در ایران سنت مناظره به شکل متعارف و مدون به دوران معاصر و سالهای ابتدایی انقلاب بازمیگردد؛ در سالهای آغازین انقلاب اسلامی مناظره بهعنوان محملی برای تضارب آرا و اندیشههای گروههای انقلابی در قاموس ادبیات سیاسی تبیین شد؛ چنانکه در بهار سال1360 و چندماه قبل از شهادت آیتالله بهشتی در تیرماه همان سال، مناظراتی با عنوان «آزادی، هرج و مرج، زورمداری» از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشد. این مناظرات با رویکردی ایدئولوژیک و مذهبی میان انقلابیون مسلمان و غیرمسلمان برگزار میشد؛ در یک سوی این مناظرات نورالدین کیانوری و احسان طبری بهعنوان داعیهداران جریان چپ روشنفکری (حزب توده) و در سوی دیگر آیتالله شهید بهشتی و آیتالله مصباح یزدی بهعنوان متفکران جریان روشنفکری اسلامی (جمهوری اسلامی) به مباحثه میپرداختند. این مناظرهها عموما با هدف تبیین و تثبیت نظری و ایدئولوژیک انقلاب اسلامی از سوی موافقان و منتقدان نظام نوپای اسلامی به انجام میرسید.
دایره این مناظرات نیز تمامی کنشگران سیاسی آن روزهای انقلاب را در چتری وسیع و فراگیر در برمیگرفت؛ چنانکه افراد دیگری چون حبیبالله پیمان به نمایندگی از جنبش مسلمانان مبارز و مهدی فتیپور از سازمان فدائیان خلق هم در این مناظرهها شرکت کردند. فضای انقلابی و پرشور سیاسی سالهای اول انقلاب فضایی را فراهم ساخته بود که مناظره بهعنوان رویکردی غالب میان گروههای سیاسی پیرامون مسائل روز و مبتلابه جامعه برگزار میشد. چنین مناظرههایی در مورد محتوای قانون اساسی هم برگزار شد. البته بعد از این زمان و با فروکش کردن بحثهای عقیدتی بهدلیل مباحث داخلی چون جنگ و نیز تثبیت نظام، مناظره از صفحه تلویزیون و بعدها خیابان رختبربست؛ چرا که مناظرههای اعتقادی اوایل انقلاب، علاوه بر تلویزیون در اماکنی چون دانشگاهها و مساجد و حتی خیابانها و جلوی کتابفروشیها و روزنامهفروشیها نیز جریان داشت.
آغاز و برگزاری مناظرهها
پس از تأسیس نظام جمهوری اسلامی در جامعه ایران، تحلیلهای مختلف و متفاوتی در باب آینده انقلاب اسلامی از حیث آزادی بیان و امکان بیان اندیشههای مختلف انقلابیون مطرح شد. از ابتدای پیروزی تا اواسط دهه 1360که سازمان مجاهدین وارد فاز مسلحانه شد و مشی خائنانه گروههای چپ کشف و افشا شد، مناظرههای بسیاری برگزار گردید. صرفنظر از حلقههای بحث مارکسیستها و مسلمانان در پیادهروهای خیابان انقلاب و وجود مطبوعات دگراندیش در جامعه، مناظرههای مشهور بهار 1360نقطه اوج طرح آرای مخالف در ایران پس از انقلاب بود. مناظرههای ایدئولوژیک عبدالکریم سروش و مصباح یزدی با احسان طبری (ایدئولوگ حزب توده) و فرخ نگهدار (رهبر فداییان اکثریت) در کنار مناظرههای شهید بهشتی با نورالدین کیانوری (دبیرکل حزب توده) و نمایندگان سازمان مجاهدین خلق به تعبیر بسیاری نشانه توان تحمل طرح آرای مختلف در نظام نوپای جمهوری اسلامی به شمار میرفت.البته مناظرههای ایدئولوژیک میان فردید و سروش که گاهی تا مرز دعوا و مشاجره پیش میرفت از جایی آغاز میشد که بحث تئوریهای انقلاب به مثابه گرانیگاه تفکر بومی مورد چالش قرار داشت و هر دو به واسطه تجربه انقلاب، درصدد فربه کردن زیربنای تئوریک انقلاب اسلامی بودند با این تفاوت که هر کدام از موضع خاص خود به قضیه مینگریستند.
به روایت تاریخ در بهار 1360صدا و سیمای جمهوری اسلامی اقدام به برگزاری سلسله مباحثی با نام «مناظرات ایدئولوژیک» میان احزاب و گروههای سیاسی مطرح آن زمان کرد؛ احسان طبری از حزب توده، فرخ نگهدار از سازمان چریکهای فدایی خلق - اکثریت و آیتالله محمدتقی مصباح یزدی از حوزه علمیه قم در این مناظره شرکت داشتند. مجاهدین خلق، نهضت آزادی، جبهه ملی، جاما و نماینده بنیصدر حاضر به شرکت در این مناظره نشدند.
