همشهری آنلاین: ایران کشوری با فرهنگی غنی است که مردمانش بنا به ذوق و سلیقه و طبیعت منطقه ای که در آن زیست می‌کنند هر یک برای برگزاری سنت‌های کهن آداب خاص خود را دارند.

در ادامه، نگاهی کرده‌ایم به برخی آداب و رسوم شهر‌های چهارگوشه ایران در رابطه با شب یلدا:

خوی - آذربایجان‌غربی:

در شهر خوی هدیه دادن شیرینی پشمک رواج دارد و این کار گویا به مناسبت شباهت پشمک با برف است. در روستاهای خراسان و آذربایجان در این شب خانواده پسری که با دختری نامزد شده طی مراسمی شاد با ساز و دف هدایایی برای دختر می فرستند.

انزهای فیروزکوه:

در انزهای ـ Anzeha فیروزکوه ـ به شب یلدا شال هشو می‌گویند. در این شب مردم محل به خانهٔ همدیگر می‌روند. صاحبخانه برای مهمان‌های خود از همه رقم میوه به‌خصوص قیسی؛ برگه؛ هستهٔ شیرین بوداده؛ گردو و انگور می‌آورد.

انزها؛ یکی از نقاط خوش آب و هوای فیروزکوه است با زمستان‌های طولانی و پر برف. جوانان محل در این شب رسمی دارند به نام "شال انداختن" و به این ترتیب که یک دستمال نسبتاً بزرگ را چهار گره می‌کنند و به سر طنابی گره می‌زنند و بر بالای بام خانه‌ها می‌روند.

دستمال چهار گره را از بالای بام به صحن خانه یا اطاق آویزان می‌کنند و چند لگد به بام خانه می‌زنند. صاحبخانه مقداری آجیل، شیرینی در دستمال می‌گذارد و دستمال را تکان می‌دهد.

صاحب دستمال می‌فهمد که توی دستمال چیزی ریخته‌اند. آن‌را بالا می‌کشد و چیزهائی که در آن ریخته شده است در کیسه‌ای که همراه دارد می‌ریزد و بعد می‌رود بالای بام خانهٔ دیگری و به این ترتیب به همهٔ خانه‌های آبادی سر می‌زند و شال می‌اندازد.

این کار تا نیمه‌های شب ادامه دارد. این رسم را دلدادگان و نامزدداران خیلی دوست دارند زیرا که فرصتی است تا پنهان از همگان عهدایائی بدهند و بگیرند.

مردم این نقطه شب‌های زمستان به خانه‌های همدیگر می‌روند و تا پاسی از شب می‌نشینند و قصه‌ها و سرگذشت‌هائی برای یکدیگر تعریف می‌کنند و در اواسط شب‌نشینی شبچره می‌آورند.

شبچره عبارت است از مرکبات از قبیل پرتقال، سیب، انار و گلابی و از خشکبار مانند برگه، گردو و فندق که صاحبخانه در بشقاب‌ها می‌ریزد و در سینی بزرگی می‌گذارد و برای مهمان‌ها می‌آورد و همگی در حالی‌که زیر کرسی داغ برای یکدیگر صحبت می‌کنند و با سرگذشت‌ها و افسانه‌های قدیمی مانند جنگ رستم با دیو سفید یا امیر ارسلان نامدار خودشان را مشغول می‌کنند.

البته شب‌نشینی این دسته جنبهٔ تفریح دارد و به غیر از خندیدن و قصه گفتن کار دیگری نمی‌کنند و میزبان وظیفه دارد بعد از چند شب به خانهٔ هر یک از آنها که به منزل او آمده‌اند برود تا آنها بار دیگر بیایند را پس نداد معلوم می‌شود مایل به آمد و رفت با طرف نیست.

قزوین و رسم و رسوم یلدایی:

در شهرستان قزوین در شب اول چند فقیر و غنی هندوانه می‌خورند و اعتقاد دارند مایهٔ تندرستی و سلامت تابستان است.

شب‌نشینی و فرستادن چشم روشنی برای داماد تازه و عروس آینده نیز مرسوم است. شام را هم که پاچهٔ گوسفند می‌خورند و عقیده دارند خاصیت فراوان دارد.

