تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۸۵ - ۱۹:۳۹

پوران درخشنده از فیلم اول خود یعنی «رابطه» که در مورد نوجوان ناشنوایی بود، علاقه‌اش را به مشکلات اجتماعی نشان داد.

 او در آخرین فیلم خود نیز همین دغدغه را به نمایش می‌گذارد. درخشنده در طول این سال‌ها همیشه اجتماع و ناهنجاری‌های آن را محور اصلی فیلم‌های خود قرار داده است.

«پرنده کوچک خوشبختی»، «شمعی در باد» و «رؤیای خیس» از دیگر فیلم‌های او هستند. درخشنده پرداختن به آسیب‌های اجتماعی را وظیفه خودش می‌داند.

پوران درخشنده:
وقتی بچه‌ها بزرگ می‌شوند و به سن نوجوانی می‌رسند، کم‌کم تغییراتی را حس می‌کنند؛ شکل صورتشان عوض می‌شود یا صدایشان دو رگه می‌شود و به چیزهایی علاقه پیدا می‌کنند که قبلا علاقه نداشتند. دوستان و سرگرمی‌های متفاوتی انتخاب می‌کنند و نسبت به جنس مخالف کنجکاو می‌شوند.

در این سن، نوجوان در رؤیاهای خودش گردش می‌کند؛ رؤیاهایی که تبدیل به کابوس خواهند شد. اگر دوران گذار خوب طی نشود، نوجوان منزوی می‌شود و ارتباط خود را با خانواده و فرهنگش از دست می‌دهد؛ پدر که موجودی دست نیافتنی است و مادر هم که به زبان او آشنا نیست.

پس فرزند در دنیا رها می‌شود. این ناهنجاری‌ها عواقب بدی در روح جوان خواهد داشت، چون وقتی به سنین بزرگسالی برسد نمی‌تواند تصمیم بگیرد و در زندگی آینده خود به دلیل این‌که هیچ شناختی از جنس مخالف ندارد، حتما به مشکل بر خواهد خورد.

قبلا ارزشی در جامعه ما وجود داشت به اسم سر سفره پدر و مادر بزرگ‌شدن که در حال کم‌رنگ شدن است. اگر بچه‌ای به جای خانه در کوچه و خیابان بزرگ شود، درندگی یاد می‌گیرد، چون در آن فضا مردم پا روی سر هم می‌گذارند و بالا می‌روند.

الان، دوران بی‌حد و مرزی اطلاعات و ارتباطات، دوران شتاب و تغییر سریع موضوعات فکری و اجتماعی است. مسأله‌ای که امروز اهمیت دارد و بحث روز است، شاید در ده روز آینده از اهمیت بیفتد. نسل جدید ما با این فناوری‌ها در تماس هستند و از آن سرعت می‌گیرند. اگر نسل قبلی نخواهد سرعت خود را بیشتر کند، روز به روز فاصله این دو نسل زیادتر و زیادتر می‌شود.

در ضمن باید نسل جدید را متوجه روش‌ها و سنت‌های مثبتی کرد که هنوز کارایی دارد و نسل گذشته را هم باید به سمت آشنایی با فن‌آوری و مسائل روز هل داد تا بتوانیم بین این دو نسل ارتباط برقرار کنیم.

مطمئن هستم که نسل جوان ما به گذشته خود بی‌تفاوت نیست. ما تاریخ باشکوهی پشت سر داریم که متعلق به آن‌ها است. اگر به طاق بستان دقت کرده باشید، می‌بینید که هیچ گوشه‌ای از این اثر بزرگ هنری، خالی از ظرافت و دقت نیست.

نسل جوان ما از ارزش ایران عزیز باخبر است. اگر این‌طور نبود که الان کسی از ماجرای سد سیوند چیزی نمی‌دانست. این‌جوان‌ها هستند که می‌خواهند آثار تاریخی باقی بماند. پس ما باید به فکر آن‌ها باشیم.

جامعه ما دچار آسیب‌هایی است که از دور مثل یک زخم به نظر می‌آید ولی وقتی روی زخم را باز می‌کنید تا ببینید چقدر ملتهب شده، از دیدن کرم‌هایی که درون زخم می‌خزند وحشت خواهید کرد. همیشه از خودم می‌پرسم که چطور این اتفاق می‌افتد و چه مسیری طی می‌‌شود تا بچه‌ای که مادر از دست داده، زنی که همسر ناسازگار دارد یا مردی که زیر فشار زندگی قامت خم کرده است، به سمت اعتیاد می‌رود؟ یا زن و مردی که به نقطه صفر می‌رسند و از هم جدا می‌شوند، چرا به این‌جا می‌رسند؟ جوابی که الان پیدا کرده‌ام، بی‌عدالتی است.

شاید بگویید جوامع دیگر هم عادل نیستند. ولی این دلیل نمی‌شود که ما در مقابل بی‌عدالتی نایستیم. مذهب ما می‌گوید که خداوند انسان‌ها را برابر خلق کرده است.

اگر شرایط برای تحصیل و کار فراهم باشد و اگر هر جوانی بتواند صاحب شغل شود و از این راه درآمد کسب کند، شرکت‌های هرمی نمی‌توانند آن‌قدر رشد کنند. اگر جوان‌های تحصیل‌کرده به سراغ نت‌ورک مارکتینگ می‌روند، به خاطر پیدا نکردن شغل مناسب است که حس سودجویی بدون کار کردن را زیاد می‌‌کند.

رسیدگی به معضل‌های اجتماعی چون مخلوط شدن آب و نفت در فلان روستا باید جزء دغدغه‌های مسؤولان باشد، نه این که به صندلی خودشان دل ببندند.

علت اصلی معضلات اجتماعی، فقر فرهنگی است و ناآگاهی. هنوز هم خیلی‌ها در جامعه ما هستند که با قلب ضعیف و وزن زیاد و بدون ذره‌ای ورزش کردن، هر روز روغن ناب حیوانی می‌خورند و اصلا هم قبول نمی‌کنند که برایشان ضرر دارد. فیلم‌هایم را از روی داستان نمی‌‌سازم. از تحقیق در مورد یک واقعیت، به فیلم‌نامه می‌رسم.

شخصیت‌های بد، عاقبت بدی پیدا می‌کنند چون کسی که بی‌راهه می‌رود آخر کار به نابودی می‌رسد. فیلم‌هایم همیشه خوب تمام می‌شود. همیشه امیدی هست؛ حتی اگر روزنه کوچکی هم باقی بماند. نقطه امیدی است که می‌شود به آن دل بست.

امید به این که تعاریف جدیدی از سنت‌ها پیدا کنیم که روان‌های شکننده و ضعیف را مداوا کنیم، غباری که روی آینده دل‌ها افتاده است را پاک کنیم و انسان‌ها را متوجه درونشان کنیم.  باید برویم شاید به یک قدم آهسته برسیم.