در نخستین مناظره اعلام شد که پیرو اطلاعیه شورای سرپرستی صدا و سیمای جمهوری اسلامی مبنی بر دعوت از گروهها برای شرکت در یک سری مباحث اساسی، اینک پیرامون سه موضوع اصلی ایدئولوژی و عقیده، مسائل سیاسی و مسائل اقتصاد بحث خواهد شد. ضمنا تصریح شد که این اقدام ازجمله افتخارات نظام اسلامی است که به مکاتب دیگر و ایدئولوژیهای دیگر اجازه میدهد تا با ایدئولوژی اسلامی به مناظره و مبارزه برخیزند و محاجه کنند تا پاسخگوی تمام مسائلی که مطرح میشود، باشند.
در عرصه عمل و برای برگزاری این مناظرهها نیز هیچ روند خاصی وجود نداشت. جریانات اجتماعی و احزاب و گروهکها هر کدام دعاوی خودشان را داشتند و این جو باعث این طرح شد. پس از آن اطلاعیهای تدوین و از صدا و سیما در رسانههای جمعی پخش شد و افراد مختلف از حزب توده و نهضت آزادی گرفته تا جنبش مسلمانان مبارز و فداییان دعوت شدند و آمدند. از آنجا که این گروهکها حرفی نداشتند، نتیجه این قضایا سبکی و رسوایی آنها بود؛ چرا که اگر در مقام بحث و گفتوگو و اظهارنظر باشد، مسائل مخالفان بیشتر روشن میشود و اگر حرفهایشان را بزنند، مردم میفهمند خبری نیست و خودبهخود فضای فکری هم باز میشود. به واقع وقتی سران آنها میآیند و حرف میزنند، دیگر بقیه حرفی برای گفتن ندارند. از حزب توده احسان طبری و از جنبش مسلمانان مبارز دکتر پیمان شرکت کرده بود؛ اینها روسای این گروهها بودند. از میان گروهها فقط مجاهدین نیامدند و آنها هم از نظر تبلیغاتی تحت فشار قرار گرفتند که چون آنها حرفی برای گفتن ندارند، نیامدهاند. این میزگردها بهترین روش برای خلع سلاح فکری آنها بود. ضمن اینکه این نوع برخورد مایه اعتبار جمهوری اسلامی بود که هیچ ترسی از این نوع بحثها و اظهارنظرها ندارد. در این میان نیز همه نوع موضوعی مطرح میشد، مسائل اجتماعی و سیاسی هم بود. البته بیشتر سعی میشد محورهای مورد بحث محورهای ایدئولوژیکی باشد که جنبه عمومیتری داشته باشند، ولی بحثهای اجتماعی و سیاسی به معنی نظرات گروهها هم مطرح میشد.
اخلاق مناظره و اندیشهپروری انقلابی
اگر چه پیشینه و گذشته این مناظرهها به سال 1360برمیگردد اما شروع آنها عملا به یک سال پس از انقلاب اسلامی میرسد. در ۲۲ اسفند ۱۳۵۸ مناظرهای بین شهید بهشتی و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران که در دانشگاه تحت عنوان «انجمن دانشجویان مسلمان» فعالیت میکردند، برگزار شد. آنچه در این مناظره قابلتوجه مینمود اخلاق مناظره تجلی یافته در سعهصدر، منطقی بودن و پایبندی به اخلاق از سوی شهید بهشتی از یک سو و غوغاسالاری و عدمپایبندی به اخلاق در طرف مقابل بود. شهید بهشتی سعی میکرد مسیر مناظره در جهت روشنگری و رفع ابهامها و اعلام مواضع باشد، درحالیکه طرف مقابل با بداخلاقی بهدنبال دست یافتن به پیروزی هیجانی و جنجالی با روشهای احساسی بود. شهید بهشتی بهعنوان یکی از مناظرهگران انقلاب اسلامی سهم زیادی در تکوین و تبیین اخلاق مناظره داشت؛ چرا که در هندسه فکری شهید بهشتی انحصارطلبی در این شکل که افرادی، اشخاصی، قشری یا گروهی بخواهد قدرت را بهخود انحصار دهد و سمتها و منصبها را بهخود انحصار دهد، مردود بود. ایشان همواره اعلام میداشت که من همیشه طرفدار این بودهام که برخورد آرا و افکار باید در جامعه وجود داشته باشد و همواره طرفدار این بودهام که این برخورد باید سالم باشد و ایجاد محیط ناسالم همیشه تحت عوامل فشار صورت میگیرد.تبلور این گفتمان و تجلی چنین اندیشهای در مختصات فکری مدافعان نظری انقلاب اسلامی سبب شد تا مناظرههای ایشان و دیگر متفکران مسلمان با مخالفان انقلاب اسلامی در سالهای آغازین انقلاب بازتابدهنده نگاه تعاملی و گفتوگو محور چهرههای شاخص انقلاب و تئوریسین جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن باشد. فحوا و محتوای این مذاکرهها و مناظرهها نیز نشان میدهد که مسیر و روش انقلاب و جمهوری اسلامی مبتنی بر گفتوگو برای جذب حداکثری و دفع حداقلی است.
