پیش‌تر در صفحه پیشرفت و عدالت در ادامه بحث پیرامون روندهای منطقه‌ای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ذیل مطالعات چشم‌انداز ایران اسلامی در افق تجارب سایر کشورها به‌نوعی درس‌هایی که می‌توان از توسعه ژاپنی داشت مورد بررسی قرار گرفت.

 در ادامه این بحث و در روند (برنامه‌ای برای پیشرفت و عدالت)در این صفحه سرمشق‌هایی که می‌توان از مدل توسعه چین داشت مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

چشم‌انداز و سیاست خارجی چین

چین کشوری است که به دلایل تاریخی با ایران تشابهات مهمی دارد. هر دو کشور از شانس تمدن‌سازی‌ در تاریخ کهن خود برخوردار هستند و بنیان امپراتوری‌هایی را گذارده‌اند که برازندگی‌های جهانی آنها جای تردیدی ندارد. به روایتی هر دو کشور فرایند توسعه خود را هزاران سال قبل به پایان رسانده‌اند و معیار پیشرفت ملل مختلف دوران خود بوده‌اند.

اگر بپذیریم که در تجربه تاریخی بشر توسعه حق ملل است، ایران و چین یک‌بار از این حق به‌طور کامل برخوردار شده‌اند و امروز پس از قرن‌ها مجددا هر یک به نوعی داعیه الگو شدن و تجربه پیشرفت را دارند.اگر توسعه برتر داشتن تمدن‌ها و امپراتوری گذشته را نمی‌توان در شرایط کنونی غیرممکن دید ولی به دلایل روانشناسانه و سیاسی باید پذیرفت این تجربه‌ای نیست که لااقل در محیطی هموار انجام پذیرد و بنابراین نتیجه تحرک مجدد تاریخی چین و تدابیر و انتخاب مسیر بلندمدت این کشور برای آرمانی که به‌صورت صریح از آن سخن نمی‌گوید برای کل فرایند پیشرفت ایران و سیاست خارجی‌اش باید مهم تلقی شود.

مبانی و پیشینه تاریخی چشم‌انداز

زمانی که تونگ شیائوپینگ در سال 1978قدرت را در چین در اختیار گرفت، تقریبا بلافاصله با تغییر جهت کلی راه انقلاب فرهنگی مائو، شکل‌گیری سرمایه‌داری جدید در این کشور را در دستور کار حزب کمونیست چین و دولت این کشور قرار داد. ایده‌ای که تحت عنوان سیاست اصلاحات و درهای باز در جهان مطرح شد به‌خوبی تمایلات رهبری جدید این کشور برای باز کردن درهای بسته چین به روی همکاری‌ها و مشارکت خارجی را در فرایند رشد و توسعه اقتصادی تعریف کرد. شعار اینکه «گربه سفید و سیاه تفاوتی ندارند و گربه خوب گربه‌ای است که موش بگیرد» و یا اینکه «ثروتمند شدن باشکوه است» در اوایل دهه 1980به تم رسمی زندگی نوین در چین بدل شد.اهداف رهبر جدید چین کاملا داخلی بود و در طراحی سیاست خارجی چین در دهه 1980و اوایل دهه 1990میلادی وی بدون هیچ بیش تخمینی‌ای از موقعیت این کشور در روابط بین‌المللی و بدون هیچ ادعایی هدف رشد سریع اقتصاد داخلی را در اولویت کامل دولت و حزبش قرار داد. در این سیاست غیرفعال خارجی، وی در اوایل دهه 1980، چشم‌انداز صلح و توسعه را برای پیشرفت جامعه چین اعلام کرد. رهبر چین اعلام کرد این کشور اولا با هیچ تهدید نظامی‌ای روبه‌رو نیست، ثانیا فرایند پیشرفتش اصلا از جنس شرق و غرب نمی‌تواند تلقی شود و ثالثا چین باید به تفاوت‌های شمال - جنوب فکر کند تا بتواند با اصلی‌ترین تهدید این کشور که عقب‌ماندگی اقتصادی است به درستی مقابله کند.سرکوب مخالفان اصلاحات اعلام شده در میدان تیانمن چین با پایان جنگ سرد و سرعت گرفتن رشد اقتصادی این کشور در اوایل دهه 1990همراه شد. ماموریت سیاست خارجی چین در این مقطع ساده و روشن بود: برخورد مثبت (به‌ویژه با غرب) با جهان در فرایند رشد و توسعه اقتصادی و تقویت با تمام توان ملت در آغاز و زمینه‌سازی‌ و مشارکت فعال در امور بین‌المللی در پایان به‌صورت همزمان.

