میشود مصاحبههای پرتعداد جواد شمقدری و علیرضا سجادپور را به خاطر آورد که در آنها ضمن انتقاد از سیاستهای معاون امورسینمایی سابق، وعده داده میشد که با تغییر ریلگذاری سینمای ایران متحول خواهد شد.
نمیشود انکار کرد که در خروجی یکسال اول مدیریت فعلی سینما که در جشنواره بیستونهم بهنمایش درآمد به اندازه 4سال حضور جعفری جلوه در پست معاونت سینمایی، فیلم شاخص و قابلتوجه داشت؛ سالی پربار برای سینمای ایران که در آن فیلمهایی چون «جدایی نادر از سیمین»، «جرم»، «اینجا بدون من»، «مرهم»، «یه حبه قند» و... عرضه شد.البته درکنار این فیلمها همچنان کمدی و آثار شبهاجتماعی سخیف ساخته شد.
گروه فعلی مدیران سینمایی کار خود را با رفع توقیف از چند فیلم آغاز کردند و نوید تعامل با سینماگران را دادند. به مرور اما داستان تغییر کرد؛ رابطه مدیران و سینماگران دچار فراز و نشیبهای عجیب و غریبی شد، وزارت ارشاد طرح تشکیل سازمان سینمایی را به جای معاونت سینمایی به صورت جدی دنبال کرد و در نهایت هم این سازمان چندروز پیش تشکیل شد. در این میان سینمای ایران هم به مسیر خود ادامه داد و تولیداتش در جشنواره سیام به نمایش درآمد. مثل همیشه چند فیلم قابلتوجه کنار انبوهی از فیلم های متوسط و ضعیف به چشم میخورد. در غیبت بزرگان، نسل تازه فیلمسازان سینمای ایران امیدوارکننده ظاهر شد.
امسال چند فیلم جنگی قابل قبول و چند اثر اجتماعی که آثار خوشپرداختی بودند، باعث شدند تا امیدها به سینمای ایران همچنان پا برجا بماند. هرچند نمیتوان انکار کرد که تولیدات سال90 نسبت به سال 89 افت قابل توجهی کرده؛ اتفاقی که باتوجه به فیلم نساختن بسیاری از کارگردانان شاخص، طبیعی به نظر میرسد.در این میان آنچه غیرطبیعی است واکنش مدیران سینمایی به تولیدات امسال سینمای ایران است. هرجا فیلم مقبولی ساخته شده که تحسین همگان را در پی داشته، مدیران سینمایی آن را به حساب سیاستگذاری درست و سنجیده خود میگذارند ولی در مورد فیلمهایی که به هر دلیل انتقادهایی را برانگیختهاند، مقصر خود فیلمسازان هستند!
فعلا کاری به این موضوع نداریم که طرح مسئله پررنگ شدن موضوع خیانت در فیلمهای ایرانی چقدر واقعبینانه است یا اینکه نفس پرداختن به این موضوع ایراد دارد یا نگاه برخی فیلمسازان. نکته مهم اینجاست که آقایان شمقدری و سجادپور حاضر نیستند بپذیرند که این فیلمهای از دید برخی مشکلدار، پس از مطالعه فیلمنامه توسط مراجع دولتی و صدور پروانه ساخت، جلوی دوربین رفتهاند و برای حضور در جشنواره هم پروانه نمایش گرفتهاند؛ یعنی این فیلمها هم مثل آثاری چون «روزهای زندگی» و «ملکه» جزو کارنامه مدیریتی شمقدری و سجادپور به شمار میآیندپس نباید مدیر سازمان تازه تاسیس سینمایی با حضور در رسانه ملی، از فیلمهایی که مورد انتقاد واقع شدهاند، سلب مسئولیت کند و همه چیز را به گردن فیلمسازان بیندازد.
شمقدری حتی به تشکیل دادگاهی با عنوان هنر و رسانه اشاره کرد و اینکه از این به بعد به جای مسئولان ارشاد، فیلمسازان باید پاسخگوی شکایتهای احتمالی باشند. سؤال اینجاست که پس تشکیلات عریض و طویل نظارتی دوستان(که با تشکیل سازمان سینمایی میزهایشان هم بزرگتر شده) چه نقشی ایفا میکند؟
اگر قرار است درنهایت فیلمساز مقصر معرفی شود، چرا باید فیلمنامه را به ارشاد برد و پروانه ساخت و بعد پروانه نمایش گرفت؟
مسئولیتپذیری، حداقل انتظاری است که از یک مسئول میرود ومدیران فعلی سینما باید پای خوب و بد این سینما بایستند و پاسخگو باشند.