از سوی دیگر روحانیون و اندیشمندان مسلمان با برگزاری مناظرههای ابتدایی سالهای انقلاب میکوشیدند با تأکید بر مردمسالاری و آزادیخواهی در اسلام، الگویی از حکومت دینی بر مبنای مردمسالاری دینی ارائه دهند. درحالیکه در اوایل پیروزی انقلاب، گروههای مختلف مارکسیست در کنار سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروههای مخالف از اصل و اساس ایدئولوژی و حتی مبانی دینی و اعتقادی را که حکومت بر مبنای آن شکل گرفته بود، مورد تردید و سؤال قرار میدادند. این سلسله مباحثات نقش مهمی در تثبیت نظری و فکری انقلاب اسلامی داشت. کادرسازی و اندیشهپروری پیامی روشن در پرتو مناظراتی بود که در افشاگری و روشنسازی انتقادات بیاساس مخالفان و منتقدان مؤثر جلوه مینمود.
شکست عقیدتی مخالفان انقلاب
البته شکلگیری مناظرهها پس از آن مطرح شد که با شهادت دکتر شریعتی بهعنوان نماینده روشنفکری دینی در دانشگاهها و شهید مطهری در مقام تئوریسین حوزه، جای خالی این دو متفکر انقلابی احساس میشد. از این روی در فضای انقلابی آن روزها سروش به جای شریعتی و آیتالله مصباح یزدی به جای شهید مطهری مطرح و معرفی شدند.
جدال ایدئولوژیک با جریانهای چپ فکری در مناظرههای هفتگانه با رویکردهای مذهبی و معرفتی باعث به زانو درآمدن ایدئولوگهای مخالف و منتقد انقلاب شد. البته گذر روزهای بهار 1360و مبارزه مسلحانه منافقین و کشف خیانت تودهایها باعث رسوایی عملکردی و میدانی آنها پس از شکست عقیدتی آنان در میدان مناظره شد.
آبشخور فکری و فلسفی متفکران مسلمان نظیر شهید بهشتی و آیتالله مصباح یزدی با عطف به رویکرد فقاهتی و اجتهادی به مسائل مذهبی و اسلامی سیاسی، رهبران فکری غیرمسلمان را در چنان منگنه گفتمانیای قرار داد که بسیاری از آنها به بطلان شبهات موردادعای خود اذعان آورده و از آنچه میگفتند بازگشتند. در آن روزها کیانوری ایدئولوگ حزب توده با شهید بهشتی بحث میکرد و آیتالله مصباح یزدی با احسان طبری مناظره کرد که کتاب آن با نام «گفتمان روشنگر» منتشر شد.
نتیجه مناظرهها بازگشت فکری و عملی مخالفان از مرام و مسلک موردادعایشان بود؛ چنانکه از این میان احسان طبری پس از پایان مناظرهها از اعتقادات خود برگشت و به اسلام گروید و بر کتابهای مارکسیستی خود ردیه و تکذیبیه نوشت. این تحول از آن رو مهم جلوه مینمود که پس از تقی آرانی، احسان طبری ایدئولوگ حزب توده قلمداد میشد و نوشتههایش مبنای فکری جریان چپ و مارکسیستی قرار میگرفت.
به بن بست رسیدن انتقادات وی و دیگران در مقابل ایدئولوگهای مسلمان و بعد هم ایمان وی به اسلام، ابهت توخالی چند دهه حزب توده را فروریخت. در همین دوران کتابی به نام «کژراهه» به نام او منتشر شد که در آن از گذشته خود انتقاد کرده بود. وی همچنین در کتابی به نام «شناخت و سنجش مارکسیسم» بار دیگر بر اعتقادات خود تکذیبیه نوشت.مرور تاریخی و بررسی تحلیلی مناظرههای اوایل انقلاب نشان از ضرورت توجه به اخلاق مناظره و دستامدهای چشمگیر مباحثه در دستیابی به اهداف و آرمانها در مقابله با منتقدان و مخالفان دارد.
منابع:
1 - مصاحبه حسین غفاری، عضو شورای سرپرستی صدا و سیما در سالهای 1359تا 1360با نشریه سوره
2 - مرکز اسناد انقلاب اسلامی