فیلم حرفهای گنده نمیزند و خوشبختانه فیلمساز بهدنبال ادا و اطوار و روشنفکربازی نیست. در کل فیلم سه شخصیت داریم که در قاب نشان داده میشوند.
شخصیتها بهدرستی از آب درآمدهاند و درست شکل گرفتهاند. دو شخصیت اصلی حامد (بابک حمیدیان) و ژاله(باران کوثری) دو فرد و دو هویت مجزایند اما شبیه به هم، هر دو پارانویید و متوهم، معتادند و همسن. هر دو گذشتهای را فراموش میکنند و پرسوناژی اکسید شدهاند در جوانی. هر دو رادیکال و افراطی در عین حال منفعل و مسئولیتناپذیر، متعهد به چیزی نیستند و پای هیچچیز نمیایستند.
خط اصلی داستان، حامد و ژاله دو جوان مهاجر در ترکیهاند که هرکدامشان از شرایط موجود رضایتی ندارند و بهدنبال تغییر وضعیت اما زمانه ظاهرا هیچ طرح و برنامه درست و حسابی را جلوی پایشان نمیگذارد.
مهمترین ایراد فیلم فرم فیلم است. بازی با فرم بیش از حد است. تورج اصلانی فیلمبردار خوبی است و در این فیلم بار دیگر مهارتش را در کار با دوربین اسالآر به رخ میکشد. اما دوربین روی دست ابتدای فیلم خوب نیست. فلو فوکوسها معنی نمیدهد. دوربین روی دست در فلاشبکها خوب است و متناسب با داستان آشفتهاش به شکلگیری شخصیتهای آشفتهترش کمک میکند اما در زمان حال خصوصا در نیمه اول فیلم حرکت دوربین(پن و تیلتهای سریع) زیادی است و به فیلم آسیب میرساند؛ فیلم نیازی به آن نداشت. تکانها عصبیکننده و استرسی الکی به مخاطب وارد میکند و بحران نمیآفریند و اگر کمتر بود بغض حتما فیلم بهتری بود. بغض فیلم نمای درشت و متوسط درشت است.
کاتهای زیاد اکستریم کلوزآپها و اینسرتها از موتیفهای فیلمبرداری است. کادرها اکثرا خوب بسته شدهاند و بر رویشان فکر شده مثل نمایی که روی عرشه کشتی ژاله روی صندلی نشسته و حامد به دور او میچرخد قاب به شکل قلب بسته شده است و دلالت معناییاش عشق است. البته در نماهایی مثل پایین آمدن حامد از پلهها قاب به سبک از نفس افتاده گدار کج بسته شده که بد است و از کار بیرون میزند؛ آن کجا و این کجا؟ در اینجا اگر دلالت معنایی بر به محاق رفتن و فرو رفتن شخصیت اول است باید گفت که خیلی باسمه ای شده و از آکسسوار فراتر نمیرود. فیلم به این زرق و برقها احتیاجی نداشت و در نماهایی از این دست فیلم حرف گندهتر از محتوایش میزند بدون آنکه محتوا این اجازه را به آن بدهد.
کنتراست بین سکون و آرامش و مرور شادیها و خوشیهای حامد و ژاله در فلاشبک و اضطراب، استرس، فرار و عصبیت آنها در زمان حال که دائما فیلم را در حال و گذشته روایت میکند به فیلم کمک میکند. و کاش بازی با فرم در همین حد باقی میماند.
عمق میدان پایین، سوبژکتیویته پرسوناژها را عریان میکند. دکوپاژها اکثرا خوب بود. زوایای پایین (زاویه پایینی از حامد نشسته روی نیمکت منتظر ژاله که ناگهان متوهم میشود) و زوایای بالا (حامد در فرودگاه در حال نگاه کردن به تابلوی پروازاست که متوهم میشود و ما در ذهن او صدای مهماندار را با صدای ژاله میشنویم)خوب و معنی دار است.
موسیقی در ایجاد فضا خوب بهکار گرفته شده. کنتراست بین درونیات سوژه با مکانی که در آن قرار دارد با موسیقیهایی که در حال پخش است خوب نشان داده میشود. میزانسنها خصوصا در فلاشبکها خوب و درست است (روی عرشه کشتی یا در علفزار و نماهای کنار ساحل) و کمک میکند به شکلگیری شخصیتها. بازیها به اندازه و کنترل شده است. بابک حمیدیان بازیگر خوب و تواناییاست و بهخوبی از پس نقش بر میآید و باران کوثری برخلاف فیلم قبلیاش اینجا نقشش را بهخوبی ایفا میکند و از نقش بیرون نمیزند و فراتر نمیرود. بازی و تأکید بر اشیا گرچه زیاد نیست اما همانها که در کادر نشان داده شده درست و خوب است مثل تأکید بر دوربین در مغازه عموی حامد و در خیابان و یا بازی با فندک و یا گردنبند حامد. انتخاب لوکیشن در استانبول، انتخابی متناسب با محتواست، دو سه لانگ شاتی (لانگ شات از استانبول) که بهعنوان فضای تهی استفاده میشود درست و بجا بود.
اساس سینما روایت داستان و معلق نگهداشتن مخاطب است. بغض در انجام آن تا حدی موفق است. در روایت قصهاش تعلیق را در حد خوب نگه میدارد مثلا توهمهای ذهنی حامد بهخوبی نشان داده میشود گویی که ناگهان مخاطب را غافلگیر میکند مثلا آنجایی که حامد دوباره مواد مصرف میکند و روی پل نشسته است ناگهان تماشاگر میبیند که دارد با ژاله تلفنی حرف میزند و او را تهدید میکند (بعد از مدتها پارانویا و دنبال ژاله گشتن) به مخاطب شوک وارد میکند اما در نمای بعد متوجه میشویم که در ذهن حامد بودهایم. فیلم حرفهایش را بهخوبی نگهمیدارد و بهموقع میزند. داستان عموی حامد (مهران احمدی)و شخصیت بدش بهخوبی در دو موقعیت ترسیم میشود. یک زمانی که برای ایجاد سوءظن در حامد نسبت به ژاله میگوید: «عطرتو عوض کردی دفعه قبل بوی دیگهای میدادی». و دوم آنجایی که از پشت به ژاله لگد میزند. قصه ژاله هم که بهخوبی در آخر فیلم گنجانده شده، معمای فیلم را بر مخاطبش عیان میکند؛ تنها جایی که مخاطب از شخصیت اصلی فیلم بیشتر میداند.
در آخر، بغض فیلم کوچک و متوسطی است. با اغماض و فیلماولی بودن میتوان حتی بهعنوان فیلمی خوب قلمدادش کرد. بغض سروصدا نکرد. آهسته به اکران آمد و احتمالا آهسته هم میرود. بغض آکنده است از لمحهها، همانند نگاه و رفتار فرزندان دهه ۶۰.