این سنت در گذشته با قدرت بیشتری دنبال میشد، اما کمکم از رونق افتاد. حالا خیلی جاها مراسم شب یلدا در حد مهمانیهای کوچک خانوادگی برگزار میشود و بسیاری از مردم سرگرمیهای دیگری دارند که جای مراسم یلدا را گرفته است. حالا میخواهیم بپرسیم جشنی مثل شب یلدا چه ویژگیهایی دارد که هنوز باقیمانده و از بین نرفته است. «سید احمد وکیلیان»، پژوهشگر و مدیر مسئول فصلنامهی فرهنگ مردم در گفتوگو با دوچرخه این نکته را مطرح میکند که یکی از راههای تقویت فرهنگ یک کشور، ثبت آیینها و رفتارهای مردم است تا بتوانیم این عوامل فرهنگی را به نسلهای بعد انتقال دهیم.
- اصلاً چرا باید نشانههای فرهنگی را ثبت کرد؟ اینکه گذشتگان ما سنتی داشتند که امروز هم زیاد کاربردی ندارد، در زندگی امروزی ما چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟
فرهنگ ملی- مذهبی و بومی ما شناسنامهی ما است، هر جامعهای که توانسته گذشتهاش را به آینده انتقال دهد در حفظ ساختار اجتماعی خود موفقتر بوده است. اگرچه بسیاری از داشتههایمان را فراموش کردهایم، چون کسانی که قادر به نوشتن و ثبت و ضبط بودند امکانات کمی داشتند و برخی هم در دربار پادشاهان یا جاهای دیگر مشغول به کار بودند که امکان و فرصت ثبت فرهنگ عمومی را پیدا نمیکردند. با این حال باز هم باید تلاش کنیم آن مقداری از سنتهای قدیمی را که میشناسیم، حفظ کنیم چه با اجرای آنها و چه با ثبت کردنشان.
- مردم کشورهای دیگر هم این کار را انجام میدهند؟
بله، بهترین مثال آلمان است. در آلمان برادران گریم که حقوقدان و متخصص ادبیات بودند، بهدنبال این رفتند که قصههای عامیانه را ثبت و ضبط کنند. آنها در مجموع 210 قصه را از افرادی که در اطراف خود میشناختند پیدا کردند و بهصورت کتاب در آوردند. الآن این دو نفر را بهعنوان بنیانگذاران قصههای عامیانهی آلمانی میشناسند. داستانهای معروفی که برادران گریم جمع کردند به همهی زبانهای زندهی دنیا ترجمه شده و بارها بهصورت فیلم در آمده است. اگر 100 سال دیرتر این کار انجام شده بود، احتمالاً قسمتی از این داستانها از بین رفته و امروز در اختیار ما نبود.
- حتماً کشورهایی هم هستند که این میراث فرهنگی را از دست دادهاند؟
بله، فرهنگ بخش مهمی از مردم جهان بهدلیل ثبت نشدن از بین رفته و دیگر قابل بازیابی نیست. البته الآن با استفاده از پیشرفتهای فناوری اطلاعات، این نشانههای فرهنگی بلافاصله ثبت و ضبط میشود.
- این کار از طرف خود مردم انجام میشود یا مبنای علمی هم دارد؟
در بیشتر کشورها دانشکدههایی دربارهی فرهنگ مردم (فولکلور) دارند. این مراکز دانشگاهی با رشتههایی برمبنای ادبیات و علوم انسانی به تحقیق و پژوهش دربارهی این بخش از زندگی اجتماعی میپردازند، ولی در ایران حتی یک رشتهی دانشگاهی با این عنوان نداریم. پروفسور «اولریش مارزولف» ایرانشناس مشهور، مسئولیت تشکیلاتی را برای جمعآوری بخشی از این فرهنگ مردمی در آلمان برعهده داشت و پایاننامهی دکترایش طبقهبندی قصههای ایرانی بود. فرهنگ عامیانهی ایران و بهطور کلی آسیا بسیار غنی است، ولی متأسفانه به جای خودمان، اروپاییان بیشتر دربارهی آن مطالعه کردهاند.
