امسال با کمک همهی همکاران صفحهی شهرفرنگ، سعی کردیم علاوه بر پوشش خبری بخشهای مختلف جشنواره، به طور جدی به وضعیت سینمای کودک و نوجوان بپردازیم تا نوجوانان را از مشکلات سینمای مخصوص خودشان با خبر کنیم. بحثی که با گفتوگوی «علیرضا شجاعنوری»، اولین دبیر جشنوارهی فیلمهای کودکان و نوجوان آغاز شد، به «وحید نیکخواهآزاد» کارگردان پرافتخارترین فیلم جشنوارهی امسال رسید و حالا در این شماره هم در گفتوگو با «رسول صدرعاملی»، نمایندهی ایرانی گروه داوران «سیفژ» ادامه پیدا میکند.
در این گفتوگوها وضعیت سینمای کودک و نوجوان این سالها را با وضعیت این سینما در دهههای 60 و 70، مقایسه و سعی کردهایم ببینیم مشکل کار کجاست که دیگر سینمای کودک و نوجوان آن رونق و پویایی را ندارد و شاید راهی بیابیم برای کمک به مسئولان این حوزه، اگر بخواهند دوباره این سینما را احیا کنند.
اما در اصفهان، حرفهایی از زبان دبیر جشنواره شنیدیم که هر چند مخاطب اصلیاش ما نبودیم، اما شاید بخشی از آنها به دوچرخه و گفتوگوهای آن هم برمیگشت.
15 فیلم، نشانهی زندگی!
«سیداحمد میرعلایی»، دبیر جشنوارهی امسال در آیین پایانی بخش «جلوهگاه امید» گفت: «برخی حرفهایی میزنند که جای تعجب دارد. یک روز میگویند پنج فیلم برای جشنواره کم است و جشنواره مرده، حالا امروز که جشنواره 15 فیلم دارد، باز هم میگویند جشنواره و سینمای کودک مرده است!» او ادامه داد: «در این چند سال گذشته که ما در خدمت سینمای ایران در بنیاد سینمایی فارابی هستیم حتی یک نفر از کسانی که بحث میکنند که سینمای کودک مرده، کوچکترین تلاشی برای احیای این سینما نکردند. ما به جای اینکه بیاییم از این جشن بزرگ، برای کودکان استفاده کنیم و از خدا بخواهیم حال ما را خوب کند، دائما میگوییم وضعیت خراب است؛ میخواهم بپرسم از این افراد که اگر بگوییم دائماً حال ما خوب نیست، آیا حالمان بهتر میشود؛ آیا دیدگاهی از این مریضتر وجود دارد؟»
برای همین فکر کردیم شاید لازم باشد دربارهی بخشی از این صحبتها، از طرف یکی از رسانههای مخصوص نوجوانان، درددلی کنیم با دبیر جشنواره و به بعضی از این حرفها پاسخ بدهیم:
برسد به دست دبیر جشنواره
آقای سید احمد میرعلایی عزیز،
دبیر محترم جشنوارهی فیلمهای کودکان و نوجوانان
حق با شماست. سینمای کودک نمرده است و اگر کسی میگوید سینمای کودک مرده، کملطفی میکند. اما اینکه سینمای کودک نمرده، معنیاش این نیست که زنده است. سینمای کودک حالش خوب نیست. باید این را باور کنیم تا بتوانیم به فکر درمانش باشیم. اینکه خودمان را به آن راه بزنیم و چشممان را روی واقعیت ببندیم و بگوییم همهچیز خوب است و بهتر از این نمیشود، دیدگاه خوبی است؟
وقتی این را باور کنیم میبینیم که نه با نمایش پنج فیلم و نه با نمایش 15 فیلم در جشنواره، سینمای کودک و نوجوان حالش خوب نمیشود. هیچکدام این عددها بیانگر وضعیت سینمای کودک و نوجوان نیستند، چون اساساً جشنواره بیانگر وضعیت سینمای کودک و نوجوان نیست. جشنواره تنها یک جشن پنجروزه در 365روز سال است. البته در این که جشنواره برای سینما لازم است، شکی نیست. اما هر چیز لازمی، کافی نیست. جشنواره برای سینما، مثل ویتامین است برای بدن. اما آیا هر بدنی تنها با ویتامین زنده میماند؟ آیا ما میتوانیم بدون اکسیژن، آب و غذا و فقط با مصرف ویتامین زنده بمانیم؟
سینمای کودک و نوجوان همانقدر که به جشنواره نیاز دارد، به اکران نیاز دارد. اکران هم به فیلم نیاز دارد تا خوراکش تأمین باشد. اما واقعاً چند فیلم از این 15فیلم امسال جشنواره، در شرایطی که حتی اکران فیلمهای کودک و نوجوان مهیا باشد، خوراک اکران سینما را تأمین میکنند و چندتا از آنها میتوانند حداقل سرمایهی فیلم را برگردانند؟ جز پنج فیلمی که امسال بیشتر جوایز را درو کردند؟ تازه آن هم به شرط اکران مساعد و در تمام روز و نه فقط در سانس صبح. سرنوشت سرمایهی 10 فیلم دیگر چه میشود؟ آیا آن سرمایهها بر میگردند؟
درد سینمای کودک و نوجـوان همینجاست؛ اکران! ما اگر 100 فیلم هم برای جشنواره بسازیم، فایدهای نخواهد داشت وقتی هیچکدام از آنها نه اکران بشوند و نه ماندگار باشند. فایدهای نخواهد داشت چون هنوز وقتی میخواهیم از بهترین فیلمهای کودک و نوجوان ایران نام ببریم باید به سالهای دور نگاه کنیم و بگوییم: «گلنار»، «دزد عروسکها»، «پاتال و آرزوهای کوچک»، «کلاهقرمزی و پسرخاله»، «شهر موشها»، «گربهی آوازهخوان»، «کلید»، «دختری با کفشهای کتانی»، «بچههای آسمان»، «بادکنک سفید» و...
درد سینمای کودک آنجاست که دستمزد یکی از عوامل یکی از فیلمهای فاخر، به اندازهی بودجهی یکی از فیلمهای تولیدشدهی سینمای کودک و نوجوان است. درد سینمای کودک و نوجوان خوراک اکران است و سینماهای مخصوص فیلمهای کودک و نوجوان که وقتی از جلوی سینما سعدی در خیابان جمهوری اسلامی رد میشویم و آن خورشید خندان را میبینیم که نشان سینماهای کودک و نوجوان بود، آهی نکشیم و نگوییم، یادش بخیر! آن هم در شرایطی که پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ما یک فیلم کودک و پرافتخارترین فیلمها و کارگردانهای ما در جشنوارههای خارجی، فیلمها و کارگردانهای کودک و نوجوان هستند.
بیایید به جای پاک کردن صورت مسئله، همه با هم برای درمان دردها تلاش کنیم و سینمای کودک و نوجوانی بسازیم که مثل دوران گذشته، مایهی افتخار همهمان باشد و چه در ایران و چه در جشنوارههای خارجی همهی نگاهها را به سمت خود جلب کند.