نودهٔ رودبار الموت:

در نودهٔ رودبار الموت معروف‌ترین و بهترین خوراکی شب چلهٔ مردم ماهی‌پلو است که آن‌را به عوض هندوانه یا خربزه‌ای که در جاهای دیگر مرسوم است می‌خورند.

برای تهیه و پختن ماهی‌پلو، هر کس چند روز قبل از شب چله حتماً باید یک ماهی بخرد و بعد یک شب مانده به شب چله این ماهی را درسته در ظرفی می‌پزد و در جای خنگ نگهداری می‌کنند.

شب چله که شد با مقداری سبزی خشک و روغن و برنج و مخلفات دیگر سبزی‌پلو می‌پزند بعد ماهی را می‌آورند و به تعداد افراد خانواده تکه‌تکه می‌کنند و لای سبزی‌پلو می‌گذارند و سر سفره می‌آورند هر نفر باید سهمیهٔ ماهی خودش را بخورد و ظرف غذای هرکس هم جدا باشد.

رسم است که باید در شب چله هرکسی در خانهٔ خودش باشد و عقیده دارند چنانچه ماهی را قسمت نکنند و ظرف هر کسی هم جدا نباشد در زمستان آن سال به افراد آن خانواده خیلی سخت می‌گذرد و برعکس اگر ظرف هر نفر جدا باشد زمستان خوبی در پیش خواهند داشت و رزق و روزی سال آینده‌ آنها فراوان خواهد بود. بعد از اینکه شام خورده شد.

مقداری از پولک یا فلس‌های ماهی را که قبل از پختن ماهی از آن تراشیده‌اند در یک سینی می‌ریزند و خوب می‌شویند و تمیز می‌کنند و به سر سفره می‌آورند. سپس سفره را جمع می‌کنند و این سینی را جای سفره قرار می‌دهند.

آن‌وقت پدر یا مادر یا بزرگ‌تر خانواده به یکی از بچه‌ها که از همه کوچک‌تر باشد اشاره می‌کند تا مقداری از پولک‌ها را بردارد. بعد مقداری پولکی را که در دست بچه است می‌شمارند اگر جفت درآمد خوب است و زمستان بارندگی فراوان خواهد شد.

به همین علت اگر به‌طور اتفاق برای یک نفر پیش آمد بدی رخ بدهد دیگران به او می‌گویند: "فلانی! مگر خدای نکرده شب چله طاق آوردی؟." اگر طرف بگوید: "بله طاق آوردم" می‌گویند: "خدا بزرگ است برو شکر کن" اما اگر بگوید: "نه، جفت آوردم." می‌گویند: "انشاءالله که در همه سال جفت بیاری."

کرمانی‌ها و شب چله:

در کرمان، در شب یلدا گاهی مردم تا صبح بیدار می مانند و می پندارند که در این شب قارون به شکل هیزم شکنی که پشته ای هیزم بر پشت دارد به خانه نیکوکاران مستمند می رود و به آنها هیزم می دهد و این هیزم ها تبدیل به شمش های طلا می‌شوند.

در ایام قدیم برخی از مردم به چله می‌نشستند و چهل روز مراسم چله نشینی انجام می‌دادند به امید این که قارون به خانه آنها وارد شود و به آنها شمش زر بدهد. این رسم یادآور بابانوئل در مراسم کریسمس است و چنین می نماید که یلدای ایرانی و کریسمس از یک مایه سرچشمه گرفته اند. از این گونه آئین های خاص در برگزاری یلدا فراوان می توان شمرد...

مازندرانی‌ها و مقدمات شب یلدا:

دو روز مانده به شب چله، در نقاط مختلف مازندران مردم به تهیه‌ مقدمات این شب می‌پردازند و بعد از غروب آفتاب، آن شب را جمع شده و دور کرسی می‌نشینند و سالمندان حاضر در مجلس به تعریف از سردی زمستان و دوره‌های یخبندان گذشته، داستان‌ها و افسانه‌های می‌پردازند.

