در 3-2 روز گذشته دیگر مردم با پای پیاده میرفتند حرم. در مکه تاکسی و موتوری و سواری و وانتی هرچه بتوانند از حجاج میگیرند برای بردن و آوردنشان. از وقتی اتوبوسها جمع شده، شرایط کار ما هم عوض شده؛همه حرف از عرفات و وقوف و منا و... میزنند و اعمال و مردم و مشکلات و....دوباره دارند استرس میاندازند به جان ما حجاولیها که باید محرم بشویم و این بار 3روز در احرام بمانیم. نمیدانیم میتوانیم لپتاپ ببریم و مطلب بفرستیم یا نه.
تلویزیون، مسجدالنبی را که نشان میدهد آه از نهادمان بلند میشود. مسجد تقریبا خالی است. هر کی در عربستان سودای خدا و پیغمبر دارد الان در مکه است و بقیه جاها خالی است. دیشب شهادت نوه امام حسن و امام حسین، امام باقر بود و وقتی مداح داشت روضه او را میخواند یادم آمد در این موقع هیچ کس مدینه نیست که سر مزار ایشان برود؛ یعنی حتی اگر بر قبور ائمه مدفن در بقیع بشود با احترام بقعه و بارگاه ساخت، موقع شهادت امام باقر، همه مسلمانان حاضر در حجاز در مکه هستند.
حالمان عجیب شده، همه مردم همینطور شدهاند. الان که من این مطلب را مینویسم روز قبل از عرفه است به تاریخ سعودیها. مسجدالحرام با ازدحام مردم، هیبت جدیدی پیدا کرده و مردم گوش تا گوش اطراف حرم روی زمین خوابیدهاند. اینجا قیامت صغری شده. دوباره داریم مثل احرام اول در شجره، خودمان را گم میکنیم.امروز به عرفات خواهیم رفت تا از فردا میهمانی بزرگ خدا را تجربه کنیم. عرفات، مشعر، منا، جمرات... مثل یک خواب است همه اش. با دوستی نشسته بودیم در مسجدالحرام و به کعبه نگاه میکردیم. گفتم مثل روز برایم روشن است که وقتی برگردیم احساس یک آدم تازه از خواب برخاسته را خواهیم داشت، احساس ماهیای که از آب بیرون افتاده و تمام عمر، حسرت این روزها را خواهیم خورد. با فردا 4 هفته است که عربستان هستم؛ 2 هفته مدینه و 2 هفته مکه. همهاش مثل یک خواب شیرین بوده تا حالا. خدا کند از این خواب شیرین بیدار نشویم.
* سردبیر همشهری آیه