و متعاقبا افزایش گمانه زنیها مبنی بر تضعیف جایگاه نومحافظهکاران و تصمیم کاخ سفید به تغییر رویکردها درعراق، محافل سیاسی و خبری دنیا به انتظار نشستند تا جورج بوش در ژانویه 2007، آخرین مواضع و برنامههایش را در این خصوص اعلام نماید. طی این مدت، دموکراتها و جمهوریخواهان واقع گرا، تمامی تلاشهای خود را در ابعاد سیاسی و تبلیغاتی بهعمل آوردند تا مخاطرات و خسارات ناشی از تداوم سیاست نظامیگری و افراطی کاخ سفید در عراق را در سطح افکار عمومی آمریکا برجسته ساخته و بوش را از افتادن مجدد در دام نومحافظهکاران و گرفتاری گسترده در باتلاق عراق برحذر دارند.
در این نوشتار برآنیم تا ضمن ترسیم اوضاع، خط مشی جدید بوش در عراق و همچنین چشم انداز تحولات ناشی از اتخاذ این رویکرد را مورد کنکاش قرار دهیم.
خط مشی جدید بوش
روسای جمهوری آمریکا در ژانویه هر سال، مهمترین اصول سیاست خارجی خود را تبیین افکار عمومی این کشور نسبت به رویکردهای آتی توجیه میکنند. در این راستا بوش در پاسخ به گزارش بیکرـ همیلتون و به واسطه تداوم گرفتاریهای آمریکا در عراق، سخنرانیاش که همان خط مشی جدید کاخ سفید در قبال عراق است را براساس این محورها ارائه داد:
- مبارزه با تروریسم در عراق ادامه خواهد یافت؛ چرا که موفقیت آمریکا در این مسیر، منافع سرشاری برای کل جهان غرب دارد.
- حضور آمریکا در عراق تا زمانی که لازم باشد تداوم خواهد یافت.
- هم اینک در عراق، شورشیان سنی و تروریستهای القاعده با اقدامات خود، شیعیان را تحریک نموده و باعث بیثباتی گستردهتر شدهاند.
- همه ناکامیها در عراق برعهده شخص رئیس جمهوری (بوش) است.
- در طرح جدید در نظر است به هر نقطهای در عراق که مدنظرباشد حمله کنیم.
- دو عامل ناکامیها در عراق عبارتاند از اول: کمبود نیرو برای برقراری امنیت و ثبات مناطقی که از وجود تروریست ها پاکسازی شده است. دوم: محدودیت نیروها برای ورود به برخی مناطق حساس بهواسطه فشارهای سیاسی و فرقهای در عراق،
- تاکید بر ضرورت انجام اصلاحات بهصورت متمم در قانون اساسی عراق و تغییر قوانین بعثیزدایی،
- ضرورت حمایت عربستان، مصر، اردن و کشورهای خلیجفارس از دولت عراق،
- حمایت آمریکا از حل مسائل عراق با ترکیه،
- تاکید بر واگذاری همه مسئولیتهای امنیتی به دولت عراق تا یک سال آینده،
- تعیین یک مامور هماهنگکننده از وزارت خارجه آمریکا برای بازسازی عراق و جلب مشارکتهای بینالمللی،
- اشاره به حمایتهای ایران از ناامنی ها در عراق،
- اشاره به افزایش خطر بنیادگرایان اسلامی علیه دولتهای میانهرو منطقه بهدلیل تغذیه آنان از درآمدهای نفتی و دسترسی ایران به تسلیحات هستهای،
- ضرورت برخورد با ایران و سوریه در عراق و انزوای منطقهای ایران به شیوههای مختلف، ازجمله حمله به شبکههای ایران در عراق، اعزام ناو هواپیمابر به منطقه، تبادل اطلاعات با دولتهای عربی و استقرار موشکهای ضدهوایی پاتریوت برای حفاظت از دولتهای عربی و دوست آمریکا،
نگاه کلان به این خطمشی نشان میدهد که استراتژی کاخ سفید در عراق و منطقه تغییر اساسی ننموده و آمریکا همسو با جنگ علیه تروریسم القاعده، به دنبال حذف جریانات اسلامی(که ریشه در افکار و قلوب ملتهای مسلمان منطقه دارند) است. آمریکا همچنین مقابله با جمهوری اسلامی ایران را مثل گذشته در عراق و منطقه پیگیری مینماید ضمن اینکه در عراق نیز فشارهایش را بر سطوحی وارد می آورد که نتیجه آن تقویت منافع دوستان آمریکا است - بازیگرانی که تاکنون هیچگونه همکاری با آمریکا برای تقویت دولت و مجلس ملی عراق و روند سیاسی بهعمل نیاورده و بیشترین حمایتها را نیز از ناامنیها و بیثباتیهای عراق داشتهاند.
