منابعی که طلاب علوم دینی به مطالعه آن می‌پردازند، فراتر از فقه، اصول و فلسفه نیست، اما این که کسی در کنار این علوم به تاریخ، جغرافیا، ادبیات و فهرست‌نگاری و امثال آن اقدام کند، در دوران معاصر متداول نبوده است.

استاد شیخ عزیز الله عطاردی (1307- قوچان) یکی از محققان برجسته شیعی است که آثارش از چنین ویژگی ای برخوردار است. فعالیت‌های او به صورت فردی بوده و از او به عنوان انسانی سخت‌کوش در عرصه دانش نام برده می‌شود. آیین بزرگداشت ایشان با حضور شخصیت‌های فرهنگی و مذهبی روز نهم آذرماه سال جاری در تالار شیخ صدوق در آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری برگزار شد. این نوشته برگزیده سخنان هفت تن از صاحب نظران است که در این همایش سخن گفته اند.
 

آیت‌الله رضا استادی:حیای امر اهل بیت

استاد عطاردی از جهات مختلفی مورد لطف خدای متعال بوده است. ایشان با تقریباً ده سال تحصیل در قوچان و مشهد توانسته بنیه علمی‌اش را محکم کند، به گونه‌ای که بعد از این ده سال به عنوان یک فاضل و عالم، اثرگذار باشد و این کمتر اتفاق می‌افتد.

وقتی ایشان پس از اتمام دوران تحصیل به تهران آمدند، راه‌های متعددی پیش پای ایشان بود و خدای متعال لطف کرده است که ایشان در این مسیر قرار بگیرد؛ یعنی مدرسه را به کارهای دیگر ترجیح دهد، از دنیا و مظاهر دنیوی چشم بپوشد و طبق همان علاقه ذاتی که به علم و مسائل علمی داشته، به این گونه مسائل بپردازد.

 وقتی وارد تهران شدند، با کسانی آشنا و مأنوس شدند که اهل تلاش و کار بودند؛ مثلاً با علامه شعرانی، شهید مطهری، علامه امینی و علامه تهرانی و این از هدایت‌های الهی است.

 این که ایشان حدود پنجاه سال با حدیث سر و کار داشته، لطف خدای متعال به ایشان است. مجموعه احادیثی که ایشان در این کتاب‌ها آورده است حدود 80 هزار حدیث است که کار بسیار عظیمی است و در روحیات و توفیقات انسان اثر می‌گذارد.

 از اولین کارهای استاد، کاری ابتکاری و خوب مربوط به حضرت عبدالعظیم بود که مورد تجلیل علامه شعرانی هم قرار گرفت. ایشان در کار حدیثی هم جذب امام رضا(ع) و امیرمؤمنان شده‌اند و در طول سالیان، با نهج‌البلاغه و تصحیح آن سر و کار داشته‌اند.

 کار گسترده‌ای که ایشان راجع به امام رضا و مشهد و خراسان انجام داده‌اند، نصیب هر کسی نمی‌شود؛ با توجه به اینکه کارهای تتبعی و تحقیقات میدانی مشکلات خاص خودش را دارد. ایشان توانسته‌اند قسمت عمده آثارشان را خود، به تنهایی به اتمام برسانند و منتشر کنند.

من معتقدم که اگر استاد مؤلف آثاری مثل «مسانید» و «تاریخ مشهد» نبودند و فقط می‌گفتیم: «استاد این صد جلد کتاب را که برای دیگران است به این صورت منتشر کرده‌ است»، همین کافی بود که از او تجلیل کنیم. دو کار عظیم ایشان درباره مسندها و مشهد امام رضا(ع)، از مصادیق روشن احیای امر اهل‌بیت(ع) است.