- از میان جشنها و رسمهای گذشته چرا یلدا هنوز زنده مانده است؟
بعضی از آیینها با شرایط اجتماعی سازگار بودند و بعضی شرایط بقای خود را از دست دادند. جشن نوروز، جشن اصلی ما ایرانیان بود و هنوز باقی مانده، اما جشنهای دیگری هم داشتهایم که از بین رفتهاند. جشن یلدا هم به نوعی جشن آغاز فصل بود که در آن فصل تغییر میکرد. همانطور که از نوروز بهخاطر شروع سال نو استقبال میکردند، از یلدا هم بهخاطر زمستان پر برکت که باعث رونق کشاورزی میشد استقبال میکردند. اهمیت یلدا زیاد بود و شرایط هم طوری پیش رفت که شکلی از آن هنوز باقی مانده است.
- فکرمیکنید در آینده هم یلدا باقی میماند؟
مشخص نیست، زیرا نمیدانیم در آینده فرزندان ما چگونه زندگی خواهند کرد و چه امکاناتی خواهند داشت. زندگی امروز ما نسبت به 100 سال قبل خیلی تغییر کرده. اگر بتوان کسی از آن زمان را با دانش زیستشناسی دوباره زنده کرد، شاید اصلاً نتواند در دنیای فعلی زندگی کند. مسئله این نیست که چه اتفاقی میافتد، بلکه باید تلاش کنیم امروز را برای آینده ثبت کنیم. فرهنگ مثل رشتهای نامرئی است که اگر قطع شود ارتباط نسلهای بعدی با گذشته گسیخته می شود.
- الآن نوجوانان از شب یلدا به شکل دیگری استقبال میکنند. آنها پیامک زدن و نوشتن و به اشتراک گذاشتن پیامهای تبریک در فضای مجازی را هر سال تکرار میکنند و به این شکل خرده فرهنگی برای خود بهوجود آوردهاند. این تغییرات و این شکلی برخورد کردن با یلدا را چه طور میبینید؟
خوب است، ولی مصداق همان مثالی است که میگوید کاچی بهتر از هیچی. متأسفانه این نوع ارتباط تصنعی است، زیرا در واقع باید وجود همدیگر را درک و احساس کنیم. در شب یلدای زمان فعلی هم اگر 20 نفر دور هم جمع شوند، کسی قصهای تعریف نمیکند. قصه از گویندهی تلویزیون شنیده میشود. گل مجلس یلدا تلویزیون است.
حتماً دربارهی نقالی در قهوهخانهها شنیدهاید. نقال بهخاطر اینکه با مردم ارتباط مستقیم داشت میتوانست روی آنها تأثیر بگذارد. کسانی هم که در قهوهخانه بودند، بهطور غیرمستقیم با همان صلواتی که میفرستادند در این مجلس شراکت داشتند. ولی اگر تلویزیون همین نقل را نشان بدهد دیگر آن جذابیت را ندارد.
- پس داستان شب یلدا فقط ماجرای قصهگویی سادهی مادربزرگها نیست.
حتی اگر فایدهی این رسم فقط قصه هم بود، نتیجهی خوبی محسوب میشد. روانشناسی ثابت کرده، کودکانی که در بچگی قصه میشنوند، در بزرگسالی قادر به حل کردن مشکلات بیشتری خواهند بود. جالب است بدانید در اروپا و آمریکا همین الآن هم در حال ثبت فرهنگ روزمره هستند و قصههای امروزشان را مینویسند. در هر قصهای نکتهای هست که میتواند مشکلی از زندگی امروز را رفع کند.
- خانهی شیرازیها
- در خانهی وکیلیان، یک صندوقچهی چوبی بزرگ که میخکوبی شده است دیده میشود. وکیلیان میگوید که این صندوقچه متعلق به مادربزرگش بود که قصههای کودکی او را به یاد دارد. خصوصاً قصههایی که در شبهای یلدا از او شنیده بود. ماجرا را از زبان خودش بخوانید.
در شیراز یک خانهی قدیمی بزرگ داشتیم که پشت مسجد جامع عتیق بود، در محلهی «لب آب». مثل اینکه قبلاً آنجا نهری بود و جریان آبی که باعث شده بود این نام را بگیرد. خانهی عمو کنار خانه ما قرار داشت و مسیر رفت و آمدمان یکی بود و به هم راه داشت. به همین دلیل هر روز همدیگر را میدیدیم. در گذشتههای دور در دیگر محلهها هم فامیلها با هم زندگی میکردند. افراد ساکن در محلهها با هم نسبتهای خانوادگی داشتند و کمتر پیش میآمد کسی از محلهای به محلهای دیگر برود. خانههای اقوام به هم ارتباط داشت و گاه حتی مشرف بود.