بوش همچنین با اشاره به حل مسائل عراق با ترکیه، اینگونه برای سوریه علامت میفرستد که منافع منطقهای این کشور بهویژه در عراق از کانال آمریکا میگذرد. نکته مهم دیگر، افزایش فشارهای آمریکا بر دولت عراق و به نوعی دخالت آشکار در آرا و نظرات مردم این کشور است، چرا که بوش خواستار تغییرات در قانون اساسی و مباحث بعثیزدایی و ... شده است. البته بوش با ظرافت به مالکی میگوید که اگر خواستار حمایت دولتهای عربی منطقه است، ابتدا باید چنین اقداماتی را انجام دهد.
بوش در دام نومحافظهکاران
قبل از سخنرانی بوش و اعلام خط مشی جدید کاخ سفید، نومحافظهکاران تلاش زیادی کردند تا با ارائه گزارشها و خطمشیهای تهاجمی، اجازه ندهند بوش بهسمت اجرای برخی بندهای گزارش بیکرـ همیلتون حرکت نماید. موسسه «آمریکن اینترپرایز» مرکز اصلی این تحرکات بود. تمامی این تلاشها و گزارشات، پاسخ به این سوال بود که آیا افزایش نیرو در عراق می تواند پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری2008 را برای جمهوریخواهان تضمین کند؟ مؤسسه مذکور همچنین طی گزارش50 صفحهای توصیههایی را به کاخ سفید ارائه داد. در بخشی از این گزارش آمده که افزایش پنجاههزار نفری نیرو در عراق طی دو سال آینده میتواند کمر مقاومتهای شورشیان را بشکند و صلح و ثبات را به عراق بیاورد. در این گزارش تفکرات بیکرـ همیلتون مبنی بر مذاکره مستقیم آمریکا با سوریه و ایران بهصراحت رد شده است. همچنین این گزارش براساس ایجاد یک بلوک سنی میانه رو شکل گرفته که در مقابل ایران و نیروهای بنیادگرای اسلامی در منطقه و مدیترانه شرقی خواهد ایستاد.
با مراجعه به سایت اینترنتیAmerican Enterprise گزارشهای دیگری نیز ازجمله «نتایج شکست در عراق» نوشته رائول مارک گرچت(اشاره به نتایج وحشتناک خروج آمریکا از عراق)، «انتخاب پیروزی: یک طرح برای موفقیت در عراق» نوشته رابرت کیگان و همچنین «استراتژی پیروزی در عراق» نوشته رابرت کیگان و جک کین قابل بررسی است. بهعنوان مثال رابرت کیگان در گزارش خود به بوش چنین توصیه میکند:
ـ کماکان آمریکا می تواند در عراق پیروز شود. آمریکا کشوری با 003 میلیون جمعیت و تولید ناخالص داخلی12تریلیون دلار و بیش از یک میلیون سرباز و تفنگدار دریایی، منابع قدرت فراوانی برای تامین ثبات در عراق دارد، عراقی که مانند کالیفرنیا دارای 25میلیون نفر جمعیت و تولید ناخالص داخلی زیر 001 میلیارد دلار است.
ـ وضعیت عراق وخیم است و استراتژی مبتنی بر روند سیاسی برای رفع ناآرامیها در این کشور شکست خورده است. افزایش تنشهای فرقهای همه چیز را در عراق خراب خواهد کرد.
ـ آمریکا باید رویکرد جدیدی را برای جنگ اتخاذ و این رویکرد را سریعا و قطعا اجرا نماید.
ـ بغداد مهمترین نقطه برای تمرکز استراتژی است و دشمن نیز این را متوجه شده است و آمریکا باید نیروهای بیشتری را به بغداد اعزام نماید.
ـ رئیس جمهور باید جوانان داوطلب آمریکایی برای اعزام به عراق را به آنجا بفرستد.
ـ راهکارهایی ازجمله خروج سریع آمریکا از عراق و دعوت از همسایگان عراق برای برقراری ثبات و امنیت این کشور ناکام خواهد ماند و نباید پیگیری شود.