  مصطفی دلشاد تهرانی:الگوی زندگی علمی

من بر اساس دیده‌ها و یافته‌های خود برخی ویژگی‌های علمی جناب شیخ عزیزالله عطاردی را برمی‌شمرم. به اعتقاد من مجموعه بزرگ آثار ایشان در بستر این ویژگی‌ها شکل گرفته است:
- قدرشناسی: استاد، هم قدر خود را دانسته و هم به قدر دیگران توجه کرده است. فی‌المثل ایشان معتقدند نخستین اثرشان «عبدالعظیم الحسنی، حیاته ومسنده» برکاتی در زندگی ایشان داشته و به همین دلیل متمایل بودند این مراسم در جوار آن حضرت برگزار شود.

- فروتنی و همت والا: همت والایی که دو کار سترگ را سامان داده است: «مسانید» که بالغ بر هفتاد جلد است و «فرهنگ خراسان» که حدود پنجاه جلد خواهد شد.
- ادبیات انسانی و علمی : عطاردی کلامی متین، انسانی و لطیف دارد. حتی وقتی سخن، نقد و مخالفت است، احترام، ادب و زیبایی کلام را رعایت می‌کنند. ضمن این که ایشان بر فارسی‌گویی و کاربرد صحیح واژه‌ها تأکید می‌کنند.

- تتبع علمی و سخت کوشی: به تعبیر خودشان، از رود سند تا رود نیل و از خلیج بنگال تا خلیج فنلاند را جست و جو کرده‌اند. گشتن در صدها کتاب‌خانه و ملاحظه هزاران نسخه خطی الگوست. تتبعی که ایشان به مناسبت«فرهنگ خراسان» در شاهنامه کردند، خود یک الگوی علمی است.

- بی‌پیرایگی و روابط انسانی: با وجود همه کارهای علمی، گرفتاری‌ها، دغدغه‌ها و فشارها، روابط انسانی‌شان را حفظ کرده‌اند. الگوی علمی به دور از روابط انسانی معنا ندارد
- تمرکز بر یک حوزه علمی.

- جدیت و پیگیری: در چاپ کتاب‌ها به تعبیر خودشان همه هفت‌خوانِ چاپ کتاب را به تنهایی طی کرده‌اند: از تحقیق، فیش‌برداری، یادداشت کردن، نگارش، دادن به حروفچین و نمونه‌خوانی تا خوان هفتم که کار توزیع است.

- حساسیت‌های دینی: هیچ چیز مانند خرافات، جعلیّات و بدعت‌ها ایشان را به خشم نمی‌آوَرَد.
- زمانه‌شناسی: علی‌رغم کار علمی و غرق شدن در کتاب‌خانه‌ها و نسخه‌های خطی، زمانه خود را به خوبی می‌شناسد و از مسائل دوره معاصرآگاهند.


رسول جعفریان:تاریخ‌های محلی

در مورد تواریخ محلّی که کار بزرگ استاد همین «فرهنگ خراسان» است و در چهل یا پنجاه جلد عرضه خواهد شد، باید بگویم که اهمیت تواریخ محلّی، صرف‌نظر از ثبت اطلاعات مربوط به تاریخ، شکل‌گیری، معماری، رجال، علما و محدثین شهرها، یک نکته بسیار مهم است. استفاده‌ای که ما از تواریخ محلی در کارهای تاریخ عمومی خودمان می‌کنیم این است که بر خلاف کتاب‌هایی مانند تاریخ طبری یا کامل ابن اثیر یا منتظم ابن جوزی، که نگاه از پایتخت به شهرها یا نگاه از مرکز خلافت به شهرهاست، ما در تواریخ محلّی از شهرها به پایتخت نگاه می‌کنیم.

در واقع این مرکزیت پایتخت را از تواریخ عمومی می‌گیریم و نشان می‌دهیم که مردمانی، علمایی، مدارسی و تمدّنی هم هست که متعلق به شهرها و بخش‌ها است و با این نگاه، آن نگاه مرکزگرایی را به چالش می‌کشیم.

در این زمینه، سهم شیعه اندک است؛ چون شهرهایی که در اختیارش بوده، اندک بوده است. طبعاً افرادی که تاریخ محلی می‌نویسند، می‌خواهند شهر و شخصیت‌هایی را که محبوبشان است، به خوبی ستایش کنند و شیعه چون اقلیت بودند و شهرشان از نظر مذهبی تأیید شده نبود، کمتر تمایل داشتند که تاریخ این شهر را بنویسند. امّا آن جایی هم که وارد شدند، واقعاً و انصافاً خوب وارد شدند.

