آغاز اسفندماه (اول و دوم اسفند) برابر بود با برگزاری همایش علمی «حکمت و بازاندیشی سنت نبوی» که به همت موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و جهاد دانشگاهی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در تالار فردوسی این دانشکده برپا شد.

 در این همایش استادان برجسته‌ای از رشته‌های مختلف علوم انسانی، به بررسی ابعاد گوناگون «سنت نبوی» پرداختند. مطلب حاضر گزارشی است از چکیده برخی سخنرانی‌های این همایش که از پی می‌خوانید:

حقیقت محمدیه

دکتر علی شیخ‌الاسلامی؛ رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی، نخستین سخنران همایش، در آغاز با خواندن شعر:
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا که زند بوسه بر نعال محمد
گفت : «وقتی که از رابطه حادث و قدیم بحث می‌کنیم و هنگامی که از   «قاعده الواحد لایصدر عنه الا الواحد» بحث می‌کنیم، وقتی که از اعیان ثابته در محضر خدا‌سخن می گوییم   و عین ثابت انسان کامل را موثق‌ترین ساحت‌ها در علم الهی می‌شناسیم و وقتی به معنای خاتمیت پیامبر (ص) در مقام تشریع می‌اندیشیم، وقتی در آیات شریفه‌ای از قبیل « وما ارسلناک الا رحمه للعالمین» و « انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیاً الی الله باذنه و سراجاً منیراً» تامل می‌کنیم، هنگامی که روایت «نحن السابقون الله قولاً» را معنا می‌کنیم و وقتی که به حدیث عرفانی «کنت نبیاً و آدم بین‌الماء   والطین» فکر می کنیم و هنگامی که به حدیث شریف «آدم و من دونه تحت لوایی» می‌رسیم، وقتی که رفتار رسول خدا را در نشان دادن سابقه و لاحقه خود بررسی می‌کنیم و دو انگشت مبارکش را به هم می‌چسباند و می‌فرمود که: من و قیامت مثل این دو انگشت به هم گره خورده‌ایم و آنگاه که بحث انسان کامل را در عرفان با آن محوریت و وسعت، مورد توجه قرار می‌دهیم، پی می‌بریم که باید میان صانع و صنع،  واسطه فیضی در کار باشد که نظام هستی را از این سو به خداوند مهربان گره زند و از این سو، رحمت رحمانیه را به موجودات برساند. این حلقه پیوندی که در بیکرانی – به گفته ابن عربی- متصف به صفت وجود است، یعنی تا هر کجا ذهن انسانی توانایی دارد، می‌توان به بیکرانی این حقیقت اندیشید.

این بیکرانی وجود که واسطه میان خدا و خلق است، و در واقع موثر در انسجام بخشی هستی است، در عرفان به «حقیقت محمدیه»، «وجود منبسط»، «حق مخلوق به»‌ و گاهی «مقام مشیت» تعبیر می‌شود.  دکتر شیخ‌الاسلامی با اشاره به تفاوت میان «خاتَمیت» و «خاتِمیت» و معنایی که از آنها برمی‌آید، افزود: «ختم»‌ گاهی عرضی است و گاهی طولی. «خاتم‌الانبیا(ص)» به نص صریح قرآن «خاتم النبیین» است.

در «خاتم» پایان بخشی هدایت خداوند به وسیله پیامبر اکرم(ص) اعلام می‌شود، به بیان دیگر پیامبر (ص)، پایان‌بخش  نبوت در وجهه تشریعی آن است، نه در جنبه «انبایی» آن . نبوت «انبایی» هنوز باقی است. با توجه به همین مسئله، رسول خدا(ص) را «خاتم» می‌نامیم، اما در قرآن، علاوه بر «خاتِمیت» بر «خاتَمیت» پیامبر (ص) نیز تاکید دارد.

 «خاتَم» یعنی جامع مراتب. به بیانی هر مراتبی که پیامبران گذشته داشته‌اند، از «خاتَم» نشأت می‌گیرد و به وی منتهی می‌شود. بنابراین اگر محوری را فرض کنیم که در سابقه آن تاریخ نبوت، و در لاحقه آن ولایت و امامت باشد، محوریت از آنِ پیامبر(ص) است:بنابراین هم سابقه نبوت و هم لاحقه آن در شأنیت «خاتم» خلاصه می‌شود.»