ـ تعهد به پیروزی در عراق، قدرت آمریکا را بر دوستان و دشمنان نشان خواهد داد.
تطبیق کامل خط مشی جدید بوش با گزارشهای نومحافظهکاران نشان میدهد افراطی های کاخ سفید کماکان فکر و ذهن بوش را تسخیر نموده و اوضاع شکننده عراق و تحولات خاورمیانه را بهنوعی دیگر برای وی تحلیل میکنند، همچنانکه قبلا نیز این گروه بوش را مجبور ساختند تا عجولانه از اصطلاح جنجالبرانگیز و چالشآور محور شرارت در سخنرانیاش استفاده کند و مدتها وی را گرفتار حاشیهها و انتقادات این مسأله نمودند. خسارتهایی که این افراطیها برای بوش و جمهوریخواهان و منافع ملت آمریکا و ملتهای منطقه بهبار آورده اند کماکان جریان دارد و در جنگ عراق کاملا برجسته شده است که در نهایت نیز باعث گردید جمهوریخواهان در کنگره بهزیر کشیده شوند.
برژینسکی استراتژیست ارشد آمریکایی، پنج انتقاد به طرح بوش وارد می آورد. اول: بوش به شکست خود اعتراف میکند لیکن از حساب پس دادن در این باره طفره میرود. دوم: افزایش نیروی نظامی یک حقه سیاسی، با اهمیت تاکتیکی محدود و فاقد نفع استراتژیک است. این نیروها برای پیروزی نهایی ناکافی هستند و بیجهت آنها را در شهرها درگیر میسازد. سوم: حرکت بوش در عراق در نهایت دو گزینه را پیش رو قرار خواهد داد یکی این که این طرح با شکست مواجه شود و بوش دولت عراق را متهم به ناتوانی نموده و نیروهایش را خارج سازد و دوم اینکه اقدام نظامی را علیه سوریه یا ایران دنبال نماید که بدون تردید در این قضیه نومحافظهکاران فعال هستند. چهارم: این طرح حتی هیچ راه حل سیاسی را مطرح نمیکند؛ راه حلی که نیازمند گفتوگوی جدی با عراقیها درباره تاریخ دقیق خروج نیروهاست. پنجم: این طرح نشانگر ارزیابی عمیقا غلط از شرایط کنونی است. آمریکا مثل یک قدرت استعماری عمل مینماید اما عصر استعمار تمام شده است. شروع جنگ استعماری در این دوره به معنای شکست است و این ضربه کشندهای برای بوش خواهد بود.”
چالشها و فرصت های بوش
موضع تهاجمی بوش ضمن اینکه همگان را متعجب ساخت، با مخالفت های گستردهای نیز در آمریکا مواجه شد و مقامات کاخ سفید با ریسک فزاینده تحمیل محدودیتها و شرایط از سوی کنگره درباره عراق روبرو شدند. دموکراتها ابراز تردید نمودند که متحدین عراقی آمریکا نقش اصلی را در طرح امنیت جدید ایفا نمایند و ابراز نگرانی کردند که کاخ سفید در این طرح اصلا عراقیها را به حساب نخواهد آورد. برخی نیز توان نیروهای جدید را برای توقف موج درگیریهای قومی زیر سؤال بردند و برخی نیز گسترش خشونتها در ماههای آینده را پیشبینی کردند.
جوزف بایدن رئیس کمیته روابط خارجی سنا میگوید:«راهبرد بوش یک راه حل نیست یک اشتباه وحشتناک است. ما قبلا دو بار در بغداد افزایش نیرو داشتهایم و هر دو بار شکست خوردیم و متأسفم که مجددا شکست خواهیم خورد. فرماندهان ارتش از ابی زید تا کیسی همه با این طرح مخالفت کردهاند. همه به بوش نصیحت میکنند که اولا عراقیها خود باید به مصالحه برسند و ما باید سال جدید را با کاهش نیروها در عراق آغاز نماییم و ثانیا راه برای حل سیاسی مسأله این است که از هرگونه پیشنهاد همسایگان ازجمله ترکیه، سوریه، ایران و عربستان حمایت کنیم. اگرجنگ داخلی را در عراق نمی توانیم متوقف کنیم حداقل میتوانیم با کمک همسایگان آن را مهار کنیم.»
