در شرایطی که تقریباً همه مستند "ال‌‌گور" را شانس اصلی دریافت اسکار بهترین مستند سال می‌دانند؛ منتقدان اما از فیلم دیگری ستایش به‌عمل می‌آورند.

از «عراق تکه‌ شده» ساخته جنیفر لانگلی که گاردین در مقاله‌ای مورخ 31 ژانویه آن را مستندی تکان‌دهنده خوانده است.

***

جنیفر لانگلی راه سختی را برای ساخت فیلم مستند «عراق تکه شده» طی کرد و حتی چندین بار تهدید به مرگ شد. این فیلم به همراه فیلم «حقیقت نادرست از ال‌گور» از اصلی‌ترین شانس‌های دریافت اسکار بهترین فیلم مستند به حساب می‌آیند و هر دو آنها جوایز متعددی را از جشنواره‌های مختلف سینمایی دریافت کرده‌اند.

اما خود لانگلی اعتقاد دارد که فیلم ال‌گور شانس بیشتری دارد و اشاره می‌کند: یک استودیو بزرگ‌ از این فیلم حمایت می‌کند و در گیشه هم 30 میلیون دلار فروش داشته است. ولی فروش فیلم من به یک‌صد هزار دلار هم نمی‌رسد.

اما اکثر منتقدان هنوز هم شانس آن را بسیار زیاد می‌دانند چرا که فیلم بهترین روایت را از زندگی روزمره عراقیان در سالهای پس از حمله آمریکا به این کشور در سال 2003 ارائه می‌دهد.

در فیلم سنی‌ها، شیعیان و کردها همگی آزادانه نقطه‌نظراتشان را ابراز می‌کنند، نقطه‌نظراتی که مشابه آنها را کمتر در مطبوعات و رسانه‌های غربی می‌بینیم.

«عراق چند تکه» ظرف 2 سال فیلمبرداری شده است و لانگلی در مورد آن می‌گوید: قصد داشتم بررسی دقیقی از وقایع جامعه عراق و احساسات مردم داشته باشم و معتقدم فیلم می‌تواند خلأیی را که توسط نشریات روزانه پر نشده جبران کند.

لانگلی در ابتدا قصد داشت زندگی یک خانواده واحد عراقی را قبل و بعد از جنگ مرور کند، اما در سفرهایش به عراق در اکتبر 2002 و فوریه 2003 متوجه شد که سبک فیلمسازی‌اش با شرایط جامعه در زمان حاکمیت صدام‌حسین تطابق ندارد.

وی در این زمینه می‌گوید: شما یا باید با افراد منتخب رژیم عراق صحبت می‌کردید و یا این‌که حرف‌هایی را می‌شنیدید که منجر به بازداشت و بازجویی گویندگان آنها می‌شد. بنابراین ساخت یک مستند صادقانه از عراق تقریباً غیرممکن بود.

در ظرف این مدت او فقط توانست از مکان‌هایی فیلمبرداری کند که صدام حسین شخصاً به تیم خبرنگاران اجازه داده بود. او در نهایت در فوریه 2003 مجبور به ترک عراق شد. البته او از عراق چندان دور نشد و به کویت رفت و از طریق تلویزیون شاهد حمله آمریکا و سقوط صدام بود.

او در آوریل 2003 به عراق بازگشت و البته این بار به ویزا احتیاج نداشت و به گفته خودش همه چیز بسیار سهل و ساده شده بود. لانگلی در یک آپارتمان کوچک در جنوب بغداد ساکن شد و به علت کمبود اطلاعات در مورد عراق از یک مترجم برای تسهیل در گفت‌وگو‌ها و کسب اطلاعات پیرامون جامعه عراق کمک گرفت.

او در ابتدا به‌شدت نگران امنیت جانی‌اش بود، اما در خلال گفت‌وگوهایش با عراقیانی روبه‌رو شد که به‌مراتب نگران‌تر از او بودند.

