را تماشاگر کمتر در فیلمی مشاهده کرده است. ضمن اینکه باید به حاشیه صوتی غنی راننده نیز اشاره کرد که سهم بسزایی در نفسگیر شدن این سکانسها ایفا کرده است. جستوجو برای یافتن زمان مرده یا لحظاتی ملالآور در راننده، کوششی عبث است، چون فیلم نمای اضافه ندارد.
رایان گاسلینگ کانادایی یک «جف، کاستالو»ی معاصر است؛ مردی شجاع و خونسرد که خطر کردن حرفهاش است و بدون ریسک نمیتواند زندگی کند و طبق قواعد ژانر، در نهایت گرفتار بازی خطرناکی میشود؛ آن هم زمانی که میکوشد تا به احساسات انسانیاش بها دهد و از گذشته تبهکارانهاش فاصله بگیرد ولی بیشتر در مهلکهای که گرفتار شده، فرو میرود. تراژدی نمایی راننده، در فرجام اثر رقم میخورد؛ جایی که امیدها و آرزوها رنگ میبازد و نقاب از چهره برداشته میشود تا واقعیتی تلخ رخ بنمایاند.در فیلمهایی از جنس راننده معمولا «دست فرمان» قهرمان اصلی اثر است که بار عمده درامپردازی را به دوش میکشد. به تعبیر دیگر، ریتم سریع و حادثهپردازی این نوع تریلرها، جای چندانی برای شخصیتپردازی باقی نمیگذارند. راننده اما مسیر دیگری را طی میکند، بیشتر به نوآری متفاوت گرایش دارد تا تریلری که صرفا قرار است مهیج باشد. در پس پلانهای خوش ریتم سکانسهای رانندگی، دکوپاژ خلاقانه کارگردانی مشاهده میشود که مشخص است هم فیلمساز توانمندی است و هم بر قواعد ژانر تسلط دارد؛ آنقدر که میتواند در عین ارجاع دادن به فیلمهای معروف تاریخ سینما، از آنها فاصله بگیرد؛ طراوت راننده نیز ریشه در این تفکر دارد.
راننده، فیلمی هوشمندانه و جذاب است که تماشاگرش را هم میخکوب میکند و هم به تفکر وامیدارد؛ کاری که به ندرت از تریلرهای هالیوودی برمیآید و ویژگی بارز راننده این است که راهش را از سینمای جریان اصلی آمریکا جدا میکند، بیآنکه به دام روشنفکر نمایی بیفتد و از عالم تجرید سر دربیاورد. پاساژهای فیلم استادانه و متناسب هستند و تمهیدات شخصیتپردازانه سدراه روایت داستانی نمیشوند تا منتقدان در دادن 4ستاره به آن تردیدی به دل راه ندهند.