درگیریهای داخلی بر سر جنگ عراق در بین شاخههای دولتی آمریکا به حدی است که از زمان جنگ ویتنام تاکنون این کشور شاهد آن نبوده است. بروس ریدل از مشاوران برجسته کاخ سفید میگوید: «مردم آمریکا تا به حال هرگز چنین رئیسجمهوری را تجربه نکرده بودند که هم مرتکب اشتباه شود و هم مسئولیت آنرا برعهده بگیرد. شانس موفقیت این طرح زیر دهدرصد است. واقعا ما باید مرحله به مرحله خاک عراق را ترک کنیم، مخصوصاً حالا که یک دولت عراقی نیز تشکیل شده است. البته هم اینک بوش درست می گوید که نمی تواند خاک عراق را ترک کند، چون نتیجه اشتباهات کاخ سفید این وضعیت وخیم را بهوجود آورده است. ما حالا به حرف چهار سال پیش آلمانها و فرانسویها رسیدهایم ...»
اگرچه دموکراتها هیاهوی تبلیغاتی وسیعی را قبل و بعد از سخنرانی بوش علیه کاخ سفید به راه انداختند لیکن آنها همواره در قبال مباحث امنیت ملی دچار محدودیت و تردیدهایی بودهاند، چرا که در دوران جنگ ویتنام، دموکراتها بهعنوان عاملان شکست آمریکا شناخته شده و همواره متهم هستند که در مقابل دشمن و امنیت ملی آمریکا ضعیف عمل میکنند. از طرفی هم، بازگشت دموکراتها به صحنه قدرت مدیون مباحث عراق بوده است و مردم انتظار دارند که آنها بوش را کنترل کنند. لذا دموکراتها در وضعیت سختی بهسر میبرند و بهنظر میرسد نومحافظهکاران با تحلیل این شرایط، برنامههای خود را تنظیم میکنند. این احتمال وجود دارد که دموکراتها بهطور قاطع با بوش در خصوص خطمشی جدید مقابله نکنند و فقط به سمت صدور قطعنامههایی بروند که در این قطعنامه با افزایش نیروها در عراق مخالفت شده لیکن برای کاخ سفید لازمالاجرا نباشد. این قطعنامه را حتی جمهوریخواهان نیز تائید میکنند. البته اخبار حاکی است، برخی از دموکراتها طرحی ارائه دادهاند که براساس آن هرگونه افزایش نیرو در عراق منوط به موافقت قبلی کنگره خواهد بود و سقف نیروهای آمریکایی در عراق را نیز یکصدوسیهزار نفر تعیین کرده است. بهعقیده این گروه، مجوز کنگره در سال 2002 در زمینه استقرار نیرو در عراق هم اکنون بیربط است و جای بحث دارد و از این رو بوش باید قبل از افزایش نیرو در عراق مجوز کاملا جدیدی را از کنگره بگیرد. چند دموکرات دیگر نیز در کنگره با ارائه طرحی خواستار عقبنشینی کامل نیروها از عراق طی شش ماه آینده شدهاند. آنها گفتهاند که طرح آنها تحت عنوان «قانون بازگرداندن نیروها به کشور و اعاده حاکمیت عراق» هرگونه مجوز کنگره در زمینه استفاده از نیرو در عراق را فسخ خواهد کرد. این طرح همچنین پیمانکاران نظامی آمریکا از عراق را وادار بهخروج از این کشور مینماید و ایجاد پایگاههای دائمی نظامی آمریکا در عراق را ممنوع خواهد کرد؛ ولی کمکهای اقتصادی و سیاسی به عراق ادامه مییابد.
