نوجوانی اهل آمریکا که در 15 سالگی توانست قلههای هفتگانهی دنیا را فتح کند. از آسیا تا آفریقا از شمال آمریکا تا جنوبگان. اینترنتی با جردن نوجوان گفتوگو میکنیم. آنطور که میگوید در شهر کوچکی زندگی میکند، خیلی اهل بازیهای ویدئویی نیست، ولی خودش را یک نوجوان عادی میداند و میگوید که مثل بقیهی نوجوانها عاشق گشتوگذار در اینترنت و گوشدادن به موسیقی است.
-
چی شد که تصمیم گرفتی بهطور جدی کوهنوردی کنی؟!
من دربارهی قلههای هفتگانه شنیده بودم و این موضوع برایم خیلی جذاب بود. دوست داشتم به همهی آن مناطق سفر کنم. یک نقاشی دیواری هم توی مدرسهام بود که کوههای مرتفع دنیا را نشان میداد. این نقاشی مرا جذب کرد و من شروع به تحقیق دربارهی آن مکانها کردم و مشتاق شدم که از این قلهها صعود کنم.
-
فکر میکنی اگر پدر و مادرت کوهنورد نبودند، باز هم به این ورزش علاقهمند میشدی؟
آنها کوهنورد حرفهای نبودند. به ماجراجویی و بهویژه فعالیتهای بیرون از ساختمان خیلی علاقه داشتند، اما این علاقه و پیشنهاد من بود که آنها را به این شکل به کوهنوردی کشاند. برای همین فکر میکنم اگر آنها اصلاً کوهنورد هم نبودند، من باز کار خودم را میکردم. البته آنها راه را برایم خیلی آسانتر کردند و حمایتم کردند که به آروزیم برسم.
-
چه جالب! ببینم با سختیهایش چهطور کنار میآیی؟ مثلاً لحظاتی که آدم حس میکند دیگر نمیتواند قدم از قدم بردارد. احساس میکند خالی شده و انرژی فکرکردن هم ندارد!
آره، این لحظهها را من هم تجربه کردهام. در هر برنامه وقتهایی است که آدم نمیتواند دیگر تمرکز کند و بهسختی میتواند ادامه دهد. ما همیشه گروهی به کوه میرویم. این باهم بودن باعث میشود بر این لحظههای سخت پیروز شویم. ما به هم کمک میکنیم و همدیگر را تشویق میکنیم. من همیشه به دوستان و خانوادهام فکر میکنم که به من روحیه میدهند تا بتوانم این کار را انجام بدهم. بعضی وقتها هم یک استراحت کوتاه و خوردن یک میانوعده بهطور شگفتانگیزی به آدم انرژی میدهد.
-
تو در10 سالگی «کلیمانجارو» را فتح کردی. آنروز چه حسی داشتی؟
کمی خندهدار است! علاقهام به کوه را یادم میآید اما کمی هم دلم برای خانه تنگ شده بود و از پا در آمده بودم. آفریقا را خیلی دوست داشتم. الان دلم میخواهد یکبار دیگر برگردم و کلیمانجارو را فتح کنم. چون خیلی از چیزها یادم نمیآید!
-
دربارهی لحظهای بگو که به قلهی اورست رسیدی. لحظهای را که آن بالا رسیدی یادت هست؟
وای خیلی شگفتانگیر بود! من به اطرافم نگاه کردم و چند لحظهای طول کشید تا واقعاً احساس کنم کجا هستم و چه کاری کردهام! باید مطمئن میشدم که این رؤیا نیست و من موفق شدهام!
-
تا بهحال توی این سفرهایت پیش آمده که خیلی بترسی؟
آره در نزدیکیهای اورست بود که با یک بهمن مواجه شدیم و نزدیک بود در یک شکاف عمیق گیر کنیم. واقعاً شرایط سختی بود. وقتی یادش میافتم به خودم میگویم که چه خطرهایی از بیخ گوشمان رد شده!
-
سفر به قارهها غیر از کوهنوردی چه رهاوردی برایت داشته است؟
خیلی چیزها. دیدن آدمهای مختلف، پیدا کردن دوستان زیادی در سراسر دنیا. من از شهرهای زیادی دیدن کردم. با کلی فرهنگ و جای دیدنی، اعتقادات و مذهبهای مختلف دنیا آشنا شدم. من دوست دارم وقتی که سفر میکنم، بگویم دنیا کلاس درس من است و من دانشآموز دنیا هستم! این خیلی باحال است!
-
برای تو بالارفتن از کوه دلپذیرتر است یا پایینآمدن؟
بالارفتن خیلی بهتر است. آدم برای صعود انگیزه دارد و جذب مناظر میشود. اما وقتی پایین میآیی، خیلی خستهای!
-
به نظر میرسد در مقایسه با ورزشهای دیگر مثل فوتبال و تنیس، کوهنوردی هیجان کمتری دارد. چرا بهجای آنها کوهنوردی را انتخاب کردی؟
هیجان کمتر؟! شوخی میکنید! شاید کسی نباشد که آدم را تشویق کند یا وقتی که گل میزنید برایتان هورا بکشد، اما رسیدن به یک قله، خیلیخیلی هیجانانگیز است! حتی به نظر من خیلی بیشتر از یک بازی تنیس یا فوتبال هیجان دارد!
-
چه چیز کوه تو را اینقدر بهسمت خود میکشد؟
من عاشق هوای آزاد و طبیعت هستم! خیلی دوست دارم بیرون از خانه باشم و به مناظر زیبای اطرافم خیره بشوم و جاییکه از همه بیشتر دوست دارم، کوهستان است. من عاشق کوهها هستم!
-
به چه ورزش دیگری علاقه داری؟
من اسکی را خیلی دوست دارم. این را نگفته بودم؟! آره من عاشق اسکی هستم. دوچرخهسواری و ساپ (SUP) (نوعی از موجسواری با پارو و بهحالت ایستاده)، بندبازی (راهرفتن روی طناب) را هم خیلی دوست دارم. به پیادهروی و دوچرخهسواری کوهستان هم علاقه دارم.
-
زیباترین تجربه ای که در این هفت صعود داشتی، مربوط به کی است؟ چه اتفاقی برایت افتاد؟
بهترین لحظهای که تجربه کردم در قطب جنوب بود. روی قلهی «وینسون» ایستاده بودم و به اطرافم خیره شده بودم. تجربهی یک منظرهی 360 درجهای واقعاً لذتبخش است. جاهای زیادی را از آن بالا میدیدم که دلم میخواست از نزدیک هم تجربهشان کنم. دلم میخواست اسکی کنم. از آنجا وقتی به دوردست نگاه میکنید به نظر همهجا را ابر فراگرفته، اما درواقع آنها بیابانهای پوشیده از برف هستند!