طنز سیاهی که در هیچ به چشم میخورد در اسب حیوان نجیبی است نیز ادامه یافته است. فیلم به لحاظ کارگردانی و فضاسازی گامی به پیش برای کاهانی محسوب میشود. مهمترین ویژگی فیلم، لحن «ابسورد» آن است که درست درآمدنش، حاصل تسلط کاهانی پس از تجربه موفق هیچ است. هر چند این تلاش موفق، در لحظاتی تحتالشعاع شوخیهای ناهنجاری قرار میگیرد که بهسادگی میتوانست در فیلم نباشد؛ بهخصوص اینکه این شوخیها تقریبا هیچ تفاوتی با آنچه در کمدیهای سخیف مشاهده میکنیم ندارند، جز قدری ظرافت بیشتر که آن هم از کارگردانی در سطح کاهانی طبیعی بهنظر میرسد. نمیتوان انکار کرد که این شوخیها دافعهای برای طیفی از مخاطبان اسب حیوان نجیبی است ایجاد میکنند و حتی مانع دیدن تلاش هنرمندانه سازندهاش در ارائه تصویری از جامعه امروز میشوند.
جدای از این، فیلم کاهانی پر از جزئیات هنرمندانه و فکر شده است که البته فوران ایدهها در نیمه اول فیلم وقتی به نیمه دوم میرسیم فروکش میکند. کاهانی تا جایی که کاراکتر به فیلمش اضافه میکند موفق است و وقتی همه آدمهایش را گردهم میآورد، نمیداند با آنها چه کند. این مهمترین ضعف فیلم است که به فیلمنامه اثر بازمیگردد وگرنه کاهانی آنقدر فیلمساز هست که همین قصه نیمبند را هم با لحنی درست روایت کند.
اسب حیوان نجیبی است گرچه فیلم درخشانی نیست ولی همچنان امیدها را زنده نگه میدارد. درست درآوردن این موقعیت های «جفنگ» کار دشواری است که روزگاری داریوش مهرجویی خیلی خوب انجامش میداد و حالا کاهانی همچنان نشانههایی از پیشرفت را نشانمان میدهد؛ با فاصله از آماتوریسم «آدم» و محافظهکاری «بیست». کاش فقط مفهوم جسارت را با شوخی های غیراخلاقی اشتباه نگیرد.