در مجموع معلوم نیست که دموکراتها آیا واقعا میخواهند بوش را مهار نمایند یا برای اقناع افکار عمومی ضد جنگ در آمریکا درحال تحرک هستند؟ گفته میشود طرح جدید بوش، پنجمین طرح وی برای عراق است. محور کار در عراق از این پس بر قدرت نظامی و نامحدودی اقدام در هر نقطه از عراق که مدنظر باشد استوار است و هدف آمریکا، جنگ در دو جبهه شیعه و سنی خواهد بود. پیروزی این طرح به طور فزایندهای به رویکرد مالکی و چگونگی واکنش گروههای مسلح بستگی دارد. درحالی که یک شکاف گسترده بین برداشت مقامات آمریکایی و عراقی در مورد منافع ملی دو طرف بروز کرده است، یکی از کلیدیترین موضوعات، حرکت آمریکاییها برای نابودی نیروهای مقتدی صدر و کنترل شهرک صدر عراق و تهاجم گسترده به الانبار است. با توجه به اینکه جریان مقتدی صدر از جریانات قوی درروند سیاسی عراق بوده و در دولت مالکی جایگاه ویژه را کسب کرده است، به این راحتی در عراق حذف شدنی نیست. آمریکاییها بعد از حماسه حزبالله لبنان علیه اسرائیل، بهشدت نگران تقویت نیروهای مبارز اسلامی در منطقه بهویژه عراق شدهاند و اگرچه حذف جریان مقتدی صدر در ابتدای اشغال عراق تاکنون در برنامه کاخ سفید بوده است لیکن این بار نومحافظهکاران با جدیت خاصی بهدنبال این هدف هستند. این موضوع، معمایی است که به این سادگی حل شدنی نیست. ضمن اینکه جبهه دیگری را نیز آمریکاییها برای خود در مثلث مرگ(استان الانبار) گشودهاند و با استقرار بیش از4هزار نیرو قصد دارند جنگ جدیدی را علیه اهل تسنن در عراق آغاز نمایند که بدون تردید این جنگ همزمان در دو جبهه با شیعه و سنی، بهواسطه احتمال اتحاد مجدد این گروهها، برای نیروهای آمریکایی کار آسانی نخواهد بود و چشم انداز تحولات را برای آمریکاییها واقعا تاریک خواهد ساخت. این حرکت تهاجمی را طی سه سال گذشته آمریکاییها در عراق بارها تجربه کرده اند. کشتار مردم فلوجه و شهرک صدر و حملات نظامی گسترده به شهرها بههیچوجه ثبات و امنیت را به عراق بازنگرداند ضمن اینکه وضعیت را نیز بشدت وخیم نمود. جای سوال است که اتخاذ دوباره یک سیاست شکست خورده چه معنایی میتواند داشته باشد؟
در پاسخ به این سوال چندین تحلیل وجود دارد:
1ـ برخی معتقدند بوش بدنبال بهانهای برای خروج از عراق قبل از انتخابات ریاست جمهوری 8002 است و در این راستا بارها به مقامات عراقی هشدارداده که ماموریت نیروهای آمریکایی در عراق برای همیشه نخواهد بود و درصورت ناتوانی دولتمردان عراقی در اداره امور، نیروهای آمریکایی از عراق خارج خواهند شد. از این رو با افزایش بی ثباتی در عراق بهواسطه این خط مشی تهاجمی، دولت مالکی در تنگنا قرار می گیرد و کاخ سفید به بهانه عدم توجه دولتمردان عراقی به تلفات و هزینههای آمریکا، زمینه عقبنشینی تدریجی نیروها را فراهم میآورد. آنچه این تحلیل را تقویت می کند صرفا بحث انتخابات 2008ریاست جمهوری میباشد لیکن واقعیت این است که هیچ مقام آمریکایی تمایل ندارد صحنه عراق بدین وضعیت شکننده و وخیم رها شده و به همسایگانش واگذار گردد؛ چرا که براساس استراتژی کلان آمریکا در منطقه، قرار است وضعیت عراق، با ثبات و امن باشد و آمریکا از اولین دومینوی خاورمیانه با موفقیت عبور نماید.
2ـ یک تحلیل این است که با توجه به اینکه آمریکاییها از روند سیاسی عراق و دولت مالکی ناراضی هستند و در صورتیکه مالکی در بحث جریان مقتدی صدر نظرات آمریکاییها را تامین ننماید، آمریکاییها براساس این خط مشی تهاجمی، به صورت گسترده به مناطق سنی و شیعهنشین حمله خواهند کرد و با ایجاد هرج و مرج در عراق و متهم نمودن مالکی به ضعف در اداره کشور، زمینه سقوط وی و ایجاد حاکمیت مدنظر خود در این کشور را فراهم خواهند آورد. این سناریو بسیار خطرناک و در تضاد با طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا و سیاستهای دموکراسی سازی این کشور در منطقه خواهد بود؛ چرا که بی توجهی به رای مردم و مشارکت سیاسی عراقیها و ساقط نمودن یک دولت مشروع و منتخب، چهره آمریکاییها را بهشدت در نزد افکار عمومی تخریب و بیصداقتی و دروغگویی اثبات شده آمریکاییها را مجددا تائید خواهد کرد.
