دکتر حسن خجسته: گفتمان رسانهای زن در ایران:
در کنار تمام تعاریفی که برای جامعه در نظر گرفته میشود این نکته قابل اغماض نخواهد بود که جنس نیمی از جامعه از جنس زنان است.
زنان امروزه جایگاه و وضعیت متفاوتی از آنچه در گذشته داشته اند را به دست آورده اند که باعث بروز نقشهایی شده که هویت زنان متاثر از این نقشهای پیچیده در میان تار و پود جامعه گم شده است.
بازگویی این واقعیت به ظاهر ساده و سطحی لزوم پرداختن به بحرانهای هویتی که زنان در جوامع کنونی با آن دست به گریبان هستند را پررنگ تر میسازد. برای کسب شناخت صحیح از هویت زن در جامعه لازم مینماید تعریفی واضح و روشن از این هویتهای بعضا" متضاد ارائه شود. اما در جوامع کنونی چه تعاریفی از زنان وجود دارد؟
هویتهای رایج در جامعه معلول سه عنصر اصلی جنسیت، خانواده و جامعه است. به تعبیر دیگر این جنس و جنسیت زن است که هویت او را در تعامل و تقابل با جنس مخالف شکل میدهد و تعاریف و کارکردهای رایج آن را درون افکار عمومی منقش میکند نه قابلیتهای ذاتی او.
از طرف دیگر خانواده به عنوان کوچکترین عنصر تشکیل دهنده جامعه هویت زن را تعریف میکند. چه بسا به خاطر وجود برخی از کلیشه های رایج این تعاریف موجب هویت زدایی از زن در جامعه میشود. در این موارد میتوان به جرات اذعان داشت که وجود دیدی بسته از چنین عنصر سازنده ای به خاطر غلبه جنسیتی مردان بر این حوزه ها بوده است.
مردان به واسطه چندین قرن مرد سالاری زنان را همواره موجودی شکستنی و ضعیف قلمداد کرده اند و در طول زمان این امر باعث شده زن به عنوان جنس دوم در جامعه و خانواده تعریف شود. این افکار در طول زمان در اذهان مردم ریشه دوانده است و هویت زنان را در این دو دسته خلاصه کرده است:
1.هویتهای زنانه پدر سالارانه
2.هویتهای زنانه مرد سالارانه
اما مشخصا" معانی که از این دو تعریف هویت در ذهن متبلور میشود با تعریف ایده آل ما که همانا "هویت انسان مدارانه زن" است فاصله بسیاری دارد.
اما در این میان چه نقشی را میتوان برای رسانه و مدیران ارشد این دانشگاه عمومی در نظر گرفت؟ دانشگاهی که هم وظیفه و هم قدرت تغییر کلیشه های غلط و رایج در جامعه را داراست.
برای نیل به الگوی مطلوب و ایجاد جامعه ای دلخواه لازم مینماید جایگاه فعلی ما در این زمینه روشن شده و فاصله با وضعیت ایده آل سنجیده شود. از این طریق مرحله شناخت مشکل که اصلی ترین مرحله برای حل مسئله است صورت گرفته است.
پس از آن راه حلهای متناسب با مشکل که طبیعتا" باید منطبق با ماهیت و ظرفیتهای رسانه باشد ارائه میگردد و نهایتا" رسانه میتواند از طریق تغییر گفتمان غالب بر جامعه باعث فرهنگ سازی صحیح و هویت بخشی به زنان شود، هویتی که منطبق با نگاهی دین مدار و انسان مدار باشد.
دکتر ناصر کرمی: زن ، رسانه و توسعه پایدار
تغییر الگوی مصرف بنیاد توسعه پایدار به شمار میرود. دیر زمانی تصور میشد که منابع کره زمین برای تامین نیازهای بشر نامحدود بوده و هر مقدار مصرف (بنا به تعبیر مخالفان مالتوس،حتی تا زمان رسیدن جمعیت کره زمین به شمار 100 میلیارد نفر) نمیتواند عجالتا خطری برای جهان ایجاد کند.
اکنون این تصور رنگ باخته است. هفتصد میلیون انسان در معرض مرگ ناشی از گرسنگی هستند و با این وجود همه دولتهای جهان شهروندان خود را به دستیابی به متوسط رفاه شهروندان غربی وعده می دهند.
این به معنای هفتاد برابر شدن تولید زباله و صد برابر شدن مصرف انرژی در کشورهایی همچون چین و هند خواهد بود که البته ناممکن است. برای مهار بحرانهای پیش رو ، دلمشغولان توسعه پایدار تغییر الگوی مصرف را پیشنهاد کرده اند.
مصرف کمتر، استفاده اشتراکی از بسیاری کالاها، بازیافت کالاهای مستعمل و مصرف کالاهایی با منشا. مواداولیه تجدیدپذیر از جمله وجوه تغییر الگوی مصرف به شمار میآیند.
نکته این است که مصرف اساسا مولفهای است که توسط زنان مدیریت و هدایت می شود. به تعبیری چون نقطه آغاز تخریب و آلودگی محیط زیست فرایندی است که در اشپزخانهها رخ میدهد، کنترل این فرایند نیز باید در آشپزخانه و توسط زنان آغاز شود.
