دکتر ابراهیم متقی: اگرچه خبر شرکت ایران در کنفرانس شرم‌الشیخ روز شنبه هشتم اردیبهشت‌ماه 1386 اعلام گردید، اما نوری مالکی، نخست‌وزیر عراق در تاریخ چهارم اردیبهشت ماه سال‌جاری اعلام نمود که ایران در کنفرانس شرم‌الشیخ مشارکت خواهد داشت.

این امر نشان می‌دهد که دولت عراق نقش مؤثری در مشارکت دیپلماتیک ایران ایفا نموده است. عراقی‌ها تلاش دارند تا فضای سیاسی مشارکتی در اجلاسیه شرم‌الشیخ مصر ایجاد نمایند.

آنان الگوی «دیپلماسی سازنده» را از طریق حضور نمایندگان دیپلماتیک کشورهایی پی‌گیری می‌نمایند که  نظرات کاملاً متفاوت در مورد تحولات عراق دارند.

این کنفرانس در شرایطی برگزار می‌شود که آمریکایی‌ها گزارش وزارت امور خارجه خود در مورد تروریسم را منتشر نموده‌اند.

در این گزارش تأکید شده است که فعالیت گروه‌های تروریستی در عراق افزایش یافته و از سوی دیگر نیکلاس برنز معاون وزیر امور خارجه آمریکا از ایران به‌عنوان بانک مرکزی تروریست‌ها نام برده است.

در گزارش منتشر شده توسط ساختار دیپلماتیک آمریکا، علت اصلی ناکامی‌های آن کشور در عراق متوجه اقدامات سیاسی و امنیتی ایران گردیده و به این ترتیب تلاش‌های قابل توجهی برای محکوم‌سازی سیاست منطقه‌ای ایران در آمریکا انجام شده است.

ایجاد چنین شرایط و فضایی به مفهوم آن است که مذاکرات چندجانبه در مورد امنیت عراق، روند بسیار پیچیده‌ای را به‌وجود آورده است. از یک‌سو آمریکایی‌ها نیازمند ایجاد تعادل در فضای سیاسی عراق می‌باشند؛

برای تحقق این امر به مشارکت ایران نیازمند بوده و به همین دلیل نسبت به حضور ایران در کنفرانس چندجانبه مصر حمایت به‌عمل‌ آوردند. از سوی دیگر، «ادراک سیاسی» آمریکا نسبت به ایران کاملاً خصمانه و بدبینانه است.

این امر تناقض مشهوری را در روابط آمریکا – ایران ایجاد می‌کند. این تناقض ناشی از دوگانگی فضای ذهنی و همچنین شرایط عینی آمریکا در عراق است. زمانی که آمریکایی‌ها ناکامی امنیتی خود در عراق را متوجه ایران می‌‌کنند، طبیعی است که در بازی دیپلماتیک تلاش دارند تا ایران را وادار به هماهنگ‌سازی با خود نمایند.

الگوی رفتاری «نیکلاس برنز» مشابهت زیادی با مدل رفتار دیپلماتیک دیوید ساترفیلد دارد. افراد یاد شده تلاش دارند تا ایران را در برابر مجموعه‌های فراگیرتری قرار داده و از این طریق، تعارض آمریکا – ایران به جلوه‌های جدیدی از خصومت، رویارویی و تعارض منجر گردد.

در شرایط موجود الگوی رفتار وزارت امور خارجه آمریکا برای مهار و محدودسازی ایران را می‌توان از طریق شیوه‌هایی مورد توجه قرار داد که مبتنی بر حداکثرسازی ائتلاف در برابر سیاست‌های امنیتی ایران محسوب می‌شود.

برگزاری کنفرانس امنیت عراق در مصر به مفهوم آن است که کشورهای عربی به‌همراه آمریکا از جایگاه مؤثرتری برای هدایت موضوعات امنیتی منطقه خاورمیانه برخوردارند.

از سوی دیگر، هماهنگی نسبتاً یکسانی بین سیاست‌هایی مشاهده می‌شود که توسط محور عربی مصر- عربستان با محور غربی آمریکا – انگلستان سازمان‌دهی گردیده است. طبعاً در چنین شرایطی کشورهایی همانند ایران و سوریه نمی‌توانند نقش مؤثری را در تنظیم شکل‌بندی امنیت و قدرت در عراق ایفا نمایند.

حضور برایان کروکر سفیر جدید آمریکا در عراق را می‌توان به‌عنوان حلقه سوم دیپلماسی ائتلاف‌سازی منطقه‌ای علیه ایران دانست. کروکر در سال‌های گذشته به تجارب قابل‌توجهی از فعالیت‌های دیپلماتیک در پاکستان نایل گردیده است.

وی توانست حلقه‌های جدیدی از همکاری با گروه‌های بنیادگرا را سازمان‌دهی نماید. در این ارتباط، مشارکت مؤثرتری با مجموعه‌های اطلاعاتی و امنیتی کشورهای عربستان، مصر، اردن و امارات عربی متحده، انجام داده است.

این امر به مفهوم حلقه جدیدی از همکاری‌های دیپلماتیک، امنیتی در روابط آمریکا و کشورهای عربی برای مهار گروه‌های انقلابی طرفدار ایران تلقی می‌شود. بنابراین مشارکت حلقه دیپلماتیک آمریکا در کنفرانس همسایگان عراق، توسط افرادی انجام شده و سازماندهی می‌گردد که تجارب مؤثری در روند محدودسازی ایران به‌دست آورده‌اند.

نیکلاس برنز ائتلاف علیه ایران را در ارتباط با پرونده هسته‌ای پیگیری نموده است. دیوید ساترفیلد چنین الگویی را از طریق عراق و در چارچوب هماهنگ‌سازی کشورهای خاورمیانه‌ای انجام می‌دهد.

کروکر نیز به‌عنوان نیروی اجرایی و خط مقدم رفتار محدودکننده ایران تلقی می‌گردد. مثلث یاد شده به همراه خانم رایس را می‌توان نیروهای کارآمدی دانست که امنیت در عراق را مورد بحث قرار می‌دهند.

جهت‌گیری گزارش وزارت امور خارجه آمریکا در مورد تروریسم را می‌توان به‌عنوان بستری برای اعمال محدودیت‌های جدیدتر علیه ایران دانست. طبعاً کشورهایی همانند مصر، عربستان و اردن که تئوری «هلال شیعه» را مورد تأکید قرار می‌دهند، از مواضع نسبتاً همگونی با آمریکا – انگلستان برخوردارند.

در چنین فضایی، هوشیاری امنیتی به‌عنوان محور اصلی رفتار دیپلماتیک محسوب می‌شود.

هرگونه کنش مقامات شرکت‌کننده ایرانی می‌بایست بر اساس چنین ضرورت‌هایی سازماندهی شود، بنابراین حضور و مشارکت دیپلماتیک ایران بدون توجه به چنین شاخص‌هایی، به نتیجه مطلوب و مؤثر نمی‌رسد.

آنان باید بر دلایل گروگان‌گیری کارگزاران سیاست خارجی ایران واقف باشند. انجام چنین اقداماتی بر اساس ضرورت‌های امنیتی انجام شده است. اگرچه سخنگوی نیروهای نظامی ائتلاف اعلام داشته است که خانواده گروگان‌های ایرانی می‌توانند طی هفته‌های آینده با افراد یاد شده ملاقات نمایند، اما این امر به مفهوم مطلوبیت مؤثر برای ایران محسوب نمی‌شود.

زمانی که کارگزاران ایرانی به گروگان گرفته می‌شوند، طبیعی است که نشانه‌های فشار شدیدتری علیه ایران به نمایش درمی‌آید. این امر در مذاکرات دیپلماتیک نیز منعکس خواهد شد.

بنابراین اعضای هیأت ایرانی برای عبور از چنین محدودیت‌هایی نیازمند بهره‌گیری از ابزارهای متنوعی هستند. هوشیاری فردی، هوشمندی دیپلماتیک و دقت امنیتی را می‌توان به‌عنوان زیرساخت قابلیت افرادی دانست که در این مذاکرات شرکت می‌کنند. طبعاً حضور در چنین کنفرانس‌هایی هوشمندی دیپلماتیک ایران را افزایش خواهد داد.

به هر میزان که چنین نشانه‌هایی مورد استفاده قرار گیرد، امنیت‌سازی در شرایط بحران به‌گونه مؤثرتری انجام خواهد شد. بنابراین لازم است تا فضای حاکم بر اجلاسیه شرم‌الشیخ را مورد توجه قرار داد.

مذاکره با گروه‌های متنوع عربی – غربی در راستای عبور از بحران مطلوبیت دارد. برای تحقق چنین هدفی لازم است تا ضرورت خروج آمریکا از عراق به‌عنوان دستور کار هیأت ایرانی مورد تأکید قرار گیرد.

اگر چنین دستور کاری تنظیم شود، طبعاً کشورهای عربی نیز از آن حمایت می‌کنند. آنان امیدوارند که با خروج آمریکا از عراق به نتایج سیاسی و امنیتی مؤثرتری دست یابند.

بنابراین برنامه سیاسی ایران اگر در قالب ضرورت خروج نیروهای غربی از عراق سازمان‌دهی شود، نتایج مثبت‌تری را برای ایران ایجاد خواهد کرد.

تحقق چنین هدفی به‌عنوان اولین گام برای ناتوان‌سازی ائتلاف عربی – غربی تلقی می‌شود. ایران از طریق چنین الگویی می‌تواند فضای لازم برای گسست در اهداف استراتژیک آمریکا را در خاورمیانه فراهم سازد. در شرایطی که پیروزی قطعی امکان‌پذیر نیست، باید ائتلاف رقیب را متلاشی نمود.