تاریخ انتشار: ۱ اسفند ۱۳۸۵ - ۱۰:۰۸

گروه اندیشه: الگوهای جاودان، همواره با یک ویژگی عمده قابل شناسایی‌اند. آنان تاریخ را به پیش‌ می‌برند و آن را وسیله‌ای برای درس‌آموزی آیندگان قرار می‌دهند.

 این موضوع در سلوک دینی امام باقر (ع) چگونه قابل توضیح است؟ آیا می‌توان ایشان را موسس و بنیانگذار دوره‌ای جدید در تاریخ علم و جهان اسلام دانست؟ مقاله زیر سعی دارد به این سؤالات پاسخ بدهد.

در باب لقب آن حضرت (باقر) گفته‌اند که وی علوم زمانه خود را می‌شکافت و باز می‌کرد. در لسان‌العرب آمده‌است: او را باقر می‌خواندند؛ چرا که علم را می‌شکافت و به اصل آن پی می‌برد و فروع علم را از آن استنباط می‌کرد و دامنه علوم را می‌شکافت و وسعت می‌داد. شیخ صدوق در علل‌الشرایع نیز به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از جابر جعفی پرسیدم: چرا به امام پنجم، باقر می‌گفتند؟ گفت: چون علم را می‌شکافت و اسرار آن را آشکار می‌کرد.

به هر روی ، آنچه مشخص است، این است که امام باقر(ع) به علم‌آموزی و گسترش دانش توجه بسیاری می‌کردند. در واقع، می‌توان ایشان را بنیانگذار جنبش فرهنگی جهان اسلام دانست. در همین راستا، ایشان به تربیت شاگردانی چون: محمدبن مسلم، زراره بن اعین، ابوبصیر و برید بن معاویه همت گماشتند؛ شاگردانی که به تعبیر امام صادق (ع) مکتب احادیث وی (امام باقر) را زنده کردند.

 در همین زمینه می‌توان از شاگردان دیگری چون جابر بن یزید جعفی، ابان بن تغلب، کیان سجستانی، حمران بن اعین،‌ سدیر صیرفی، ابوصباح کنانی، عبدالله بن ابی یعفور که هر کدام محدثی بزرگ بودند و در نقل وگسترش احادیث منقول از امام محمد باقر (ع) نقش بسزایی داشتند، نام برد. 

 از  دیگر تلاش‌های ارزنده امام باقر (ع)، تبیین مسائل کلامی و معارف دینی بود. در زمان حضرت، بحث‌های کلامی خوارج، رواج یافته بود و امام (ع) با شرح بسیاری از خطبه‌های حضرت علی (ع) در زمینه‌های توحید و صفات الهی به بسط معارف اسلامی می‌پرداخت. نیز حضرت، مناظرات گوناگونی با دانشمندان عصر خویش داشت و در آنها به طرح بحث‌های دینی می‌پرداختند.

این روش (مناظره) از جمله نیکوترین روش‌هایی بود که می‌توانست به پیدایی و گسترش علم در جامعه اسلامی آن سامان یاری رساند.مناظره، گفت و شنودی است میان دو عالم با دو دیدگاه کاملا متفاوت. این گفت‌و شنود، چیزی جز توجه و احترام به نظر دیگری و قایل ‌شدن به حق سخن گفتن برای دیگران  نبود.

آنگونه که خود حضرت در این‌باره می‌فرمودند: «عالمان باید برای شنیدن نسبت به گفتن حریص‌تر باشند. آنها علاوه بر هنر خوب حرف زدن، باید خوب شنیدن را نیز در خود تقویت کنند.» یا «هنگامی که نزد دانشمندی نشستی به شنیدن حریص‌تر از گفتن باش و نیکو شنیدن را بیاموز، همانگونه که نیکو گفتن را می‌آموزی و سخن هیچ‌کس را قطع مکن.»

به همین دلیل، ایشان با برگزاری جلسات بحث و گفت و گو با دانشمندان گوناگون و حتی مخالفان خود، به بسط علوم اسلامی می‌پرداخت. این شیوه‌ای بود که بعدها به فرزند آن حضرت؛ یعنی امام صادق (ع) منتقل شد و ایشان (امام صادق) با برگزاری نشست‌هایی با فرقه‌ها و گروه‌های مختلف اسلامی و دینی به نقد و بررسی اندیشه‌ها همت می‌گماشتند. 

 به عبارت دیگر امام باقر (ع) نه تنها بنیانگذار شیوه جدید تفکر در جهان اسلام است، ‌بلکه دوره‌ای جدید را در تاریخ اسلام رقم می‌زند. ویژگی‌های این تاریخ به‌طور خلاصه عبارتند از:

1 - ارائه طرحی برای گسترش دانش و علوم مختلف

2 - تدوین دیالوگ ویژه عصر برای این منظور

3 - ارائه روشی نظام‌مند و عقلانی برای تبیین و توضیح علوم و معارف دینی.  تا آن جا که ایشان معتقد بودند روش شیعه نه روش افراطیون (یعنی غلات شیعه) و نه تفریط گرایان
( ظاهرگرایان)، بلکه روشی است میانه روانه. نقل است که ایشان در اعتراض به سخنان غلوآمیز برخی فرقه‌ها، درباره جایگاه و مقام معنوی خاندان پیامبر، از آن‌ها  خرافه‌زدایی کرده و مطرح می‌کردند که درباره ما چیزی می‌گویند که ما نیستیم.