از این رو گذشته از انکه زنان عمدتا بیشترین نقش را در شکل گیری جریانهای سیاسی و اجتماعی سبزگرا به عهده داشته وعمده رهبران احزاب سبز نیز زن هستند، بنا به قاعده پیش گفته، در دستیابی به توسعه پایدار نیز زنان نقشی افزونتر از مردان دارند.
دیدگاههای جنسیتی و مسایل اجتماعی
دکتر سهیلا صادقی و سید مهدی اعتمادی فرد
محیط پیرامون انسان، همچون متنی مشحون از نشانه هایی است که کنشگر را در احاطه خود دارند. ارتباط فضایی میان تک تک اجزاء و عناصر نشانه ای با یکدیگر، توسط یک سیستم نظم دهنده مشترک مشخص می شود. اگر چه با دیدی انضمامی، غیر از نشانه هایی متکثر و جدا از یکدیگر چیزی به چشم نمی آید، اما نشانه های فضایی در قالب این نظام واحد قابل ادراکند.
از جمله فضاهایی که در چند دهه اخیر در ایران، امکانات و آسیبهایی را به طور همزمان با خود داشته، فضاهای شهری است. خصیصه پروبلماتیکی که این فضاهای مدرن در جامعه ایران ایجاد کرده است، از یکسو به بروز امکانات تسهیل کننده و از سوی دیگر به ایجاد مسائل متعددی نیز منجر شده است.
از مولفه ها و متغیرهای اصلی که در بحث از فضاهای شهری و آسیبهای اجتماعی مهم به نظر می رسد، جنسیت است. زنان بخش عظیمی از کنشگران را در بر داشته و در این گونه فضاها مشغول حرکت و تعامل هستند.
معانی و مدالیل برآمده از نشانه های فضایی پروبلماتیک، بر هویت جنسیتی کنشگران نیز آثار دوگانه ای برجای می گذارد. بازتولید مدالیل مذکور، باعث سامان یافتن و تثبیت شدن هویتهای جنسیتی در ساخت اجتماعی خواهد شد.
متناسب با زمینه فرهنگی جامعه ایران، به نظر می رسد هرجه از فضاهای شهری عمومی به فضاهای شهری نیمه خصوصی منتقل شویم، شاهد حضور برجسته تر زنان باشیم. فضاهای عمومی محل تعامل و حرکت تمامی اقشار جامعه در سطح خانوادگی است و نقشهای جنسیتی در این فضاها از اشتراک و همپوشانی برخوردار است.
اما، با نزدیک شدن به فضاهای نیمه خصوصی، باید بتوان نقش موثر و برجسته زنان را شاهد بود. در تحقیق حاضر با بررسی برخی نشانه های شهری به دنبال تبیین فرضیه فوق خواهیم بود.
شیوا کریمی- کلیشههای جنسیتی در رسانهها
رسانهها خواه آشکار، خواه نهان مملو از گفتمان های جنسیتی هستند. اینکه ما به عنوان زن یا مرد کیستیم و چگونه باید در فضاهای مختلف رفتار کنیم، بخشی از فرهنگ جنسیتی است که توسط نهادهایی چون رسانه بازتولید میشود.
در عصر فراواقعیت که تمایز میان امر واقع و مجاز مخدوش گشته است بازنمایی های جنسیتی در رسانه اهمیت افزونتری یافته است. دلالت های ضمنی و صریح جنسیتی در سریالهای تلویزیونی برای تأثیرگذاری نیازی به شناخته شدن در سطح خودآگاه ندارند.
بدین ترتیب این برنامه ها نقشی مهم در بازآفرینی تصورات جنسیتی جامعه ما دارند. آنها بیان کننده تصورات فرهنگی از نقشهای مناسب زنان و مردان، هویتهای جنسی و جنسیتی هستند. هدف این مقاله بررسی این مطلب است که آیا در تلویزیون ایران، کلیشههای جنسیتی برگرفته از فرهنگ سنتی ایرانی در حال بازتولید هستند؟
هدف از اینگونه تحقیقات تولید دانش جدیدی است که میتواند دربرگیرنده مفاهیم مهمی برای تغییر سیاستهای اجتماعی باشد.
در این تحقیق مجموعاً پنج کلیشه شخصیتی سنتی در فرهنگ سنتی ایرانی شناسایی شد. زن فریبکار، ناقصالعقل، بیوفا، منفعل و فرودست و مرد صادق، عاقل، وفادار، فعال و فرادست.
از میان این کلیشهها، کلیشههای زن فریبکار و زن منفعل در حال بازتولید هستند و ناقصالعقلی به زن منتسب شده و در مجموع زنان فرودست مردان هستند.
در مقابل مردان صادق، عاقل، فعال و در مجموع فرادست زن توصیف میشوند. بیوفایی کلیشهای فراموش شده است که از گردونة بازتولید خارج شده است. به عنوان کلیشه نقشهای جنسیتی، در فرهنگ سنتی ایرانی؛ دو کلیشه کدبانویی و اندرونی بودن برای زنان و کلیشه بیرونی بودن برای مردان شناسایی شد که تمامی آنها در حال بازتولید بودهاند.
روش بکار رفته در این پژوهش تحلیل محتوای کمی و کیفی می باشد که بطور توامان بکار رفته است.
واژه های کلیدی: کلیشههای جنسیتی، سریالهای گونه خانوادگی، فرهنگ سنتی، بازتولید فرهنگی، تحلیل محتوای کمی و تحلیل محتوای کیفی.