تحت حاکمیت صدام، تمامی آنچه که می‌توانست خطرناک باشد، مشخص شده بود ولی اکنون با تضعیف نقش ارتش و پلیس جنایت و غارت موج می‌زد. لانگلی ادامه می‌دهد: مردم می‌ترسیدند از منازلشان بیرون بیایند و همه مغازه‌ها از ساعت سه بعدازظهر بسته بود.

مردم در ابتدا خوش‌بین بودند و تصور می‌کردند با حضور آمریکایی‌ها شرایط بهتر خواهد شد و عراق بازسازی می‌شود ولی ماه‌ها گذشت و هیچ اتفاقی چه در زمینه بازسازی و چه در مورد بهبود سرویس‌های عمومی رخ نداد.

لانگلی برای سکانس ابتدایی فیلمش داستان زندگی پسربچه 11 ساله‌ای به نام محمد میثم را انتخاب کرد. لانگلی در این بخش از فیلم به رابطه پدر- پسر گونه محمد میثم با صاحب‌کارش در یک تعمیرگاه اتومبیل می‌پردازد. اما لانگلی در بخش دیگری از فیلم- که به‌زعم بسیاری بهترین بخش آن محسوب می‌شود- به بررسی حضور مقتدی صدر در شهر نجف می‌پردازد.

او به لطف چند رابط موفق شد تا با شیخ عوس الکفاجی نماینده مقتدی صدر در ناصریه دیدار کند و حتی از یک مرکز آموزش نظامی نیروهای او فیلم تهیه کند. اما در لحظه به لحظه‌ این فیلم می‌توان بحران و خطر را حس کرد.

اوج این تغییر در آوریل 2004 بود که بمباران و حمله به فلوجه و رسوایی زندان ابوغریب شرایط را در عراق دگرگون کرد. لانگلی ادامه می‌دهد: گاهی اوقات در یک کشور یک  یا  دو اتفاق کافی است تا عرصه کاملاً بر شما تنگ شود ولی در عراق دهها اتفاق ناپسند رخ می‌داد که باعث شده بود تا مردم عراق به این باور برسند که دیگر خواهان حضور نیروهای آمریکایی نیستند.

این فضا منجر شد تا ربودن و قتل خارجیان آغاز شود و من در چند لوکیشن تهدید به مرگ شدم. چند فرد نقاب‌دار در مکان‌های مختلف به من هشدار دادند که در صورت عدم خروج از آنجا من و همراهانم را خواهند کشت.

این چیزی نبود که من نه‌تنها به عنوان یک فیلمساز بلکه به عنوان یک انسان هم انتظار آن را نداشتم. من در نوار غزه در سال 2000 یک فیلم مستند بلند ساختم ولی این بار شرایط به‌مراتب بدتر بود و با خودم عهد کردم که هرگز در منطقه جنگی دیگری حاضر نشوم.

لانگلی از آن پس در بغداد هم احساس ناامنی می‌کرد و شرایط در اکتبر 2004 به‌گونه‌ای بود که او ناچار به ترک آنجا شد. چند ماه بعد علان عنویا، مترجم او که با خبرنگار کریستین ساینس مانیتور کار می‌کرد، در حین ربودن او کشته شد. لانگلی پس از تدوین فیلم، تأکید می‌کند که عراق باید همچنان یکپارچه بماند.

او در این زمینه می‌گوید: عراقیان برای چندین دهه در کنار هم زندگی می‌کردند و هنوز هم می‌توانند به این روند ادامه دهند. اما تصور می‌کنم آمریکا با حمله به این کشور موجب شد تا شعله‌های جنگ قومی و نژادی در عراق شعله‌ور شود و همه در رقابت برای کسب قدرت تلاش کنند تا به تضعیف دیگری بپردازند.

به عقیده من تنها راه حل خروج آمریکایی‌ها از این کشور و واگذاری اداره کشور به عراقیان و پرداخت غرامت جنگ به آنهاست، ولی همه ما می‌دانیم که رهبران آمریکا چنین کاری را انجام نخواهند داد.