بعد از سه گانه «ستاره‌ها» که بازخوردهای متفاوتی هم داشت و در نهایت فقط یکی از آنها دست بر قضا ضعیف‌ترینش امکان اکران عمومی یافت؛ بازگشت جیرانی به مسیر آشنایش قابل پیش‌بینی بود.

«پارک وی» بیش از هر چیز حکم یک بازگشت را دارد. بازگشت جیرانی به مسیری که قبلاً یکی دو باری با موفقیت آن را طی کرده است.

«پارک وی» یک تریلر است. ساخت تریلر‌های جنایی در سینمای پس از انقلاب، با «قرمز» جدی شد.

فیلمی که جیرانی آن را یک دهه بعد از «صعود»ی ناکام کارگردانی کرد. «پارک وی» در همان ژانر «قرمز» ساخته شده با این تفاوت که جیرانی می‌گوید این یکی به قواعد ژانر وفادارتر است.

نکته دیگر این که اگر «قرمز»‌از همان ابتدا با تنش شروع می‌شد، «پارک وی» با عشق آغاز می‌شود.

***

  • پارسال در چنین روزهایی قرار بود با «ستاره‌ها» به جشنواره بیایید. آن موقع چیزی که از صحبت‌های شما استنباط می‌شد؛ میل به یک نوع کندن از سینمای متداول بود. سینمایی که مناسباتش با تماشاگر رقم می‌خورد.
    یادم هست سر «ستاره‌ها» گفتید که برای اولین بار به تماشاگر فکر نکرده‌اید. به خصوص در مورد «ستاره بود» که خیلی شخصی از کار درآمده بود. آن موقع گفتید که شاید فیلم بعدی‌تان درباره خاطرات کودکی‌تان در کاشمر باشد.

درست است. پارسال گفتم که قرار است مسیر کاملاً تازه‌ای را آغاز کنم، اما به دلایل متعدد این اتفاق نیفتاد. اول اینکه «ستاره‌ها» برخلاف خواست و هدف من، با هم نمایش داده نشد و نتوانست آن ذهنیتی را که من پشت این سه‌گانه داشتم را منتقل کند.

به دلایلی که هنوز هم بعضی از آنها برایم مجهول است، حالا شاید به این دلیل که «ستاره‌ها» سه فیلم شده بود و بهتر بود در قالب یک فیلم به نمایش درآید، شاید به دلیل اینکه دو تا از فیلم‌ها به جشنواره‌ آمد و یکی نیامد که تازه «ستاره بود» چون در بخش میهمان بود، درست دیده نشد.

اگر هر سه جلد «ستاره‌ها» با هم دیده می‌شد و آن ذهنیتی که من در این سه فیلم دنبال کرده بودم درست منتقل می‌شد و مثلاً به «ستاره می‌شود» با نگاه غرض‌ورزانه طرف نمی‌شد، شاید من «پارک وی» را نمی‌ساختم.

منتها چون «ستاره‌ها» آن بازخوردی را که من انتظار داشتم، نداشت؛ تصمیم گرفتم درگونه‌ای که همیشه دوست داشتم و در آن تجربه کرده بودم یک فیلم دیگر بسازم.

  • البته قبل از «پارک وی» قصد ساختن «استخر» را داشتید که بعد منصرف شدید.

البته «استخر» هم خودش یک‌جور تغییر مسیر بود. «استخر» قرار بود در ژانر فیلم ترسناک ساخته شود. منتها در یادداشتی که برای یکی از مجلات نوشتم توضیح دادم که «استخر» به این دلیل ساخته نشد که بخش خصوصی اصلاً تجربه ساخت این نوع فیلم‌ها را ندارد. بنابراین رفتم به سمت یک‌جور تریلر که تخصصش را داریم.

  • این تجربه را به نوعی در «قرمز» انجام نداده بودید؟

چرا ولی «پارک وی» به نظرم فیلم کامل‌تری است و به قواعد ژانر نزدیکتر.

  • و مراحل نگارش فیلمنامه «پارک وی» هم گویا خیلی سریع طی شد.

بله.نوشتن فیلمنامه زمان زیاد نبرد. نوشتن فیلمنامه را با طرح کاملی که از قبل داشتم شروع کردم. من طرح «پارک وی» را از دو سال پیش داشتم که موقع نوشتن فیلمنامه، کامل‌تر شد.

کلاً فیلمنامه را در یک ماه نوشتم و خوشبختانه از آن فیلمنامه‌هایی هم بود که در زمان ساخت تغییر زیادی نکرد.

  • معمولاً این وسوسه را دارید که فرایند نگارش فیلمنامه را در مرحله کارگردانی هم ادامه بدهید. یعنی فیلمنامه چند فیلم شما در زمان ساخت دچار تغییر می‌شد.