3ـ تحلیل قویتر این است که نومحافظهکاران واقعا به تداوم رویکرد تهاجمی در عراق تا حصول اهداف ایمان دارند؛ چرا که معتقدند آمریکا کماکان به تنهایی قدرت هژمون در نظام بینالملل بوده و کاخ سفید و کنگره میبایست از کلیه منابع قدرت آمریکا برای اقدام در هر نقطه از جهان و همزمان در چندین جبهه علیه دشمنان استفاده نمایند. بر اساس این اعتقاد است که آنها بارها لفاظی کردهاند که اگرچه آمریکا در عراق سرگرم است لیکن توان حمله نظامی به ایران را نیز دارد. لذا آمریکا قدرت دارد که به هروسیله ممکن، عراق را با ثبات نماید.
این نوع طرز تفکر مغرورانه که اکثر محافل مخالف آن را دیوانگی تلقی کردهاند، از سوی واقعگرایان و میانهروها در آمریکا غیرقابل تحقق دانسته شده است. هماینک بسیاری معتقدند که تحولات عراق، آمریکا را به زانو درآورده و تداوم این گرفتاری، خسارات جبرانناپذیری بر منافع آمریکا وارد خواهد کرد. آنها معتقدند که تحولات عراق، قدرت هژمونیک آمریکا را به چالش کشیده و دیگر آمریکا نیست که سمت و سوی تحولات منطقه را تعیین مینماید بلکه نیروهای دیگر را نیز باید مدنظر قرار داد. تشکیل تیم دو حزبی بیکر ـ همیلتون و تاکید این گروه مطالعاتی نیز این بود که آمریکا برای اینکه بیش از این قدرتش کاهش نیابد، سریعا و قطعا باید رویکردی غیرتهاجمی در قبال تحولات عراق و همسایگان این کشور اتخاذ نماید. به عقیده بیکرـ همیلتون، آمریکا کماکان وقت دارد که خود را بهصورت یک هژمون حفظ کند بهشرطی که بوش از افراطی های کاخ سفید فاصله گرفته و واقع بینانه عمل نماید.
البته لازم به ذکر است که خط مشی جدید بوش در عراق بهطور کامل گزارش بیکرـ همیلتون را رد ننموده و صرفا در برخی سطوح ازجمله کار با ایران و همچنین مکانیسم جابجایی و ماموریت نیروهای نظامی آمریکا در عراق، با این گزارش مخالفت کرده است. لذا گزارش بیکرـ همیلتون از دستور کار کاخ سفید خارج نشده و بحث آموزش و تجهیز نیروهای عراقی، بازسازی صنایع نفت و ارتش و پلیس عراق و مسائل فلسطین و . . .و بسیاری از موارد دیگر که نومحافظهکاران با آن مشکلی ندارند، مدنظر کاخ سفید خواهد بود. ضمن این که بوش نیز به صورت ظریف از کنگره دعوت نموده تا درخصوص کار در عراق و این خطمشی اعلام نظر کند و آن را بهبود بخشد.
تقابل ایران و آمریکا
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که استراتژی بوش در عراق بیش از آن که مربوط به عراق باشد با ایران مرتبط بوده و بوش با توجه به وضعیت در حال فرسایش جمهوریخواهان در آمریکا قصد دارد در فاصله باقی مانده به انتخابات ریاست جمهوری 8002، مناقشات با ایران را به نفع خود پایان دهد و زمینه پیروزی کاندیدای جمهوریخواهان را در انتخابات فراهم آورد. البته در این راه بوش با محدودیتهای بینالمللی زیادی مواجه است، ضمن این که این تصور در آمریکا تقویت شده است که ایران درصورت حمله از سوی واشنگتن توان واکنشی بالایی برای پاسخ به این تهاجم را دارد و حتی قادر است منافع اساسی آمریکا در کل خاورمیانه را به چالش بکشاند. وقتی حزب الله لبنان بدینگونه اسرائیل را متوقف میسازد، آیا ایران نمیتواند مهلکتر از حزب الله عمل نماید؟ از این رو بلافاصله بعد از سخنرانی بوش، واشنگتن مجبور شد لحن خود را تغییر دهد و به کنگره و مردم آمریکا اطمینان دهد که برنامه ای برای آغاز یک جنگ دیگر در منطقه را ندارد. سناتور راکفلر با نگرانی می گوید:«باید اعتقاد داشته باشیم که نومحافظه کاران چنین قصدی ندارند. ایران یک فرهنگ کاملا متفاوت میباشد. ایران، عرب نیست، پارسی است. تاریخی کاملا متفاوت دارد. ایران با شیعیان عراق کاملا درهم آمیخته است. کسانی که ایران را نمیشناسند و تاریخ آن را نمی دانند و از تاریخ روابط ایران و آمریکا نیز بیخبرند باید قبل از هرگونه تصمیم گیری بسیار بسیار با احتیاط عمل کنند.»