ابدیت پیامبر (ص) و کرانمندی ما

دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی با موضوع «تفاوت میان سنت‌اندیشی و بنیادگرایی» سخنران دیگری بود که به ایراد سخنرانی پرداخت. او ابتدا با خواندن شعر معروف سعدی درباره پیامبر (ص):
بلغ‌العلی بکماله کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله صلوا‌ علیه و آله
اشاره کرد : «اگر در این شعر سعدی توجه کنیم، می‌توانیم بپرسیم که مرجع ضمیر «ه» در «کماله» کدام است؟ آیا حضرت ختمی مرتبت به واسطه کمالی که داشت به مقام خدا رسید یا کمال، او را به مقام علو رسانید؟ یا خود به کمال علو رسید؟ به عبارتی «کمال علو» یا «علو کمال»؟ پیامبر (ص) هم در علو کمال است و هم کمال علو است. این سّر خاتمیت است.»

آنگاه دکتر دینانی با بیان اینکه معجزه حضرت عیسی(ع) زنده کردن مردگان بود و این، با تعبیر قرآن که می‌فرماید:« فتمثل لها بشراً سویاً»؛ متناسب است. پس، مسیح «تمثل خداوند» است نه تجسد خداوند- آن گونه که مسیحیان ابراز می‌دارند- اظهار داشت: « اگر بخواهیم چنین صفتی برای پیامبر (ص) بیابیم، شاید بتوانیم از قرآن کریم مدد بگیریم که می‌فرماید: «تنزیل من رب‌العالمین». حضرت ختمی مرتبت «تنزیل» است. قرآن تجسد پیامبر (ص) است. او قرآن ناطق است. در واقع، تمام حقیقت، مطابق با ذائقه ما تنزل پیدا کرده است . پس، معجزه پیامبر اکرم‌(ص) «کلام» است. با آمدن «کلام» ، باب تفکر گشوده می‌شود. پیامبر (ص)، باب تفکر را برای ما باز کرده است.

زنده کردن مرده خیلی مجال تفکر نمی‌دهد. مطالب این کلام را باید به درستی فهمید. از آغاز اسلام تاکنون در این راه جهد و تلاش‌های زیادی شده است. بنابراین، این مسئله امروزه بر گردن ما مسئولیت بزرگی می‌نهد. به این معنا که باید در راه فهم درست و دقیق این «کلام» کوشش کنیم.»

آنگاه دکتر دینانی در بحث از «زمان» و «ابدیت» از نظرگاه فلسفی و نسبت میان آن دو اشاره داشت: «نسبت میان «زمان» و «ابدیت» نسبت پدر و فرزندی است.

 به همین قیاس، نیز پیامبر(ص) در مرتبه ابدیت و ما در زمان قرار داریم. امروزه پرسش اساسی این است که چگونه، هم زمان خود را بشناسیم و هم با ابدیت (محمد(ص)) نسبت برقرار سازیم؟ چگونه می‌توانیم، در عین اینکه همراه  با تحولات و تغییرات عصرخود حرکت می‌کنیم، آن حقیقت ابدی را در زندگی خود ساری و جاری سازیم؟

پیامبر (ص) و یک اصل مدرن حقوقی

دکتر «مصطفی محقق داماد»، که عنوان سخنرانی خود را با عنوان «اصل  وفای به عهد در سنت نبوی» برگزیده بود، با اشاره به «اصل وفای به عهد» به عنوان یکی از مهمترین اصول فقه عملی برای زندگانی بیان داشت: «این اصل (وفای به عهد) بنیان تفکر حقوقی امروز را تشکیل می‌دهد. در اغلب نظام‌های حقوقی، حاکمیت اراده به عنوان اصول مبنایی در انعقاد قراردادها پذیرفته شده است. در حقوق اسلامی به این مسئله توجه شده است که‌ آیا مردم فقط بر اموالشان تسلط دارند یا بر خودشان نیز (تسلط) دارند؟ محقق اصفهانی، صاحب حاشیه بر «کفایه» تعبیر بسیار جالبی در این باره دارد که در مقام مقایسه و همتایی با اندیشه حقوقی امروز است. او با استفاده از آیات قرآن بر این نظر است که خداوند است که این ولایت را به انسان داده است. هیچکس نمی‌تواند از بیرون بر وی (انسان) ولایت داشته باشد.

 او (محقق اصفهانی) می‌گوید: این ولایت به یک نفر داده شده بود که پایان پذیرفت (مقصود به پیامبر است). بنابراین نبی اولی به ولایت بر مومنان است و پس از وی فقط آدمی بر خودش ولایت دارد.او در ادامه می‌گوید که بر اساس این ولایت، آدمی هرگونه قراردادی را به شرط اینکه عقلایی باشد و با شریعت متضاد نباشد، می‌تواند منعقد کند. این قرارداد هم، بنابر اصل وفای به عهد
لازم  ‌الاجراست.»