این بار تعمداً  تغییری در فیلمنامه ندادم.

  • در فیلم‌های شما کمتر پیش آمده به این شکل از بازیگران جوان که خیلی هم چهره نیستند آن هم در نقش‌های اصلی استفاده کنید. چطور به این ترکیب از بازیگران رسیدید؟

طبق روال همه فیلم‌هایم قرار بود از بازیگران معروفی استفاده کنم ولی زمانی که می‌خواستیم فیلم را کلید بزنیم هنرپیشه‌هایی که به آنها فکر کرده بودیم در دسترس نبودند.

یکی از بازیگرانی که من خیلی دوست داشتم با اوکار کنم بهرام رادان بود که آن موقع در سفر بود. فیلمنامه را برایش فرستادیم که خواند و خوشش هم آمد و مایل هم بود که بازی کند.

ولی به لحاظ زمانی به مشکل خوردیم. واقعاً دوست داشتم با رادان کار کنم و هنوز هم دوست دارم. به اعتقاد من یکی از بازیگران خوب سینمای ایران است. به هر حال وقتی که رادان نشد، به ترکیب تازه‌تری فکر کردیم که این ترکیب جدید را محمدرضا شریفی‌نیا پیشنهاد داد. کلاً انتخاب بازیگران با او بود که انتخاب‌های خوبی هم کرد.

  • و انتخاب آناهیتا نعمتی هم در نقش مشرقی در نوع خود  جالب توجه است. به خصوص اینکه نعمتی چند سالی است که در سطح اول سینما حضور نداشته.
    راستی آقای جیرانی سر «ستاره‌ها» گفتید که پرونده مشرقی‌ها را برای همیشه می‌بندید. چی شد که پشیمان شدید؟

خب آره ولی نظرم عوض شد. دیدم که خب به هر  حال چون این اسم همیشه در فیلم‌های من آمده، بعضی‌ها آن را جزیی از کارهای من می‌دانند. نمی‌خواهم بگویم مؤلفه است، چون مؤلفه تعریف دیگری دارد ولی به هر حال مشرقی اسم کاراکتری است که من در فیلم‌هایم یک‌جور دیگر به آن می‌پردازم.

به همین خاطر به این نتیجه رسیدم که در «پارک وی» هم مشرقی داشته باشم. در سریالی هم که می‌خواهم شروع کنم هم باز مشرقی دارم.

  • فیلمبردارتان فرج حیدری هم قاعدتاً به فیلمی که پر از تحرک است باید کمک زیادی کرده باشد.

فرج خیلی خوب بود. او اساساً برای این نوع کارها بی‌نظیر است. فرج حیدری برای کارهای پرتحرک و آثار تریلر فیلمبرداری است که انرژی خاصی دارد و تجربه‌های بسیار خوبی هم در این رابطه دارد که از آنها به شکل درستش استفاده می‌کند.

  • در واقع فیلمبرداری است که هر روز با ایده سر صحنه می‌آید.

بله. واقعاً برای جنس کار اکشن فکر دارد. حیدری می‌داند که اکشن را در سینمای ایران چطور باید کار کرد. این که چگونه می‌شود با محدودیت‌های فنی وحشتناکی که ما داریم یک صحنه اکشن را درست از کار درآورد. شما در سینمای ایران یک دست اگر بخواهید قطع کنید به هزار و یک مشکل برمی‌خورید.

  • دست قطع هم در «پارک وی»‌دارید؟!

از این بدترش را هم داریم! کلاً جلوه‌های ویژه در سینمای ایران خیلی سخت است.
اصلاً یکی از دلایلی که تولید «استخر» منتفی شد، جلوه‌های ویژه کامپیوتری‌اش بود. رفتیم با متخصصان این ماجرا صحبت کردیم، برآورد هزینه‌شان شد 100 میلیون.

این در واقع 100 میلیون اضافه بر سازمان به هزینه‌های جاری فیلم بود و تهیه‌کننده هم ترسید و پشیمان شد.

  • تازه جلوه‌های ویژه کامپیوتری هم معمولاً در سینمای ایران خوب از کار درنمی‌آید. برای باورپذیر شدن هر چیزی باید آن را جلوی دروبین اجرا کرد.

در «پارک وی» هم جلوه‌های ویژه جلوی دوربین انجام شد. به نسبت سینمای ایران خوب از کار درآمده. کلاً همه چیز را باید با توجه به اندازه‌های سینمای ایران بسنجی. من دیشب داشتم یکی از فیلم‌های رایدلی اسکات را تماشا می‌کردم که داستانش هم در زمان جنگ‌های صلیبی می‌گذرد.

