چندی پیش مرد جوانی به دادسرای شمیرانات رفت و خبر از سرقت میلیونی از خانهاش داد. وی در توضیح ماجرا گفت: شب گذشته وقتی به همراه همسر و فرزندانم از یک میهمانی شبانه به خانه برگشتیم، متوجه شدیم که دزد وارد آپارتمانمان شده و همه پولها، طلاها، مقدار زیادی ارز، ساعت باارزش من و طوطی گرانقیمتی را که در خانه نگهداری میکردم به سرقت برده است. هیچ کدام از وسایل خانه بههم نریخته بود و حتی قفل در خانه هم سالم بود.
پنجرهها هم کاملا بسته بودند و برای همین مطمئنم که سرقت از سوی یک آشنا صورت گرفته است. با این شکایت، جستوجو برای کشف راز سرقت میلیونی آغاز شد. مأموران برخی از افرادی را که به خانه مالباخته رفتوآمد داشتند زیرنظر گرفتند اما سرنخی از سارق یا سارقان بهدست نیاوردند. آنها در ادامه تحقیقات به زنی که بهعنوان پرستار فرزندان شاکی استخدام شده و سه روز در هفته به این خانه رفتوآمد داشت مظنون شدند.
تمامی رفتوآمدهای این زن زیرنظر گرفته شد تا اینکه مأموران متوجه شدند وی به تازگی به همراه شوهرش برای مسافرت راهی اروپا شده و به همین دلیل چند روزی از شاکی مرخصی گرفته بود. مأموران به بازجویی از زن جوان پرداختند و وقتی با حرفهای ضدو نقیض او روبهرو شدند حدس زدند که وی در سرقت نقش دارد. بنابراین بازجویی از وی ادامه یافت تا جایی که زن جوان راز سرقت میلیونی از خانه شاکی را فاش کرد.
ماه عسل سارقان
زن جوان گفت: یک سال پیش با یکی از دوستان برادرم آشنا شدم وچندماه بعد وی به همراه خانوادهاش به خواستگاریام آمد و با هم نامزد شدیم. او وضع مالی خوبی نداشت و من باید منتظر میماندم تا تحصیلاتش تمام شود و بعد با هم ازدواج کنیم. هر دوی ما برای تأمین مخارج زندگی باید کار میکردیم و زمانی که در جستوجوی کار مناسبی بودم از طریق یکی از دوستانم با خانواده شاکی آشنا شدم. آنها نیاز به یک پرستار برای مراقبت از فرزندانشان داشتند و قبول کردند که مرا برای این کار استخدام کنند.
متهم ادامه داد: در هفته سه روز به خانه شاکی میرفتم. آنها زندگی خوبی داشتند و بهراحتی پول خرج میکردند. همیشه دلم میخواست مثل آنها زندگی میکردم. آنها مدام در تفریح و مسافرت بهسر میبردند و وقتی اینها را برای نامزدم تعریف کردم، او پیشنهاد کرد که از خانه آنها سرقت کنیم. ابتدا با پیشنهاد او مخالفت کردم. حتی بر سر این مسئله با هم مشاجره کردیم تا اینکه سرانجام فریب حرفهای نامزدم را خوردم و راضی شدم. اصلا تصور نمیکردم که لو بروم.
وی ادامه داد: در جریان رفتوآمد به خانه شاکی، در فرصتی مناسب دسته کلید آنها را سرقت کردم. سپس منتظر ماندم تا فرصتی مناسب برای سرقت برسد. شب حادثه وقتی از فرزندان شاکی شنیدم که قرار است به میهمانی بروند، با نامزدم تماس گرفتم و گفتم که فرصت اجرای نقشهمان فرارسیده. آن شب ما به خانه صاحبکارم رفتیم و از آنجا که میدانستم گاوصندوق و کلید آن کجاست، همه محتویات داخل آن را سرقت کردیم.
هنگامی که میخواستیم از خانه بیرون برویم یک دفعه نامزدم چشمش به طوطیای افتاد که در خانه بود و گفت این طوطی سخنگو قیمت زیادی دارد. برای همین طوطی را با قفسش برداشت و گفت آن را به دوستش میدهد تا برایش بفروشد. بعد از سرقت، مقداری از طلاها را فروختیم و با هم عقد کردیم. سپس برایماه عسل به اروپا رفتیم چراکه همیشه یکی از آرزوهایم سفر به یکی از کشورهای خارجی بود و با پولهای سرقتی به آرزویم رسیدم.
من اصلا فکر نمیکردم که لو برویم اما مأموران در جریان سفر و ولخرجی من و همسرم قرار گرفتند و رازمان فاش شد. بعد از اعترافات زن جوان همسر وی نیز بازداشت شد. این مرد در بازجوییها به سرقت میلیونی اعتراف کرد و انگیزهاش از سرقت را مشکلات مالی شدید و بیکاری بیان کرد. هر دو متهم بعد از دستگیری مقداری از جواهرات را به مالباخته برگرداندند و با قرار قانونی راهی زندان شدند.