علاوه بر آن ایشان با جمع‌آوری احادیث ثقه، به دنبال آن بودند که روش فهم احادیث را در متن، به صحابه و دیگر دانشمندان عصر بیاموزند. بدین معنی که ایشان خود را در بستر و متن تحولات زمانه خویش‌ قرار می‌دادند و تلاش فراوانی مبذول می‌کردند تا  حقیقت را به دیگران بیاموزند.

4- ایشان تلاش می‌کردند حقیقت متن، در شیوه تعامل با مخالفان برای آنان آشکار و  روشن شود.

5 - مهمترین حرکت ایشان در این عصر تاسیس فرهنگ مکتوبی است که جلوه‌های آن در دانشگاه امام صادق (ع) و آثار علمی متعدد قرن‌های بعدی اسلام نمودار می‌شود. این تعبیر که رسانه‌ای شدن مفاهیم منجر به مهاجرت آن می‌شود، می‌تواند در توضیح حرکت امام باقر (ع) و تلاش ایشان جهت ایجاد فرهنگ مکتوب و استفاده از کتاب که امروزه به عنوان یک رسانه نیز تلقی می‌شود، کارساز افتد.

6 - ارائه بنیانی منسجم برای بسترسازی جهت پژوهش‌های علمی آینده. در همین زمینه‌ می‌توان به حرکت پرشور قرن‌های دوم و سوم اسلامی که به قول شهید مطهری تا قرن هفتم ادامه داشت، اشاره کرد. این دوران شکوهمند اسلامی که به« نهضت ترجمه» مشهور شد، چیزی نبود جز گردآوری دانشمندان مختلف از اقصی نقاط جهان با فرهنگ و اعتقادات مختلف در کنار هم. 

7- قلمروزدایی از رشد علم و دانش. تا قبل از امام باقر (ع)، حوزه علم، در نظام خلفای بنی‌امیه تا اندازه زیادی وابسته به دربار  بود. نباید فراموش کرد که خلفای بنی‌امیه سعی داشتند نهضت علم‌گرایی را، در قالب علوم حکومتی بدون پرداختن به مسائل مردم، عمده کرده و نخبگان عصر را در آن چارچوب هدایت کند. اما شیوه علمی امام باقر (ع) که برخلاف این جریان ره می‌سپرد، عبارت بود از تقویت بنیه‌های علمی تمام امت اسلامی.
 

8- به دنبال قلمروزدایی و تقویت بنیه علمی در حوزه علمی، پایه‌های رشد نهضت ترجمه نیز فراهم شد. به نحوی افراد از همه نقاط جهان اسلام، اعم از علمای صابئی، نصرانی، یهودی، مسلمان و زرتشتی گرد آمدند و بعدها نظامیه بغداد را با هزاران جلد کتاب ، مرکز دانش‌اندوزی خود قرار دادند.

9 - این ویژگی‌ها باعث می‌شد تا جهان علم با حقیقت از منظر دیگری مواجه شود. اما پرسش بنیادین این است که حقیقت زمانه امام باقر (ع) چه بود؟ و ایشان چگونه به دریافت آن نایل شدند؟

توضیح آنکه اگر زمان پیامبر(ص)، دوره نهضت جهانی اسلام است، زمان خلفا و علی (ع) دوره تثبیت و استقرار نظام اسلامی است، در دوره حسنین (ع) با هرج و مرج، صلح اعتراض‌آمیز و در نهایت قیام خونین مواجه‌ایم، در زمان امام سجاد(ع) که دوره گذار از مصیبت‌های تاریخی است، و سخن امامان معصوم(ع) بیان دردها در قالب ادعیه است، به دوره‌ای وارد می‌شویم که انسجام‌بخشی و مکتوب‌سازی دستاوردهای اسلام، مهمترین رسالت امام باقر (ع) محسوب می‌شود.

حرکت امام باقر (ع) واجد  مؤلفه حقیقت‌طلبی‌ای بود که در درون خود از طریق مواجهه علمی به اثبات حقانیتی می‌پرداخت که تاکنون نادیده انگاشته شده بود. حقانیتی که پس از عبور از گردنه‌های  معرفت‌‌شناختی نیاز به بازنگری و ارائه حقایق درونی خود داشت.

منابع: 1 - اصول کافی، ج1 / 2 - بحارالانوار-ج70-علامه مجلسی/ 3 -سیره چهارده‌معصوم- محمدی اشتهاردی