فیلم اکشن درجه یکی دارد و پر از خون و خون‌ریزی است. یک صحنه مثل آن گرفتن در سینمای ایران می‌دانید چقدر سخت است و دردسر دارد. خیلی وقت‌ها اصلاً نشدنی است.

به نظرم «پارک وی» با توجه به بضاعت سینمای ایران، فیلم خوش‌ساختی از کار درآمده است. قطعاً با امکانات هالیوودی می‌شد فیلم  بسیار بهتر ساخت ولی فیلم از حد توانایی‌های تکنیکی سینمای ایران اگر بالاتر نباشد قطعاً پایین‌تر هم نیست.

  • این طور که می‌گویند «پارک وی» فیلمی وفادار به قواعد ژانر است با تمام مؤلفه‌هایش. این وسط آن نگاه اجتماعی که مشخصه بعضی از کارهایتان هست را هم دارید؟

تمام انرژی و اساساً دغدغه‌ام درست در آوردن قواعد ژانر بوده. چه موقع نوشتن و چه موقع ساختن، خیلی به مسائل اجتماعی فکر نکردم.

  • در «قرمز» که شاید بشود آن را تجربه‌ای مشابه با «پارک وی» دانست، به هر حال نشانه‌های یک جامعه تغییر یافته را می‌شد مشاهده کرد.

در «پارک وی» هم هست.

  • ولی با خودآگاهی و قصد قبلی سراغش نرفته‌اید.

دقیقاً، فیلمسازانی که هر سال فیلم می‌سازند، فیلم‌هایشان مطابق فضای آن سال‌هاست. به نظرم شاخص‌ترین فیلمسازی که می‌شود جمهوری اسلامی را در آن مرور کرد، حاتمی‌کیاست.

یعنی شرایط زمان و مکان را خیلی راحت می‌شود در فیلم‌هایش دید. برای اینکه ذهن فیلمساز منطبق با شرایط کار است و این را منعکس کرده.

این را در فیلم‌های فیلمسازی که 10 سال یک بار فیلم می‌سازد نمی‌توانید ببینید ولی فیلمسازی که هر سال فیلم می‌سازد، نبض جامعه در دستش هست و شرایط موجود و معاصر را در فیلمش منعکس می‌کند.

  • پس با این حساب می‌شود گفت که «پارک وی» هم فیلم شرایط امروز است.

«پارک وی» فیلم شرایط امروز است از آدمی که در کنارش دوست دارد فیلم پرهیجان و جذاب با فضای جوان‌تر بسازد. فیلمی که کمی تحرک داشته باشد و فضا را هم آنچنان محدود نبیند.

به اعتقاد من آن شکلی منتقدان فکر می‌کنند فضای سینما بسته نشده. امسال فیلم‌هایی خواهید دید که با تعجب بگویید اینها چه جوری آمده به جشنواره.

  • از مجموعه این صحبت‌ها می‌شود نتیجه گرفت که «پارک وی» باید یکدست‌ترین فیلمتان شده باشد.

از این نظر شاید بشود گفت سلامت‌ترین فیلمم است.

  • این واژه سلامت را یک کم باز می‌کنید؟

سلامت را اینجا من به معنی کامل بودن اجرا می‌گیرم یعنی تطابق فرم و محتوا.

  • حتماً به قواعد ژانر و قراردادی که با تماشاگر می‌گذارد هم تا انتها وفادار می‌ماند.

دقیقاً.

  • پس مثل «سالاد فصل» نمی‌شود که یک جاهایی از التقاط لطمه دیده بود.

«سالاد فصل» منهای پایانش همه چیزش خوب بود. پایانش کار را خراب کرد. آنجا هم اگر در سناریو اشتباه نکرده بودیم، درست از کار در می‌آمد. به هر حال پایان فیلم اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد.

  • الان پایان‌بندی «پارک وی» چه جوری از کار درآمده؟

پایان‌بندی خاصی دارد که به نظر من خوب است. من در فیلم‌هایم هر وقت پایان‌بندی سناریو را عوض نکرده‌ام، همیشه خوب شده مثل «شام آخر» و همین «پارک وی» ولی فیلم‌هایی که پایان را مطابق فیلمنامه نگرفته‌ام و آن را عوض کرده‌ام، بد شده.

مثل «آب و آتش»، «صورتی» و «سالاد فصل». نکته‌اش این است؛ پایانی که موقع نوشتن سناریو بیرون آمده خوب بوده، چون داشتی حسی آن را می‌نوشتی ولی وقتی آمدی سر صحنه آن را مکانیکی‌اش کردی خراب می‌شود.

  • معمولاً بازیگران فیلم‌های شما شانس خوبی برای گرفتن سیمرغ دارند.

