در همه جای دنیا ورود به لیگ برتر فوتبال، متضمن برطرف شدن مشکلات مالی باشگاهها- بهدلیل دریافت حق پخش تلویزیونی و کمکهای حامیان مالی- است اما در ایران عکس این قضیه صادق است؛ یعنی برخورداربودن از تمکن مالی شرط لازم و کافی برای ورود به لیگ برتر است. به عبارت دیگر یک تیم برای راهیابی به لیگ برتر باید میلیاردها تومان برای خرید امتیاز هزینه کند اما هیچ تضمینی وجود ندارد که این باشگاه در لیگ برتر تا آستانه ورشکستگی مالی پیش نرود؛ نمونه بارز آن استیلآذین در فصل قبل.
لیگ برتر ما بهدلیل همین مشکلات مالی و همچنین گرههای کور در زمینه امکانات سختافزاری ابدا و انصافا ظرفیت 18تیمی بودن را ندارد. تا کی باید با شعار توسعه جغرافیایی فوتبال در سطح کشور لیگ برتر را تضعیف کنیم؟ یک بار برای همیشه باید تعارفات مرسوم را کنار گذاشته و لیگ برتر را تنها به مأمن تیمهایی که از همه لحاظ دارای امکانات حرفهای و استاندارد مد نظر کنفدراسیون فوتبال آسیا هستند تبدیل کنیم. نباید هراس داشته باشیم حتی اگر لیگ ما با کمتر از 10 تیم برگزار شود اما مطابق با استانداردهای بینالمللی.
آنچه به لیگ برتر و کلا فوتبال روح میبخشد، تماشاگر است. نیمفصل اول لیگ برتر همانند کمبود پول، از کمبود تماشاگر نیز رنج برد. علت اصلی فقر تماشاگر را باید در زمان برگزاری بازیها جستوجو کرد. برای جذب تماشاگر چارهای نیست و باید بازیها را در روزهای تعطیل برگزار کنیم؛ اتفاقا در همه جای دنیا نیز رسم بر این است. اگر هم قرار است بازیای در وسط هفته برگزار شود باید زیر نور و در ساعات پایانی شب باشد؛ این کار در ماه مبارک رمضان صورت گرفت و نتیجه داد. حالا پرسش این است که به چه دلیل کارهای مثبت و امتحان پسداده را تداوم نمیبخشیم؟
اگر نگاهی به تیمهای بالانشین در پایان نیم فصل بیندازیم متأسفانه به این نتیجه تلخ خواهیم رسید که تیمهایی در این جایگاه قرار دارند که مربیان آنها حداقل بهعنوان مربیان علمگرا شناخته شده نیستند. این برای لیگ ما یک نقص است. در لیگی که مربیان علمگرا نتیجه نمیگیرند حتما ایرادی اساسی وجود دارد.
آیا میتوان مدعی شد که نیمفصل اول لیگ برتر پدیدهای شگرف را به فوتبال ما معرفی کرده است؟ چرا سالهاست که یک دروازهبان، یک مهاجم نوک یا یک مدافع چپ کامل از دل لیگ بیرون نمیآید؟ اگر لیگ ما محل ظهور پدیدهها و استعدادهاست آنگاه تیم ملی باید منتخبی از برترین بازیکنان حاضر در لیگ باشد. آیا هم اکنون نیز چنین است؟ نگاهی به تیم کی روش بیندازید. در این تیم بازیکنانی حضور دارند که اتفاقا عملکرد خوبی در لیگ ندارند. پس این لیگ آیینه تمام نمای فوتبال ما نیست.
با وجود همه این اشکالات نباید بیانصافی کرد و اعتراف نکرد که لیگ ما به لحاظ اجرایی جهش قابل قبولی نسبت به دورههای گذشته داشته. حداقل فایده آن این است که تیمها میدانند مثلا در 5 هفته آینده باید چه زمانی به میدان بروند و با چه تیمی بازی کنند.
نتیجه: باید بدون تعصب پذیرفت که لیگ برتر ما حرفهای و استاندارد نیست چون اگر غیر از این بود کنفدراسیون فوتبال آسیا سهمیههای مستقیم کشور ما در لیگ قهرمانان را از 4 سهمیه مستقیم به 2 سهمیه کاهش نمیداد.