اوایل تیرماه وقتی زوج جوانی از سفر اروپایی به خانهشان در شمال پایتخت برگشتند متوجه شدند که به خانهشان دستبرد زده شده. در این سرقت طلا و جواهرات آنها که حدود 50میلیون تومان ارزش داشت به همراه دومیلیون تومان پول نقد، هزار دلار و مقداری یورو دزدیده شده بود.
با شکایت این زوج تحقیقات پلیس برای کشف راز سرقت شروع شد. صاحبخانه مدعی بود زمانی که او و خانوادهاش بعد از سفری دو هفتهای به خانه برگشته بودند، حتی حفاظ در ورودی سالم بود و به هیچ در و پنجرهای آسیب وارد نشده بود. به همین دلیل مأموران حدس زدند که سرقت از سوی فردی آشنا صورت گرفته و سارق با در اختیار داشتن کلید یدکی وارد خانه مالباخته شده است. با این اطلاعات، تحقیقات وارد مرحلهای تازه شد و مأموران با کمک مرد تاجر فهرستی از کسانی که به خانه او رفتوآمد داشتند و احتمال داشت در این سرقت نقش داشته باشند، تهیه کردند. آنها در ادامه به تحقیق از مظنونان پرداختند اما در این مرحله از تحقیقات سرنخی بهدست نیامد.
هدیه مسروقه
درحالیکه تجسسها در این پرونده ادامه داشت، چند هفته پس از سرقت مرد تاجر به دادسرا رفت و موضوع مهمی را به مأموران اطلاع داد. او با اعلام شکایت از یکی از بستگانش گفت: چند روز پیش یکی از آشنایانمان با همسرم تماس گرفت و مدعی شد که جوانی به نام حسین سارق طلا و جواهرات همسرم است. وی به همسرم گفته بود که در یک میهمانی انگشتر و دستبند دخترم را در دست دختر حسین دیده و بسیار تعجب کرده است.
وقتی همسرم این موضوع را به من گفت واقعا شوکه شدم، چون حسین یکی از بستگانمان است و اصلا فکر نمیکردم که سرقت از سوی او انجام شده باشد.با این اظهارات، مرد مظنون بازداشت شد اما در بازجوییها خود را بیگناه دانست. این مرد وقتی فهمید که مأموران مقداری از طلاهای مسروقه را در دست دخترش پیدا کردهاند لب به اعتراف گشود و گفت: مدتها بود به مخدر شیشه و قرص اکس معتاد شده بودم.
هر وقت با دوستانم دور هم جمع میشدیم مواد مصرف میکردیم تا جایی که شیشه و قرص همه زندگیام را نابود کرد. مدتی بیکار شدم و حتی همسر و دخترم قصد داشتند مرا ترک کنند اما با وساطت بزرگان فامیل از رفتن منصرف شدند. من از همان زمان به کمپ رفتم تا مواد را ترک کنم تا اینکه شنیدم خانوادهای از بستگانمان قصد سفر به اروپا را دارند.
من از وضعیت زندگی آنها باخبر بودم و همیشه به آنها حسادت میکردم. یک روز به بهانه دیدنشان به خانه آنها رفتم و موفق شدم که دسته کلید خانه را سرقت کنم. بعد از رفتن آنها به مسافرت، یک شب درحالیکه شیشه مصرف کرده بودم به خانه آنها رفتم و دست به دزدی زدم. بعد از آن مقداری از طلاها را فروختم و برخی از آنها را به دخترم هدیه دادم تا خوشحالش کنم اما نمیدانستم که همین هدیه دزدی دستم را رو میکند.سارق شیشهای بعد از اعتراف به سرقت میلیونی راهی بازداشتگاه شد و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.