نمی‌شود پیش‌بینی کرد. راستش در جشنواره خیلی وقت‌ها سیمرغ را به کاراکتر می‌دهند نه به بازی. به قریبیان برای فیلم «ترن» که نقش یک انقلابی را بازی کرده بود، جایزه دادند.

در سالی که «رد پای گرگ» را جشنواره داشت، جایزه را نه برای این فیلم که برای «بندر مه‌آلود» دادند که در آن نقش یک پلیس وظیفه‌شناس را بازی کرده بود.

اگر معیار کیفیت بازی بود، قریبیان قطعاً در «رد پای گرگ» خیلی بهتر از «بندر مه‌آلود» بازی کرده بود، منتها کاراکتر قریبیان در «رد پای گرگ» از دید داوران و مدیران جشنواره آدم قابل دفاعی نبود.

گاهی اوقات البته ناپرهیزی می‌کنند. مثل سالی که به فروتن و تهرانی برای «قرمز» جایزه دادند.

  • در فیلم‌های شما البته، خسرو شکیبایی هم برای «سالاد فصل» جایزه گرفته که اتفاقاً نقش یک لمپن را هم بازی کرده بود.

سیمرغ نقش دو، خیلی مهم نیست. این نقش اول است که خیلی اهمیت دارد و به اصطلاح توی چشم است.

  • فیلم را خیلی بی‌حاشیه ساختید. مشکل خاصی که در طول کار نداشتید؟

نه، «پارک وی» یکی از راحت‌ترین کارهایم بود.

  • با «پارک وی» دوباره به عادت قدیمی‌تان برگشتید و از دادن هر نوع اطلاعات جز فهرست عوامل و مراحل فیلمبرداری، به رسانه‌ها خودداری کردید.

من سر «ستاره‌ها» هم دوست نداشتم به مطبوعات اطلاعات بدهم. تهیه‌کننده دوست داشت که به هر حال نکاتی از فیلم‌ها در رسانه‌ها درج شود، اگر امتیاز یک فیلم با من باشد، تا زمان اکران نمی‌گذارم چیزی از فیلم به بیرون درز کند. اگر یادتان باشد سر «قرمز»، «آب و آتش» و «شام آخر» هم اطلاعات خاصی تا زمان اکران ندادم.

  • حالا در مواردی مثل «آب و آتش» می‌شد این را به حساب ملتهب بودن سوژه‌ای که سراغش رفته بودید گذاشت.

نه دلیلش این چیزها نبوده. الان «پارک وی» خیلی ملتهب نیست، اساساً سینما الان ملتهب نیست. به هر حال یک فیلم هر چقدر غیرقابل دسترس‌تر باشد، بهتر است و تماشاگر هم با پیش‌داوری کمتری به تماشایش می‌نشیند.

  • با این وجود یک مدخلی از قصه برای تماشاگری که فرض کنید امروز می‌خواهد به تماشای «پارک وی» بنشیند بدهید.
    در واقع یک خلاصه دو خطی که شروع ماجرای «پارک وی» باشد.

پارک وی داستان یک دختری است که با یک پسر در یک کافی‌شاپ آشنا می‌شود. آشنایی که خیلی زود به ازدواج منجر می‌شود. هنوز دو ماه از ازدواج نگذشته اتفاقی این زندگی را به هم می‌زند که این اتفاق غیرقابل پیش‌بینی است و دختر را وارد فضای پرتنش و خاصی می‌کند که این در واقع تنه داستان است و گفتنی هم نیست.

  • مقدمه چینی برای رسیدن به فضای تعلیق و هیجان که زیاد طول نمی‌کشد.

نه، حوصله تماشاگر در سالن سر نمی‌رود. مقدمه خوبی داریم. فیلم با یک فضای عاشقانه شروع می‌شود، بعد کم‌کم خشن می‌شود.

  • بعد از سه‌گانه «ستاره‌ها» که در مجموع می‌شد گفت ضرباهنگ آرامی داشتند، دوباره به فضای پرتنش برگشته‌اید.

به غیر این فیلم‌ها من هیچ وقت فیلم آرام نساخته‌ام. آن دفعه هم اشتباه کردم که فیلم آرام ساختم، بعد از این باز هم فیلم تند و پر از تنش و ماجرا می‌سازم. الان سریال هم که می‌خواهم بسازم همین‌جوری است.

من اصولاً از پلان طولانی خوشم نمی‌آید. از ریتم کند خوشم نمی‌آید و همچنین از صحنه بی‌تحرک. الان در سریالم تمام کوششم را می‌کنم که آدم‌ها روی مبل نشینند  و هی با هم حرف بزنند.