ما چند تاریخ محلی خوب راجع به شهر ری داشتیم که مع الاسف از بین رفته و چند تاریخ محلی راجع به قم داشتیم که فقط یک نمونه از آن باقی مانده است و به اعتراف تمام کسانی که به تواریخ محلی توجه دارند، تاریخ قم قرن چهارم هجری یکی از بهترین و بی‌نظیرترین تاریخ‌‌های محلی است و بعدها به فارسی ترجمه شده و مع‌الاسف شاید پانزده بخش آن هم مفقود شده و همین پنج بخش باقی مانده نشان می‌دهد که تاریخ این شهر چقدر دقیق و ظریف نوشته شده است.

این انقطاع فرهنگی بعد از مغول، تواریخ محلی ما را در بخش شرقی از بین برده است؛ ولی شاید یکی از بی‌نظیرترین تاریخ‌های محلی، به یک شخصیت شیعی مربوط می‌شود که از او کمتر نامی هست: محمد بن بحر رُهنی که از رهینه کرمان است. نام او را میان روات حدیث و مؤلفین شیعه، حوالی سیصد هجری داریم. کتابی به نام «نحل العرب» داشته که در اختیار یاقوت هم بوده است.  ما امروز شخصیتی را تکریم می‌کنیم که نیمی از عمر پژوهشی خود را برای زادگاهش، جایی که به آن عشق می‌ورزیده، خراسان، صرف کرده و فرهنگ خراسان را نوشته است و این سنت تاریخ محلی را حفظ کرده است.

 هیچ‌کس انتظار ندارد که ایشان همه اطلاعات را ثبت کرده باشند و تمام معارف خراسان در این کتاب منعکس شده باشد. ایشان به قدر وسع خود و با روش‌هایی که از محققین قدیم برگرفته است، تاریخ خراسان را نگاشته است. ما واقعاً از استاد سپاس‌گزاریم که با تلاش‌های کتاب‌خانه‌ای و میدانی خودشان، چنین مجموعه عظیمی را فراهم آورده‌اند و امیدواریم بقیه اجزای آن هر چه زودتر چاپ شود.

حجت الاسلام محمدعلی مهدوی‌راد:تاج العروس؛ فرهنگنامه‌ای سترگ

خدا رحمت کند مرد تحقیق، ایثار و کرامت مرحوم حاج سید عبدالحسین امینی(رضوان الله تعالی علیه) را. حضرت آقای عطاردی یک روز به من فرمودند که من به کتابخانه امیرالمؤمنین رفتم. دیدم کتاب تاج العروس جلوی ایشان باز بود.

 نگاهی به من کردند، گفتند: «عطاردی، این کتاب دریایی از اطلاعات است؛ رجال، فقه الحدیث، غریب الحدیث، جای‌ها، مکان‌ها، شخصیت‌ها. ولی کسی نمی‌داند چه خبر است؛ چون فهرست ندارد. شما بیایید فوائد این کتاب را استخراج کنید».

استاد عطاردی می‌گویند من پول نداشتم کتاب را بخرم. کتاب را قرض و بعد فیش می‌کردم که نتیجه آن شده«غریب الحدیث در تاج العروس»، «رجال در تاج العروس» و«معربات در تاج العروس».

دکتر احمد جلالی:تمدن خراسان بزرگ

من به یکی از وجوه خدمات و معنی کارهای استاد عطاردی اشاره‌ای می‌کنم.

 کار بزرگ ایشان به خصوص در باب تاریخ خراسان، فقط یک اثر علمی که مورد علاقه کسانی که به تاریخ و میراث تشیّع، میراث تمدن اسلامی و میراث تمدن ایرانی علاقه‌مند باشند نیست. وجه دیگری که شاید کمتر به آن توجه شده باشد، تأثیر این کارها در حفظ امنیت ملی و امنیت استراتژیک ماست؛ یعنی معنای سیاسی این کارهای فرهنگی.