بدون تردید اگربیکرـ همیلتون مذاکره با ایران را در گزارش خود نمی آوردند، عناصر صهیونیسم بینالملل و افراطیهای کاخ سفید، تاکنون مجوز عملیاتی شدن این گزارش را صادر کرده بودند لیکن لجاجت با جمهوری اسلامی ایران بهحدی در میان افراطیهای آمریکا گسترده شده است که نه تنها کاخ سفید بلکه کنگره نیز نمیتواند از این دام خود را برهاند. آمریکا در اولین گام اجرای این طرح تهاجمی، برخلاف قوانین بینالمللی و با نقض حاکمیت عراقیها، سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در اربیل را اشغال نمود و موجی از نگرانی را در کنگره بهراه انداخت. متعاقبا رایس نیز بهصورت نمادین سفر منطقهای خود را با هدف تکمیل حلقه سیاسی فشار بر ایران آغاز نمود. منتقدان بوش در کنگره اعلام کردند که این طرح، تهدیدات ستیزهجویانهای دربردارد که می تواند ایران را تحریک کند و باعث تشدید بحران در منطقه شود. سناتور بایدن به رایس گفت: «آیا بوش تصور می کند اجازه دارد برای تعقیب ایرانیان به خاک ایران نیز وارد شود؟ کنگره اجازه یک جنگ دامنه دار را صادر نکرده است و اگر بوش بخواهد چنین کند با رویارویی کنگره مواجه خواهد شد.»
تداوم این رویکرد آمریکا، پیچیدگی کار را در صحنه عراق بین ایران و آمریکا افزایش خواهد داد و افراطیهای آمریکا یا درک نکردهاند و یا نمی خواهند آن را درک نمایند و بهدنبال تحمیل نظرات خود میباشند. البته در این میان، برخی از واقعگرایان و میانهروها در آمریکا نسبت به آن توجهاتی بروز دادهاند که در گزارش بیکر- همیلتون تقریبا نمود یافت. واقعیت این است که ژئوپلتیک ایران و عراق و روابط دو ملت به واسطه بافت اجتماعی و دینی و همچنین وجود عتبات عالیات و حوزههای علمیه بهصورت خودکار باعث درهم آمیختگی عمیقی شده است و این پیوندها ناگسستنی است؛ به طوریکه تلاشهای گسترده و فنی بعثیها و تحمیل جنگ هشت ساله بر دو ملت، با حمایتهای غرب و دولتهای عربی منطقه، نیز نتوانست این ارتباطات را بشکند. لذا بطور طبیعی عراق و ایران چه بخواهند و چه نخواهند مکمل یکدیگر بوده و به تعامل با یکدیگر در همه ابعاد نیازمندند و اتهام نفوذ و دخالت بیمعناست. از طرفی دیگر، آمریکاییها از صحنه عراق سوء استفاده نموده و آن را بهانهای برای تسویه حساب با جمهوری اسلامی ایران قرارداده اند که آن هم از دیگر اشتباهات استراتژیک نومحافظهکاران می باشد. استفاده از عراق برای اتهام زدن به ایران طی سه سال گذشته از سوی واشنگتن و برخی حامیانش در عراق پیگیری شده لیکن هیچ نتیجه ای نداشته است؛ چرا که درمیان همه کشورهای منطقه تنها ایران است در همه ابعاد از دولت و ملت عراق و روند سیاسی حمایت به عمل آورده است.