آنها بعد از صرف شام و چای، روی کرسی، سفره‌ای پهن می‌کنند که در آن سفره، خوراکی‌هایی از قبیل: پرتقال، نخود برشته، کشمش، بادام شیرین، نارنگی، سیب، لیموترش، خربزه و هندوانه که شاه میوه این مجلس است، به اضافه انواع تنقلات و شیرینی‌های محلی وجود دارد.

افراد خانواده‌ها به شوخی، بذله گویی و گفت و شنود و تفال به دیوان حافظ می‌پردازند. در پایان جشن، هر نفر با چشم‌های بسته تعدادی گردو برداشته و هنگام خواب زیر تشک خود گذاشته و صبح گردوها را می‌شکند اگر مغز آن سفید و خوب بود، نیت‌اش برآورده می‌شود.

همچنین در این شب برای دخترانی که نامزد دارند، از طرف داماد « خرجی »‌می‌فرستند. داماد در این خوانچه، تمام چیزهایی که برای شب چله لازم است به اضافه‌ی ماهی و مرغ قرار می‌دهد و بعد از غروب آفتاب به خانه‌ی همسر آینده خود می‌فرستد.

مردم مازندران معتقدند که اگر در این شب ننه سرما گریه کند، هوا بارانی و اگر پنبه‌های توی لحاف را بریزد بیرون برف و اگر گردنبند خود را پاره کند تگرگ می‌بارد.

شهرها و روستاهای گیلان:

در گیلان و شهرها و روستاهای آن، شب چله را جشن می‌گیرند، و هرکس بنا به توانایی مالی خود میوه و آجیل تهیه می‌کند. میوه‌ها شامل: انار، لیمو، پرتقال و هندوانه است.

گیلانی‌ها، خوردن هندوانه را واجب و مفید می‌دانند. آنها هندوانه‌هایی که محصول بوستان خودشان بوده را برای شب چله در ساقه‌های برنج بافته شده نگه می‌دارند. افراد خانواده با چند خانواده که خویش و قوم هستند، در یک جا برگرد سفره‌ای جمع می‌شوند وبه گفتگو و ترانه خوانی و بزن و بکوب می‌پردازند.

کسانی که نامزد دارند برای همسر آینده‌ی خود «شب چله گر» می‌فرستند که اگر این کار را نکنند به علت ترک رسم، مورد سرزنش خانواده‌ی عروس قرار می‌گیرند.

شب چله و لرستانی‌ها:

مردم لرستان در شب چله، با گوسفند یا بوقلمونی که برای شب چله، پروار و چاق کرده‌اند غذا تهیه می‌کنند. افراد خانواده‌ها به همراه بزرگان خانواده‌ها دور هم جمع می‌شوند، به گرفتن فال و تعریف داستان و خاطره می‌پردازند.

آنها برای این شب مانند دیگر شهرهای ایران انواع تنقلات و میوه‌ها، خربزه و هندوانه تهیه می‌کنند.

در شب چله نیز نوجوانان و جوانان محله‌های مختلف در لرستان، به گروه‌های دو یا چهار نفری تقسیم شده و به پشت بام خانه‌ها می‌روند و از مسیر دودکش بخاری‌های خاموش خانه‌های قدیمی یا جلو پنجره‌ها، شال می‌فرستند و با خواندن ترانه‌های مخصوص این شب تقاضای آجیل و تنقلات می‌کنند و صاحب خانه نیز مقداری از مواد خوراکی آن شب را به پرشال می‌بندد و با تکان دادن شال اشاره می‌کند که بالا بکشند.

شیراز:

سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است.

حافظ‌خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله‌نشینان شده‌است.

همدان:

همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند.

دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند.

همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده می‌شود که از معمولترین خوراکی‌های موجود در ابن استان هاست.

خراسان:

در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.

اردبیل:

در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.

کردستان:

در کردستان نیز خانواده‌هایی که عروس به خانه بخت فرستاده‌اند خوانچه‌هایی حاوی هندوانه و آجیل و همچنین هدیه را به خانه نو عروس و داماد می‌فرستند.

گلستان:

در استان گلستان، شب چله از بهترین شب های سال است و برای برگزاری آن از آغاز تابستان زمینه سازی می کنند و سرگرمی هیا شب چله را فراهم می سازند و برای شب چله به گونه خاصی هندوانه نگه می دارند زیرا خوردن هندوانه در شب چله واجب است.