 در جهان امروز، هویت‌های فرهنگی در خیمه یک پهنه جغرافیایی، ماندگار می‌شوند و آن پهنه جغرافیایی از رسمیت دادن به آن هویت فرهنگی و جمعی حکایت می‌کند و وقتی یک اجماع جهانی در باب تعلّق و انسجام یک مجموعه فرهنگی به وجود می‌آید، سپری استراتژیک ایجاد می‌کند که به سادگی نمی‌توان آن را در هم شکست و پایه‌های مردمی آن را متزلزل کرد.

کار استاد عطاردی، کاری در این جهت است؛ یعنی همبستگی و وحدت معنوی فرهنگ خراسان بزرگ و وحدت آن جغرافیا با آن تاریخ و با آن فرهنگ. در سال‌های اخیر رقابت عجیبی میان کشورهای دنیا در استفاده از ابزارهای بین‌المللی برای حفظ و ثبت میراث فرهنگی و معنوی به وجود آمده است. دلیل آن هم فقط توریسم نیست؛ بلکه منافع ملی کشورها مدنظر است.

امروز تاریخ و تمدنی به نام تاریخ و تمدن خراسان بزرگ، همچنان جزء مرزهای کنونی ایران است و مرکزیت حضرت رضا(ع) باعث شده است که توجه فرهنگی و عمومی، نه فقط در شیعیان که در همه اهالی خراسان بزرگ، از بالای ازبکستان و تاجیکستان و افغانستان و دمشق و هند به این مرکزیت وجود داشته باشد.

 مرکزیت زبان فارسی که به نام خراسان در تاریخ ما شکل گرفت از عوامل حائز اهمیت و منفعت برای ایران به‌خصوص برای امنیت شرقی کشور است. می‌‌دانید که خراسان پایگاه مقاومت فرهنگی پس از آمدن اسلام به ایران در مقابل کسانی بود که می‌خواستند اسلامیّت را با عروبت اشتباه بگیرند و به جای تعصّب مدنی، تعصّب عربی را غالب کنند. خراسان، گام بزرگی در بهتر شنیدن صدای اسلام در آغاز قرون اولیه اسلامی برداشت و زبان فارسی به عنوان حامل بخش مهمی از معارف معنوی ما شکل گرفت؛ زیرا زبان فارسی به نام خراسان است و مجموعه تاریخ و تمدن ما یا ایران فرهنگی ما، در خراسان بزرگ شکل گرفته است.

 مشهد یک قبله فرهنگی است و این، توأم با تاریخ بزرگی از ادب، علم و معنویت است. مجموعه کارهایی از قبیل کار بزرگ استاد عطاردی ریشه‌های این توجه و قبله بودن را سامان داده است و برای ما به یادگار خواهد گذاشت. اثر ایشان بر صحیفه هستی رقم تاریخ را زده و جای شکر و شکایت‌های بسیار از تاریخ را برای نسل‌های آینده ما گذاشته است.

حجت الاسلام محمدکاظم رحمان‌ستایش:نیم نگاهی به مسایل اهل بیت(ع)

به پاسداشت خدمت بزرگی که استاد عطاردی به حوزه حدیث داشتند، بنده مطالعه‌ای در یکی از آثار مورد علاقه ایشان داشتم. یکی از کارهایی که ایشان به صورت تفصیلی به عهده داشتند، مسند نویسی برای اهل‌بیت بوده است.

در تاریخ حدیث اهل سنت و شیعه، دو روش تألیف و تدوین کتب حدیثی وجود داشته است: روش اول، مسندنویسی بوده که به لحاظ تاریخی هم مقدم است. در این روش به جای این که روایات بر اساس موضوع تدوین شود، بر اساس راوی و قائل حدیث دسته‌بندی می‌شود. روش دوم، تبویب موضوعی بوده که در آن، موضوعات، عنوان قرار می‌گرفتند و احادیث از لسان اهل‌بیت(ع) در ذیل آن موضوع تدوین می‌شدند.

