گوشی را برداشتیم و شنیدیم از آن طرف خط یکی با صدای کودکانهای گفت: «شما آقای سهسوت هستید؟»
فرمودیم: «بله، درست زدی توی هدف. البته تو مخ هدف.»
گفت: «ببخشید. این راسته که میگن یک روز به تعطیلی مدرسهها اضافه شده؟»
فرمودیم: «بله جانم. متأسفانه این بلای آسمانی نازل شده و پنجشنبهها دیگه از دست شما وروجکها آسایش نداریم. در حقیقت یک روز در هفته از عمر پدرها و مادرها کاسته شده.»
گفت: «منظورم پنجشنبه نبود. اون که هیچی، حق طبیعی ما بود. منظورم شنبههاست. خبر رسیده که فیتیله، شنبه تعطیله!»
کلهمان سوت عظیمی کشید و دودش هوای تهران را آلودهتر کرد. فرمودیم: «چی؟»
با صدای مشکوکی گفت: «همین الان اخبار اعلام کرد شنبهها مدرسه تعطیل است.» احساس کردیم این صدا کمی آشناست و کاسهای زیر نیم کاسه است. گوشی را گذاشتیم و یواش یواشکی رفتیم توی آبدارخانه و دیدیم بله، حدسمان درست است. نیمسوت سوت به سوت شده پشت خط است و با صدای بچگانهای مشغول شایعهپراکنی. تازه برای این که شناخته نشود یک ابتکار عجیب زده، یعنی دهانش را بسته و صدایش را از توی دماغش بیرون میدهد. یواش یواشکی رفتیم بالای سرش و دماغش را گرفتیم. عطسهای کرد و خودش را زد به آن راه و طلبکارانه گفت: «چرا کودک آزاری میکنی؟»
فرمودیم: «چیچی آزاری؟»
گفت: «الان به سازمان ملل میگویم جلوی حرف زدن مرا خفه کردی.»
فرمودیم: «موش بریده، چرا شایعه پراکنی میکنی؟ کی گفته شنبه تعطیله؟»
گفت: «وزیر آموزش و پرورش اتحادیه اروپا.»
فرمودیم: «اروپا چه ربطی به ما داره سوت به سوت شده؟ تازه اونا شنبهها و یکشنبهها تعطیلن. عقلشان نمیرسه که اول هفته نباید تعطیل باشن.»
پرید میان حرفم و گفت: «میشه ما بریم اونجا مدرسه؟»
دود کلهام چند برابر شد. فرمودیم: «بله!»
گفت: «اگه بریم اونجا، مدرسههامون چهار روز در هفته تعطیل میشه. شنبه، یکشنبه، پنجشنبه و جمعه.»
به جان مادر شاعر مُرده اگر قوری داغ نبود آن را میکوبیدم توی ملاجش. ملاجی که یک حبه عقل تویش نباشد به چه درد میخورد؟ شاعر مادرمرده میفرماید:
چرا تعطیل میگردد دو روزه روز در هفته
ندارد فایده چون که، درآمدها از این نفته
فغان و داد از این نفت و از این تعطیلی هفته
از این نفته تا اون هفته تمام فرصتا رفته
بقیه اش یادم نیست، خودتان بروید در دیوان دیوانه خانه شاعر مادرمرده پیدا کنید.