همگام با بهبود فضا و روابط خارجی چین با جوامع مختلف در جهان در اواسط دهه 1990، با حضور جیانگ زمین بر مسند قدرت دولت حزب کمونیست چین چشم‌اندازهای چین وارد فاز نوین خود شد. در این زمان چین به نخستین شانس تبدیل شدن به قدرتی نوظهور در جهان بدل شده بود. در فاصله دو دهه رهبری دونگ، تولید ناخالص داخلی چین 16برابر شده بود و بازبینی سیاست خارجی این کشور به یک ضرورت جدی بدل شده بود.

رهبری جدید چین دو ایده زیر را مطرح ساخت:
همگامی با جهان (Gearing with the world)
پیش به‌سوی یک قدرت جامع
Developing china in to a comprehensive power
این جهت‌گیری‌ها بیش از هرچیز بیانگر رشد سریع اعتماد به توسعه داخلی چین بود. چین دیگر کشوری با استراتژی نگاه به درون سال‌های آغازین رشد سریع اقتصادی خود نبود و به‌تدریج نیازهای خود را برای سوار شدن بر امواج جدید جهانی شدن تدارک می‌دید. ایده‌های نئولیبرال چتر حمایتی لازم و فضای نوین رشد و توسعه چین را به‌‌سرعت فراهم ساخت.از این مقطع به بعد، چین به‌نحوی روزافزون خود را به شبکه روابط بین‌الملل تحمیل می‌کرد. پکن گام برداشتن برای عضویت چین در نهادها و سازمان‌های مهم و تهیه‌‌کننده بین‌المللی را آغاز و در سال 2001(یعنی یک سال قبل از جابه‌جایی قدرت در چین) با عضویت در سازمان تجارت جهانی حرکت آغاز شده را تکمیل و آن‌را جشن گرفت.

با حضور در سازمان تجارت جهانی، چین با صراحت تمایلاتش را برای مشارکت بیشتر در امورسیاسی بین‌المللی مطرح ساخت و در عملیات حفظ صلح سازمان ملل در دهه 1990شرکت کرد و درعرصه سیاست بین‌الملل و ساحت محیط بین‌المللی مناسب تداوم حرکتش را شروع کرد. در سطح منطقه‌ای پکن به نیروی محرکه اصلی این نوع همکاری‌ها تبدیل شد وتشکیل منطقه آزاد چین و آ سه آن در آسیا و شکل‌گیری پیمان شانگهای نمونه‌های بارز این تحرک جدید بود.در آستانه تغییر و تحول در ساخت قدرت و رهبری چین، معجزه اقتصادی این کشور به الگوی بخش‌های مهمی از جهان سوم بدل شده بود و زمانی که هوجین تائو قدرت را در سال 2002 از جیانگ‌زمین تحویل گرفت، چین به ششمین قدرت اقتصادی جهان بدل شده بود. معهذا و با وجود دو دهه رشدهای سریع اقتصادی، هنوز تولید ناخالص داخلی چین بالغ بر 1200میلیارد دلار بود. عبور از رکود اقتصادی نسبی پایام دهه 1990و توانایی حفظ نرخ تورم این کشور در حد 1/2 درصد در سال 2003، اعتماد به نفس ملی برای تداوم موفقیت‌های پیشین را فراهم ساخته بود.

اگرچه در زمان به قدرت رسیدن رهبری جدید چین، آینده رشد و توسعه اقتصادی این کشور روشن ارزیابی می‌شد، چالش‌های جدید و جدی پیش روی این کشور نیز جای تردیدی نداشت. لیست بلندی از عدم‌تعادل‌های نگران‌کننده در مقابل رهبران جدید پکن بود:
افزایش شکاف طبقات و نواحی مختلف چین
بیکاری گسترده و ابهام در مورد روند آینده آن
فقر گسترده در بخش‌های عظیمی از چین
فساد مالی و اداری قابل توجه ناشی از دوران رشدهای سریع
افزایش روزافزون نگرانی‌های محیط‌زیستی
انتظارات روزافزون اجتماعی برای اصلاحات محسوس.
در سطح روابط خارجی و بین‌المللی چین نیز لیست چالش‌ها دست‌کمی از چالش‌های داخلی این کشور نداشت:
مازاد تجاری چین با شرکای خارجی و درخواست
روز افزون تعدیل آن
افزایش خطرات بی‌ثباتی‌های منطقه‌ای و بروز بحران‌های پی در پی
افزایش خطرات اقدامات تروریستی در جهان
گسترش اهمیت شوک‌های خارجی بر روند رشد و توسعه اقتصادی
‌نگرانی‌های زیست‌محیطی جدی.
چشم‌انداز نوین چین با چنین پیشینه تاریخی‌ای و به‌منظور غلبه بر چالش‌هایی که مورد اشاره قرار گرفت در هفدهمین کنگره خلق چین برای سال 2020، یک‌سال قبل از بحران اقتصادی جهان در سال 2007از سوی هوجین تائو ارائه و از آن تاریخ به بعد به جهت‌گیری‌های اصلی تلاش‌های دولتی و حزبی چین بدل شد.