 مسندنگاری، تاریخی بس دراز دارد اما در طول تاریخ به جهت سهولت استفاده از کتاب‌های تبویب شده موضوعی، کمی مورد کم‌عنایتی قرار گرفت تا این که در عصر حاضر، استاد عطاردی به صورت جامع و کامل، بنا را بر این گذاشتند که مسند همه ائمه اطهار(ع) و همچنین مسند حضرت فاطمه زهرا(س) را تدوین کنند.

ایشان از 27 سال پیش تاکنون مشغول کار تدوین و ارائه مسندها هستند. شروع کار با مسند امام رضا(ع) بوده و تاکنون مسند یازده معصوم را ارائه کرده‌اند. مسند امیرالمؤمنین(ع) و مسند حضرت مهدی(ع) هنوز باقی مانده و این بخش، قطعاً احادیث و مجلدات بسیاری زیادی را به خود اختصاص خواهد داد.

مجموعه مسانید اهل بیت تاکنون 43 جلد است که 61 هزار حدیث را در خود جای داده است. در هر یک از مسندهای مربوط به ائمه و اهل‌بیت(ع) سه بخش وجود دارد:
بخش اول، احادیثی که مربوط به زندگی و شخصیت آن معصوم است؛
بخش دوم، احادیثی که آن معصوم در موضوعات مختلف بیان کرده‌اند؛
بخش سوم، راویانی که به صورت مستقیم از آن معصوم نقل حدیث کرده‌اند.
با توجه به این آشنایی اجمالی با مجموعه مسانید اهل‌بیت(ع)، فوائد و کاربردهای مسندنویسی را مختصراً برمی‌شمارم:
ـ اولین نکته این که شرایط و خصوصیات دوران زندگی هر امام که بر اساس آن، احیاناً گفته‌ها و کردارها و تأییدهای خاصی داشته‌اند، با مطالعه مجموعه روایات و آن چه منقولات مربوط به یک امام است به دست می‌آید. قطعاً شرایط زندگی هر یک از امامان با یکدیگر متفاوت است. شناخت مراد احادیث وابسته است به این که کلمات این ائمه را در فضا و شرایط خودش درک کنیم.

ـ جریان‌شناسی اندیشه‌های معاصر ائمه(ع) در هر عصر. شناخت مسائل و اندیشه‌هایی که در طول سه قرن حضور ائمه(ع) در جامعه مسلمین پیش آمده که در هر زمان نیاز به برخورد مناسب با آنها بوده است، از این مسندها قابل دسترسی است.
ـ‌ شناخت نقل به معناها. شناخت واقعیت مسأله از روایات و گفته‌های مختلفی که از امام نقل شده، می‌تواند حاصل این مسندها باشد.

ـ شناخت تقطیع احادیث و در واقع، پاره پاره شدن احادیث که بر اساس تبویب موضوعی یک ضرورت بود، یک حاصل دیگر است.

ـ تاریخ‌گذاری احادیث و شناخت نقد یا تبیین حدیثی نسبت به حدیث دیگر یا انواع استفاده‌های دیگر که بر مسند مترتب است.

ـ امکان تدوین تاریخ اهل‌بیت(ع) بر اساس احادیث و نه بر اساس گفته‌های مورخین که احیاناً با تساهل نیز همراه بوده است.

ـ امکان تدوین رجال جدیدی که می‌خواهد راویان واقعی احادیث را معرفی کند. در مقایسه راویان اهل‌بیت(ع) که استاد عطاردی استخراج کردند با رجال طوسی، تعداد بسیاری از راویان وجود دارند که در کتب رجالی ما نیستند و شناختشان بر اساس مسند به راحتی امکان‌پذیر است.

حجت الاسلام سید محمد خاتمی:تمدن اسلامی و جهان آگاهی

بزرگداشت حضرت استاد حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای عطاردی، بزرگداشت یک فرد نیست؛ آن هم فرد متواضعی که هیچ‌گاه انتظار تقدیر نداشته و بی‌‌نگاه به انعکاسی که آثار او خواهد داشت، آنها را خلق کرده است؛ بلکه بزرگداشت فضیلت، آگاهی، تحقیق، پشتکار مثال زدنی و آفرینندگی است.