خیلی از کارها با همکاری همین خانوادهها انجام میشد مثل نان پختن که در خانه انجام میشد و هر خانه یا هر چند خانه کنار هم یک تنور داشت. زنان مسن مانند مادربزرگ من در این کار خیلی مهارت داشتند. شیرینی عید را هم با هم درست میکردند که در شیراز یوخه نام داشت. در کرمانشاه هم این شیرینی به نام کاک پخته میشود.
شب یلدا همهی این فامیل که جمعیت زیادی بودند در خانهی پدربزرگم جمع میشدند. مادربزرگ قصه میگفت و پدربزرگ حافظ میخواند. این مهمانی تا صبح ادامه داشت و یادم هست که بعد از خواندن نماز صبح به خانه برمیگشتیم. شغلها طوری بود که میتوانستند صبح روز بعد دیرتر سرکار بروند. کمتر کسی کار دولتی داشت و مغازهدارها هم میتوانستند دیرتر سرکار بروند.
شش، هفت ساله بودم که آن محله و خانهها بهتدریج از بین رفتند و شکل زندگیها هم بههمین ترتیب عوض شد.
- گنجینهای از فرهنگ مردمی
- مجلهی «فرهنگ مردم» در حوزهی تخصصی مرتبط با نامش فعالیت میکند. نشریات زیادی بودهاند که با این موضوع چاپ میشدند ولی عمر زیادی نداشتند. این نشریه از سال 81 شروع به کار کرده و هنوز منتشر میشود. از انگیزهی راهاندازی و فعالیت نشریه میپرسیم و وکیلیان اینطور میگوید:
ماجرا از آنجا شروع شد که استاد انجوی شیرازی -که امروزه بهعنوان پدر فرهنگ مردم ایران شناخته میشود- برنامهای با عنوان فرهنگ مردم را در رادیو بنیانگذاری کرد. آن زمان موج غربگرایی در کشور ما خیلی شدت گرفته بود و آیینها و سنتهای ملی دستخوش تغییر شده بودند. این برنامه در ابتدا تنها یک دقیقه زمان داشت، ولی توانست نظر شنوندگان را جلب کند و نزدیک به 5000 نفر داوطلب همکاری با آن شدند.
من از سالهای دههی 40 کار در مرکز فرهنگ مردم را شروع کردم و با یکی از بزرگترین آرشیوهای فرهنگی آشنا شدم. با اینکه هیچ حمایتی از این برنامه نشده بود، ولی استقبال مردمی این گنجینه را فراهم کرد. استاد انجوی تا سال 1359 این کار را ادامه دادند، ولی بعداً بهخاطر کهولت سن در خانه کار را دنبال میکردند و سرانجام در سال 1372 فوت کردند. در کتاب «زمستان، جشنها و آداب و معتقدات» که نوشتهی استاد انجوی است و در سال 1352 به چاپ رسید، میتوانید بخشی از سنتهای شب یلدا را پیدا کنید.
الآن 20 جلد کتاب و حجم زیادی اسناد مکتوب در این گنجینه باقیمانده است. گفته میشود که میتوان چند صد کتاب از این مجموعه اسناد استخراج کرد. این نوشتهها در حال پوسیده شدن است. قبلاً قرار بود آنها را به صورت میکروفیلم در بیاورند، اما الآن باید نوشتههایی را که مردم معمولی و محققان فرستادهاند اسکن شوند تا باقی بمانند. بعضی از راویهایی که با این مرکز کار میکردند از دنیا رفتهاند و فرزندانشان این راه را ادامه میدهند. بسیاری از برنامههای مستند و تحقیقاتی تلویزیون هم با استفاده از همین گنجینه تولید میشود.
من هم کتاب رمضان در فرهنگ مردم و سه جلد کتاب مردم و شاهنامه را که دربارهی روایات مردمی از شاهنامه است، با استفاده از همین منابع تکمیل کردهام.