چشم‌انداز 2020چین

هدف غایی:
ایجاد جامعه‌ای متوازن و هماهنگ:
توازن روستا در قبال شهر
توازن توسعه مناطق ساحلی در قبال توسعه شهری و مرکزی
توازن نگاه اقتصادی در قبال نگاه اجتماعی پیشرفت
توازن حرکت انسان در محیطش
توازن توسعه داخلی در قبال بازبودن در جهان
چین در افق سال 2020جامعه‌ای خواهد بود:
دمکراتیک با حاکمیت کامل قانون
متناسب و عادلانه
قابل اعتماد، دوستانه و متحد
سرشار از انرژی و زندگی (بشاش)
باثبات و منظم
و سازگار با طبیعت

در چشم‌انداز چین مفهوم جامعه موزون با مفهوم توسعه علمی کامل می‌شود. به‌عبارت دیگر در چشم‌انداز چین، توسعه علمی ابزار و راهکار ایجاد جامعه موزون است؛ بنابراین مفهوم جامعه متوازن و توسعه علمی در چشم‌انداز 2020چین دو روی یک سکه محسوب می‌شوند.

سیاست‌ها و جهت‌گیری‌های چشم‌انداز چین

سیاست‌های کلی چشم‌انداز چین ابعاد زیر را در برمی‌گیرد:
توسعه منطقه‌ای
اشتغال
آموزش
بهداشت و درمان
سلامت عمومی
حمایت از محیط‌زیست
نظام حقوقی مناسب
نظام مالیاتی کارا
سیاست‌های مالی مناسب
اصلاح نظام امنیت اجتماعی
اصلاح نظام بنگاهداری
رهبری حزبی.

سیاست خارجی در چشم‌انداز 2020چین

در عرصه سیاست خارجی چین، چشم‌انداز این کشور از هدف غایی مشابهی بهره می‌برد: ایجاد جهانی متوازن و هماهنگ. چشم‌اندازی که از توجیهات زیر در رهبری چین برخوردار است:
توازن و هماهنگی مفهوم مرکزی فلسفه که‌اینچنینی به‌ویژه در آیین کنفسیوس است؛ ایده‌ای اجتماعی که نه‌تنها بر روابط فردی و خانوادگی بلکه بر روابط مردم و حکمرانان نیز باید حاکم باشد. این ایده به مفهوم تعارض و عدم‌توافق نیست بلکه نشان دادن تمایل به نظم و ثبات و رویارویی با نابرابری‌های اجتماعی و تعارضات ناشی از آن است.

با وجود تأکیدات بر پایداری و توازن رشد و توسعه چین، نقش تجربه رشدهای اقتصادی بالا همچنان اولویت اول سیاسی و اجتماعی داخلی و بین‌المللی چین باقی مانده است. اگرچه رهبری جدید این کشور از شعار گذشته ارتقای صلح و توسعه فاصله گرفت، ولی همچنان تداوم صلح در آسیا و جهان پیش نیاز این هدف است و چشم‌انداز جهان متوازن در خدمت این نیاز چین تا قدرت‌یابی مناسب است.

از طریق دو هدف غایی جامعه و جهان متوازن عملا چین سیاست داخلی و خارجی خود را همگام و هماهنگ می‌سازد.
با طرح این چشم‌انداز در شرایط بین‌المللی‌ای که سخت‌ترین بحران اقتصادی را جهان تجربه می‌کند، چین مسئولیت‌پذیری، آمادگی مشارکت در نظم بخشی بین‌المللی و رهبری و مشروع‌سازی‌ فرایند قدرت‌یابی را همزمان به پیش می‌برد.

اولویت‌های دیپلماسی چین در چشم‌انداز جاری

اساس دیپلماسی چین در عرصه روابط خارجی در افق چشم‌انداز 2020در کنار دیپلماسی متعارف آن کشور در دو بعد دیپلماسی فرهنگی و اقتصادی محسوس‌تر قابل ملاحظه است و جهت‌گیری‌های آن‌را می‌توان به‌شرح زیر خلاصه کرد:
تاسیس مؤسسات فرهنگی و ارتقای درک جهانی از مبانی فرهنگی این کشور به ویژه تم اهمیت درک متقابل در اندیشه‌های کنفسیوس (بیش از 150مؤسسه در جهان)
تشویق شرکت‌های چینی برای سرمایه‌گذاری خارجی
حمایت از سرعت‌گیری فعالیت شرکت‌های چینی در نقاط مختلف جهان
استفاده جامع و تعیین‌کننده از ابزار کمک‌های توسعه‌ای به‌ویژه در کشورهای برخوردار از منابع طبیعی و انرژی در آفریقا و آمریکای جنوبی
حضور مؤثر در نهادهای اقتصادی بین‌المللی و منطقه‌ای.