نومحافظهکاران واشنگتن باید درک نمایند که تنها راه خروج از بحران عراق از ایران میگذرد و باید به جای خصومت به فکر جلب مشارکت تهران باشند. پذیرفتن قدرت و نفوذ ایران در عراق و منطقه و کنار آمدن با این واقعیت تنها گزینه پیش روی کاخ سفید میباشد و تلاش برای مبارزه با این روند نیز ره به جایی نخواهد برد. لذا کاخ سفید با دوری از افراطیهای نومحافظهکار باید به این نقش ایران احترام بگذارد. اگرچه قبل از سقوط صدام بحث برآورده ساختن توقعات ایران، برای واشنگتن سخت بهنظر میرسید لیکن امروزه این یک واقعیت است که واشنگتن با آن مواجه است. لذا ممکن است آمریکاییها در کوتاه مدت بتوانند در عراق علیه ایران اقدامات بازدارنده ای داشته باشند لیکن در ادامه کار با مشکلات عدیدهای مواجه خواهند شد. آمریکاییها نیک میدانند که ایران بهواسطه امنیت و ثبات خود و همچنین قرابت با عراقیها، بیشترین حمایتها را از دولت و ملت عراق داشته و مطمئنترین مرزهای عراق طی سه سال گذشته با ایران بوده است. موضوعی که هیچگاه در نقاط مرزی عراق با دیگر کشورها مشاهده نشد.
جمع بندی
پیروی بوش از تفکرات نومحافظهکاران دلیلی بر رد تصور تضعیف جایگاه نومحافظه کاران در آمریکا نیست و بدون تردید ناکامیهای آمریکا درعراق، وجهه افراطیهای کاخ سفید را در میان افکار عمومی قویا تخریب کرده است. لذا پتانسیل بهحاشیه رانده شدن کامل نومحافظهکاران در آمریکا کماکان وجود دارد.
از نظر ماهوی، استراتژی کلان آمریکا در منطقه و عراق، بجز در یک مورد، در بقیه سطوح تغییر اساسی نداشته است. تنها تغییر قابل ذکر این است که طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا به طرح خاورمیانه جدید تغییر یافته بهگونهای که دولتهای غیردموکراتیک و مستبد منطقه دیگر همچون گذشته برای انجام اصلاحات تحت فشار قرار نمیگیرند ضمن اینکه توسط آمریکا، در صف دولتهای میانه رو و معتدل علیه جریانات اسلامی و ملتهای مسلمان منطقه قرار داده میشوند. درخصوص عراق نیز استراتژی اصلی آمریکا یعنی تبدیل عراق به یک نمونه الگوی سرمایه داری و دولت با تمایلات سکولاریستی در حال پیگیری است؛ لیکن با توجه به این که آمریکاییها در این راه به اهدافشان نرسیدند، بهطور مکرر تاکتیکها و خطمشیهای خود را تغییر میدهند. بنابراین مبنای خط مشی جدید، حذف جریانات اسلامی در حاکمیت عراق است که نتیجه آن تقویت جریانات سکولاریستی خواهد بود. لذا میتوان گفت تنها سود برنده تحقق تفکرات افراطی کاخ سفید در عراق ، تروریستهای بعثی هستند. این جریان هم اینک با ظرافت و پیچیدگی خاصی خود را درمیان جریانات اسلامی این کشور مخفی کرده و با نام اسلام علیه ملت و دولت عراق دست به جنایت می زند. فشار آمریکا بر دولت مالکی و حمله به الانبار و شهرک صدر با هدف حذف جریانات اسلامی، هرج و مرج در عراق را گستردهتر خواهد ساخت، چیزی که سالهاست بعثیهای سکولار بهدنبال آن هستند. بعثیها که چند سالی است القاعده و مبارزان سنی را علیه آمریکاییها به بازی گرفتهاند توانستند با افزایش فشار بر آمریکا، مسیر طرح خواستههای خود را باز نموده و هم اینک نیز در سطوح مختلف با آمریکاییها در تماس هستند. از طرفی حضور بعثیها در عرصههای مختلف عراق با توجه به تفکرات ضد اسلامی آنان بسیار مطلوب آمریکاییها است، لذا این احتمال بسیار بالاست که آمریکاییها با تمرکز حملات بر گروههای اسلامی، با ظرافت به سمت تضعیف این جریانات حرکت کرده و زمینه بازگشت بعثیها به سطوحی از قدرت در حاکمیت عراق را فراهم آورند، وضعیتی که مطلوب متحدین منطقهای آمریکا و انگلیس و همچنین نومحافظهکاران کاخ سفید نیز است.
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۸۵ - ۱۰:۵۴
علیرضا آیتی: بهدنبال پیروزی دموکراتها درانتخابات سراسری کنگره آمریکا، انتشار گزارش پرهیاهوی بیکر- همیلتون