دکتر محقق داماد با تصریح به اینکه در نظام‌های عرفی، نیروی الزام‌آور قرارداد، از بیرون است، افزود: «سنت نبوی و قرآن ریشه این الزام را در ایمان دانسته است: یا ایهاالذین آمنو افوا بالعقود.» پس ایمان، بنیان وفای به عهد است.

«ان العهد کان مسئولاً»؛ در واقع سائل عهد خداوند است. قرآن از مسئولیت مدنی حرف نمی‌زند، از مسئولیت ایمانی می‌گوید. اصل وفای به عهد در سنت نبوی یکی از مهمترین ارکان فقه اسلامی است. تا آنجا که فهمیده‌ایم، این اصل، حاکم بر تمام اصول دیگر است. پیامبر (ص) نیز در طول عمر مبارکشان قراردادهای زیادی بستند و بر همه آنها وفادار بودند. مثلا در صلح حدیبیه که می‌خواستند از مدینه به حج بروند، پیامبر (ص) با مشرکان قراردادی بستند مبنی بر آنکه  ما به حج نمی‌آییم و در عوض شما هم مسلمانان را آزار ندهید.

این قرارداد آن قدر ظریف است که به نظرم نقطه عطف تحول تمدن اسلامی به شمار می‌آید. پس می‌بینیم که اصل وفای به عهد بر حج واجب غلبه کرد.» دکتر محقق در پایان سخنرانیش عنوان کرد: «در تاریخ می‌خوانیم که پیامبر (ص) پای قراردادهایش ایستاد. ما امروزه نیز، اگر تعهد می‌کنیم که مثلا فلان کار را نکنیم، آیا این، خلاف شرع است؟ برای نمونه تعهد کنیم که محاکمات قضایی را براساس کنوانسیون‌های بین‌المللی دو مرحله‌ای کنیم، با توجه به سنت نبوی «وفاداری به عهد» می‌توانیم به همه کنوانسیون‌های بین‌المللی بپیوندیم.»

فهم پیامبر (ص)

استاد مولوی عبدالرحمن، امام جمعه چابهار و مدرس مدارس اسلامی که با عنوان «پیامبر (ص) در آینه آیات و روایات» سخنان خود را آغاز کرد، گفت: «در سراسر قرآن، از پیامبر (ص) سخن گفته می‌شود. در اولین سوره قرآن؛ یعنی «الحمد» خداوند به زبان بندگان می‌گوید: اهدنا الصراط المستقیم. گفته شده که مقصود از «صراط مستقیم» پیامبر (ص) است. بنابراین از همین نخستین سوره قرآن ماموریت می‌یابیم که به وجود پیامبر (ص) تاسی جوییم. «خبر صادق» تنها منبعی است که ما باید بدان تکیه کنیم. خبر صادق هم چیزی جز سنت نبوی که از وحی گرفته شده است، نیست.»

وی در ادامه با اشاره به آیه «لقد مَنّ الله علی‌المومنین اذا بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاتنا و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه»، تصریح کرد:« خداوند در هیچ جا جز در قرآن، اظهار امتنان و منت به چیزی جز بعثت پیامبر (ص) نکرده است. نیز در این آیه مشاهده می‌کنیم که تخلیه مقدم بر تحلیه است. بنابراین، پیامبر (ص) «مزکی و مجلی» است. هر کس، کوچکترین نسبتی با این وجود پیدا کند، تزکیه می‌شود. «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین»، وجود پیامبر (ص) برای همه عوالم، رحمت بوده است. «انا ارسلناک شاهداً و نذیراً». بر طبق این آیه، الگو بودن پیامبر (ص) ثابت می‌شود. از این رو، قرآن را هم باید با فهم پیامبر (ص) و با تاسی به سنت وی درک کنیم.»

چهار مواجهه با سنت نبوی

دکتر محسن کدیور سخنران بعدی بود که با عنوان «مواجهه سنتی، سنت‌گرایانه، بنیادگرایانه و نواندیشانه با سنت نبوی» به ایراد سخنرانی پرداخت. او در آغاز با اشاره به اینکه  سنت نبوی یکی از مهمترین ارکان مسلمانی است و در واقع فصل مشترک ما مسلمانان است، گفت:  «چهار رویکرد در قرن اخیر با سنت نبوی می‌توان سراغ گرفت . از این چهار رویکرد یکی مربوط به گذشته است؛ اما سه‌تای دیگر کاملا جدید و مربوط به دوران معاصرند:1- رویکرد سنتی که متعلق به گذشته است 2- رویکرد سنت‌گرایانه 3- رویکرد بنیادگرایانه 4- رویکرد نواندیشانه. من در اینجا، بدون آنکه بر هیچکدام از آنها تاکیدی داشته باشم، صرفاً به توضیح هر کدام قناعت می‌کنم.»

 آنگاه او به شرح و بررسی هر کدام از رویکردهای نام برده پرداخت و گفت: «در رویکرد سنتی، مراد رویکرد گذشتگان در زمان حال است، نه رویکرد گذشتگان درباره گذشتگان. به فرض، من از رویکرد غزالی می‌توانم در عصر خودش دفاع کنم، اما اگر کسی خواست در قرن پانزدهم یا امروزه به شیوه غزالی بیندیشد و با سنت پیامبر(ص)  آن گونه مواجه شود، این را، مواجهه سنتی می‌گوییم.

 غلبه قطعی در این نوع رویکرد، با سنت فقهی است. لذا، وقتی می‌گوییم، مواجهه سنتی؛ یعنی مواجهه فقیهانه یا متشرعانه. در این مواجهه آیاتی که غالباً بدان‌ها استناد می‌شود، از نوع «اطیعو الله و اطیعوالرسول» است. مواجهه سنتی، از میان عناوینی که برای رسول‌الله، می‌پسندد، عنوان «رسول شارع» است. این رویکرد، بیش از آنکه درگیر معنا و هدف باشد، بر صورت تاکید دارد. رویکرد دوم که بسیار متاخر است، «سنت‌گرایانه» است. سنت‌گرایان، مدرنیته را درک کرده‌اند.

اما منتقد آن هستند. آنچه که از مواجهه سنت‌گرایانه با سنت نبوی به دست می‌آوریم، برجستگی بعد عرفانی در آن است. جانمایه  سخن سنت‌گرایان مسلمان، تداوم ولایت الهی پس از رسول‌الله است. مراد از ولایت حکومت نیست، بلکه رابطه معنوی میان انسان‌های کامل و خداوند است. این گروه، به آیاتی که به بحث از ولایت می‌پردازند توجه دارند: «النبی اولی بالمومنین  من انفسهم.» اگر بخواهیم برای پیامبر (ص) در این رویکرد، عنوانی برگزینیم، «رسول سالک» را می‌توان نام برد.
 

دکتر کدیور در ادامه به توضیح دو رویکرد متاخر دیگر پرداخت و اظهار داشت: «رویکرد بنیادگرایانه، مواجهه سوم با سنت نبوی است. تاکید بنیادگرایان  بیشتر بر اسلام مدینه است تا اسلام مکه چرا که اسلام مدینه، اسلام حکومت و قدرت است. لذا آنها به تاسیس حکومت پیامبر نظر دارند.

بنیادگرایان معتقدند که به طرق گوناگون می‌توان دیگران را به اسلام درآورد و چون اسلام حق است، از وسایل مختلف حتی توسل به خشونت می‌توان برای این منظور سود برد. در این رویکرد، بر آیاتی از قرآن که بر قتال و کشتار مشرکان و کفار دلالت دارد، تاکید می‌شود: «و قاتلوا ائمه الکفر». لقبی که اینان برای پیامبر (ص) انتخاب می‌کنند، «رسول حاکم» است؛  اما چهارمین مواجهه با سنت نبوی که از همه جوانتر و غیرمنضبط‌تر است و نیاز به تحقیق زیادی دارد، مواجهه نواندیشانه است.در این رویکرد، پیامبر (ص) آمده تا حیات دوباره به ما ببخشد. البته این حیات دوباره، نه زندگی دنیوی و ظاهری، بلکه حیات طیبه واقعی است.

این مواجهه معتقد است که آنچه از سنت نبوی در دست است، آکنده از گوهرهای قابل استخراج است. در کنار این گوهرها، بسیاری مطالب هست که یا به نادرست نقل شده و یا اگر به درست نقل شده، مختص به شرایط زمانی و مکانی  است. بنابراین باید به پالایش در سنت دست زد. در این مواجهه، تاکید بر اختیاری بودن پذیرش اسلام است و همه باید با دل آن را بپذیرند.

لذا، می‌توان این مواجهه را، مواجهه‌ای معنوی با سنت پیامبر (ص) دانست. نواندیشان از میان عناوینی که برای پیامبر (ص) در نظر می‌گیرند، بر عنوان «رسول محیی» تاکید می‌کنند. برای همین منظور در این رویکرد، این آیه زیبنده‌ترین آیه است: «یا ایهاالذین آمنوا استجیبوالله و للرسول، اذا دعاکم لما یحییکم».