در این میان بزرگ خانواده یعنی «آقارفیع» تاجر فرش که خلوت ناگشودهاش را با موسیقی پر میکند، با دیدن تصویر دختری که قرار است عروس او شود، رعشهای مرگبار وجودش را در تب و تاب غریبی میاندازد.
او رها در خاطراتی سر به مُهر، زبانهی عشقی دور در وجودش شعله میکشد و تاریکی ها، کمکم عیان میگردد. در این تلاطم، «گلشن» همسر آقارفیع نیز از این احساس آگاه میشود و آدمهای داستان، گاه آرام و گاه شتابان به سمت وقایع وحوادث نادلخواه پیش میروند و ...
در این رمان پدر خانواده فردی است که علاقه فراوانی به فرش دارد. او پس از مواجهه با درخواست پسرش مبنی بر اظهار علاقه به دختری و پس از مشاهده تصویر او، به گذشته خود سفر میکند و متوجه میشود تصویر این دختر همانند فردی است که او در گذشته عاشقش بوده و لذا به نوعی به او دلبسته میشود. داستان در ادامه روایتی است از شکاف عاطفی عمیقی که میان پدر خانواده و سایر اعضاء آن بعد از 25 سال زندگی مشترک ایجاد میشود.
از محمدرضا آریانفر پیش از این دفتر شعرهایی با عنوان «جهانی ایمنتر از تبسمهای تو نیست»، «سهمی از همه ترانهها» و... و همچنین نمایشنامههایی با عنوان دو روایت جامانده، نقل آخر، زهور و... منتشر شده است. همچنین نخستین رمان وی با عنوان «رقص با طوفان» نیز پیش از این توسط نشر افراز منتشر شده است.
رمان «بانوی مه» نوشته «محمدرضا آریانفر» در 400 صفحه و به قیمت 16000 تومان توسط «نشر آموت» منتشرشده است.