تنوع و کثرت آثار استاد به گونه‌ای است که اگر متحقق نشده بود، اگر نگوییم محال، بسیار دشوار بود؛ یعنی اگر انسان نداند، حتماً می‌‌گوید: یک مؤسسه بزرگ با بودجه‌های کلان و تعداد انبوهی از دانش‌پژوهان، پدیدآورنده این آثار است؛ در حالی که همه این آثار را یک فرد با امکانات بسیار نازل پدید آورده است. این یکی از شگفتی‌های کار استاد است.

کار کردن در یک رشته و زبانی که پیدا می‌کند، خیلی فرق دارد با عرضه آثار متنوع و متعدد در رشته‌ها و شاخه‌ها و شعبه‌های گوناگون و نیز به لحاظ روش کار: تألیف، تصنیف، تتبع، تحقیق و ترجمه. آنچه مهم است این است که استاد در عین وفاداری نسبت به بینشی که از اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) برگرفته وبا تعهد به معارف شیعی، سعی کرده در حوزه‌ای تحقیق کند که خاستگاه فرهنگ اسلامی در طول تاریخ یا بستر آن بوده است؛ یعنی تاریخ، جغرافیا و ادب.

امتیاز تمدن اسلامی نسبت به سایر تمدن‌ها این است که تنها تمدنی است که حول محور یک متن شکل گرفته است. البته هر تمدنی به قول امروزی‌ها یک گفتمان محوری دارد. در درون یک تمدن، یک گفتمان اصلی و گفتمان‌های فرعی گوناگون وجود دارد که بسته به سعه، قدرت و ظرفیت آن تمدن، شاهد تنوع این حدیث‌ها، گفتمان‌ها و رویکردهای مختلف هستیم.

چنان که در اسلام دیدیم؛ یعنی تنوع گفتمان‌ها و حدیث‌ها در درون یک فرهنگ واحد، از شگفتی‌های تمدن اسلامی است؛ گرچه همه این گفتمان‌ها به نحوی خود را به یک متن که عبارت است از قرآن کریم ارجاع می‌دهند و به آن متعهدند.

در تمدن اسلامی نوعی وحدت بر اساس فرهنگ در اوج شکوفایی تمدن اسلامی و حتی بعد از آن می‌بینیم؛ چنان که ملاک وحدت، دیگر نه نژاد است و نه طایفه و نه خون یا اموری نظیر اینها، بلکه وحدت بر اساس فرهنگ است. به همین دلیل می‌بینید که به سادگی، یک فقیه مصری در خراسان، مفتی و یک عالم طوسی در بغداد، قاضی القضات می‌شود.

 علی‌رغم آن همه ستیزهایی که در دنیای سیاست ایجاد شد و متأسفانه سیاست هم کوشید تا فرهنگ را برای نفی و دفع حریف و اثبات و تثبیت خویش، ابزار دست کند، ولی در عین حال ما یک نوع وحدت فرهنگی در عین وجود گرایش‌ها و رویکردهای مختلف در درون این فرهنگ می‌بینیم.

من معتقدم یکی از جنبه‌های مشترک آثار جناب آقای عطاردی در همه حوزه‌ها این است که ما را به بستر این فرهنگ گران‌سنگ که جان‌مایه ماست (یا باید باشد) آشنا می‌کند. اگر این جان‌مایه که در فرهنگ ریشه دارد، یعنی این جان‌آگاهی که در آثار بزرگانی نظیر استاد عطاردی می‌بینیم، همراه با یک نوع جهان‌آگاهی شود، باز هم این ملت و این امت، می‌تواند حول محور قرآن کریم، تمدن‌آفرین باشد.