مردم استان گلستان در شب چله، پس از خوردن شام به خانه یکدیگر می روند، پیرمردان و پیرزنان از گذشته ها تعریف می کنند، میزبان هم با چای و قلیان و تخمه هندوانه و کدو و... پذیرایی می کند. چندی بعد هندوانه ها را به میان می آورند و می خوردند.

رودبار الموت:

در رودبار الموت، شب چله گرامی داشته می شود. مردم این روستاها رسم دارند که شب چله ماهی پلو بخورند، ماهی را به شمار افراد خانواده بخش می کنند تا هر فردی سهم خودش را بخورد.

رسم این است که در شب چله باید هر کس در خانه خودش باشد. عقیده دارند اگر ماهی را پخش نکنند و ظرف هر نفر جدا نباشد، در زمستان آن سال به افراد آن خانواده خیلی سخت خواهد گذشت.

ولی اگر سهم و ظرف هر فردی از افراد خانواده جدا باشد، زمستان خوبی در پیش خواهد داشت و رزق و روزی سال آینده شان فراوان خواهد بود.

دماوند:

مردم دماوند شب چله را بس گرامی دارند، در شب چله به خانه خویشان و بستگان روند و روز پیش از رفتن خبر می دهند که شب چله خواهند آمد.

صاحب خانه برای میهمانان پلو می پزد و سیب و گلابی هایی را که در تابستان زیر خاک کرده تا تازه بماند با پرتقال و انار و هندوانه می آورد. انار و هندوانه حتماً باید باشد زیرا عقیده دارند که اگر در شب چله انار و هندوانه نباشد تا سال دیگر در ناخوشی و ناراحتی خواهند بود.

پس از خوردن شام و چای و میوه، بچه ها به پای کوبی و خواندن ترانه های کودکانه می پردازند، پیرمردها اشعار و حکایاتی را که از گذشته به یاد دارند می خوانند و می گویند و جوانان هم به سرگرمی های ویژه خود می پردازند.

برخی دیگر از مردم دماوند رسم دارند که عصر شب چله به گرمابه روند و پاک و پاکیزه باشند تا در زمستان به آنان سخت نگذرد. پس از خوردن شام، بچه ها چشم می کشند تا مادرشان سیب و انار و هندوانه را که میوه شب اول چله است بیاورد، اگر آورد که چه بهتر از این، اما اگر نیاورد، همه با هم یکصدا شعر می خوانند.

برخی از مردم دماوند برای شب چله اهمیت زیادی قائلند، لذا پیش از فرا رسیدن این شب، میوه های گونه گون فراهم می سازند. همین که شب چله فرا رسید، پس از خوردن شام که حتماً پلو می باشد، میوه ها را که در سینی های بزرگی چیده اند به میان می آورند و از هر میوه ای اندکی می خورند.

زیرا بر این باورند که اگر آدمی در این شب، فقط میوه های سرد و خشک بخورد در تمام مدت سال گرم نمی شوند و اگر میوه‌های گرم بخورد تنش همیشه گرمی و حرارت خواهد داشت، از این رو هم از میوه های سرد و سردی دار می خورند و هم از میوه های گرم و گرمی دار، از جمله: سیب، گلابی، هویج، گردو، هندوانه، برگه زردآلو، قیسی، هسته قیسی بو داده، اگر اینها همه نبود، هویج و هندوانه حتماً باید بخورد تا از گرما و بیماری در امان باشد.

خمین:

مردم خمین شب چله را بسیار گرامی می دارند و بر این باورند که شب چله باید در خانه خودشان باشند.

مردم این دیار بر این باورند که باید هفت گونه خوردنی سر سفره چله باشد: هندوانه، خربزه، انار، سیب، به، انگور. علاوه بر اینها، ترشی پیاز و ترشی سیر هم باید باشد. خوراکی ها را پدر خانواده پخش می کند، سپس قصه گفتن و چیستان پرسیدن و شعر خواندن تا نیمه های شب ادامه دارد.

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها