به طور کلی، ماهیت سیاست بینالملل به گونهای است که منافع متعارض کشورها را با یکدیگر متعادل مینماید. زمانی که واحدهای سیاسی با تهدیدات مشترک روبرو شوند، زمینه انجام اقدامات مصالحهجویانه و مشارکتی فراهم میشود.
چنین نشانههایی را میتوان در فضای ژئوپلیتیکی عراق مورد توجه قرار داد. مقامات سیاسی و تصمیمگیران عراقی با تنگنای امنیتی مشهودی روبرو هستند. در این شرایط، آنان تلاش میکنند تا نقش موثرتری در روند دولتسازی ایفا نمایند.
زمانی که چنین مطلوبیتی حاصل شود، کشورها در شرایط تعادل قرار گرفته و به این ترتیب قادر خواهند بود تا صلح، ثبات و امنیت مورد نیاز شهروندان را فراهم آورند. اگر دولت ها نتوانند امنیتسازی را شکل دهند، طبعا در آن شرایط قادر نخواهند بود تا از حاکمیت خود دفاع نمایند.
به طور کلی، مشروعیت سیاسی کشورها براساس میزان کارآمدی آنان در تامین امنیت و رفاه حاصل میشود.
از آنجایی که جمهوری اسلامی ایران بر ضرورت ایجاد تعادل، نظم و ثبات در عراق تاکید دارد، طبیعی است که از ابزارها و فرایندهای متنوعی برای تحقق چنین اهدافی بهرهمند شود.
یکی از روشهای تحقق چنین اهدافی را میتوان متعادلسازی اهداف استراتژیک ایران با سایر بازیگران تاثیرگذار در ساختار سیاسی و فرایندهای امنیتی دانست.
طبعاً آمریکا را میتوان در زمره کشورهای مداخلهگر در خاورمیانه و عراق دانست. یکی از ویژگیهای کشورهای مداخلهگر، تاثیرگذاری سیاسی و همچنین همکاری منطقهای است.
در چنین شرایطی، آمریکا نیز همانند دولت حاکم بر عراق، تلاش خواهد داشت تا از طریق الگوهای رفتاری متنوع، مصالحهگرایی و موازنهسازی به وضعیت تعادلی نایل شود.
کشورهایی که نقش تاثیرگذار امنیت دارند، اهداف خود را میتوانند از طریق مذاکره، مصالحه، منازعه و یا مشارکت امنیتی پیگیری نمایند. در چنین فرایندی دولت عراق و مقامات آمریکایی برای تامین امنیت نیازمند ایجاد تعادل قدرت منطقهای در عراق خواهند بود.
مشکلات امنیتی عراق نه تنها برای شهروندان عراقی، دولت عراق و همچنین نهادهای امنیتی – استراتژیک آمریکا مخاطرهآفرین است، بلکه پیامدهای تهدیدکنندهای نیز برای اهداف، منافع و فرایندهای استراتژیک ایران در پی خواهد داشت به همین دلیل است که مشکلات امنیتی عراق و همچنین درخواست مقامات سیاسی آن کشور میتواند فضای جدیدی از همکاری و مذاکره سیاسی را بین ایران و آمریکا ایجاد نماید.
اگرچه رفتار مقامات و نهادهای سیاسی آمریکا در جهت گسترش بحران بوده است، اما واقعیتهای امنیتی منطقه، آنان را وادار میسازد تا الگوی رفتاری خود را با ایران تغییر دهند. این تغییرات صرفا در شرایطی میتواند تداوم یابد و به نتایج مثبت و موثری منجر شود که ماهیت ساختاری پیدا نماید.
یعنی اینکه هرگونه مذاکره سیاسی و امنیتی ایران – آمریکا میبایست تاثیر خود را بر جهتگیری کلان آمریکا نسبت به ایران منعکس سازد و از سوی دیگر، زمینهساز الگوهای ثبات آفرین و تعادل بخش متقابل باشد.
شناخت ریشههای تروریسم میتواند زمینه تنظیم برنامه رفتاری مشترک ایران و آمریکا در عراق محسوب شود. به هر میزان که درک دقیقتری از تروریسم ایجاد شود، زمینههای لازم برای مقابله موثر با نیروهای بیثباتکننده عراق نیز فراهم میشود.
شواهد موجود نشان میدهد که در بسیاری از مواقع، آمریکاییها در فضای غیرواقعی امنیتی قرار دارند.
جدالهای هیستریک آنان با ایران و متهمسازی ایران به حمایت از تروریسم نمیتواند کمک موثری به ایجاد ثبات و تعادل در عراق نماید، تعادل در عراق نیازمند تغییر ذهنیت آمریکا نسبت به ایران است.