چه بخواهیم و چه نخواهیم، تمدن گذشته رفته است و جز آثار و مظاهری از آن باقی نمانده است و امروز تمدن غالب، متأسفانه تمدن دیگری است. امت اسلامی هم می‌تواند حول محور قرآن، آفریننده تمدن جدیدی باشد که در عین وفاداری به پایه‌ها و اصول، بتواند فضایی را پدید بیاورد که انسان، آزادی را در کنار اخلاق؛ حق و حرمت انسان و به خصوص حق حاکمیت انسان بر سرنوشت خود را در کنار تکلیف و بندگی خدا و توسعه و پیشرفت را که لازمه اقتدار و حتی موجودیت در دنیای امروز است در کنار قناعت و پرهیز از دنیازدگی تجربه کند.

اگر آن جان‌آگاهی و انس با میراث گران‌سنگ اسلامی، فرهنگی و به‌خصوص معارف اسلامی و بالأخص معارفی که از سوی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به ما رسیده است با جهان‌آگاهی همراه شود، ما می‌توانیم وضع و حالت دیگری داشته باشیم. جهان‌آگاهی یعنی درک پرسش‌های زمانه.

 اگر ما به خاطر ندانستن پرسش‌های زمانه، منکر آنها بشویم، هیچ‌گاه درصدد حل آنها برنخواهیم آمد یا دچار نوعی غرور کاذب خواهیم شد که حل همه مشکلات در دست ماست و به سراغ پدید آوردن داده‌های دیگر که بتواند هم پرسش‌ها را بشناسد و هم به آنها پاسخ گوید، نخواهیم رفت.

امیدواریم که خداوند به همه ما توفیق دهد که با آشنایی با آن میراث و قدردانی از استاد عطاردی، با استفاده از زحمات و تلاش‌هایی که برای ایجاد جان‌آگاهی در امت اسلامی متحمل شده‌اند و توأم شدن این جان‌آگاهی با جهان‌آگاهی، شاهد باشیم که باز بتوانیم حق اسلام را که «یعلوا ولا یعلا علیه» است ادا بکنیم و چنین باد.

 در حاشیه

ـ مراسم بزرگداشت استاد عطاردى با حضور شخصیت‏هاى برجسته علمى، فرهنگى، سیاسى و مذهبى برگزار شد.

حجت الاسلام سید محمّد خاتمى، آیت‌الله سبحانى، آیت‌الله رى شهرى، مهندس میرحسین موسوى، احمد مسجد جامعى و آیت‌الله استادى و برخی از وزرا و نمایندگان مجلس شورای اسلامی از جمله حاضران در این مراسم بودند.
ـ در پایان همایش از کتاب‏ «گرامی‌نامه استاد عطاردی» که به مناسبت برگزاری این همایش تهیه شده بود، رونمایى و به ایشان اهدا شد. همچنین این مجموعه دو جلدی پس از رونمایی در اختیار حاضران قرار گرفت.

نهادهاى علمى شرکت کننده در این همایش با اهداى تقدیر نامه‏اى به استاد عطاردى از مقام علمى وى تجلیل کردند. هجده لوح یادبود این مراسم توسط سید محمّد خاتمى، آیت‌الله جعفر سبحانى، و آیت‌الله رى‌شهرى اهدا شد.

ـ دوازده مؤسسه تحقیقى، علمى و فرهنگى از جمله مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانى، سازمان حوزه‏ها و مدارس علمیه خارج از کشور، مجمع التقریب بین المذاهب الاسلامیه، کتابخانه‏هاى تخصصى وابسته به دفتر حضرت آیت‌الله العظمى سیستانى، آستان مقدس حضرت عبد العظیم(ع)، سازمان اوقاف، مؤسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، مؤسسه معارف اسلامى امام رضا(ع)، سازمان فرهنگى هنرى شهردارى تهران، مرکز بین‌المللى گفت‌و‌گوى تمدن‏ها و فرهنگ‏ها، سازمان میراث فرهنگى، صنایع دستى و گردشگرى و مجمع جهانى اهل‌بیت(ع) از جمله برگزار کنندگان این مراسم بودند.

ـ لوح تقدیرى نیز از سوى سازمان مدارس و حوزه‏هاى علمیه خارج از کشور به مرحومه شیرین عطارى مادر استاد عطاردى اهدا شد. لوح دیگرى نیز به خانم فاطمه رجایى، همسر استاد تقدیم شد