انعکاس مشکلات منابع طبیعی از دیدگاه مدیران مسئول نشریات تخصصی مرتبط با منابع طبیعی ونیز مشکلاتی که این نشریات در حوزه اطلاعرسانی دارند دو سرفصل مهم این نشست بود. همان روز قرار گذاشتیم درصورت فراهم بودن زمینه، فصلی یکبار یا حداقل سالی یکبار نشست مشابهی برگزار کنیم به قصد نقد و بررسی آنچه در حوزه اطلاعرسانی محیطزیست و منابع طبیعی میگذرد و صد البته از نگاه مدیران مسئول نشریات مرتبط. گزارشی که در پی میآید حاصل نشست نخست است.
***
روحالله میرزایی فعالیت مطبوعاتی خود را از سال 69با مجله «دامدار» آغاز کرد. او که 22سال فعالیت مستمر در انتشار ماهنامه را در کارنامه کاری خود دارد پیش از آنکه وارد مباحث اصلی شود گفت: اگر بخواهیم از منابع طبیعی صحبت کنیم باید از تعادل حرف بزنیم. نخستین چیزی که در منابع طبیعی مطرح میشود اکوسیستم است. اکوسیستم یعنی مجموعه عواملی که دست بهدست هم میدهند تا فضای زندگی برای همه موجودات فراهم شود. در این میان، تعادل زیربنا و محور اصلی حفاظت منابع طبیعی است. متأسفانه در حال حاضر، تعادل به هم خورده در واقع صنعتی شدن، تعادل را به هم زده است. رشد شتابناک صنعت بیتوجه به معیارهای زیستمحیطی، منجر به غارت منابع طبیعی شده است. برداشتهای بیرویه از منابع طبیعی روزبهروز شدت میگیرد برای آنکه این انسان صنعتی تنبل بیشتر بخورد این درحالی است که بسیاری از مواد غذایی هدر میرود و بهطور کلی پرت سفرههای غذایی بسیار زیاد است.
میرزایی در ادامه میافزاید: منابع طبیعی جهان و به تبع آن ایران از خط تعادل خارج شده است. چرا ما باید اطراف دریاچه ارومیه بدون ارزیابی زیستمحیطی و بدون محاسبه سد احداث کنیم تا این دریاچه خشک شود. باغات استهبان را هم با سدسازی در اطراف دریاچه بختگان خشکاندیم. این خشک شدن سبب شده، باد نمک را به شهرهای اطراف ببرد و در نتیجه اراضی کشاورزی و باغات در حال تبدیل شدن به شورهزار است. خشک شدن باغها و اراضی کشاورزی سیل مهاجرت به شهرها را در پی دارد. براین اساس میتوان گفت منابع طبیعی بهدلیل عدمبرنامهریزی مناسب و جامع با مشکلات عدیدهای مواجه شده است. از یکسو، بختگان و ارومیه خشک میشود ازسوی دیگر، اکوسیستم البرز بهدلیل احداث راههای متعدد دسترسی بهشدت آسیب میبیند اینها نمونهای از بیتوجهی به منابع طبیعی است.
ما کار آموزشی نکردهایم
وی خاطرنشان میکند: ما یک مصیبت جهانی داریم یک مصیبت سرزمینی. ما کشوری با اقلیم خشک و نیمه خشک هستیم. 50درصد اراضی کشور را بیابانها تشکیل داده است. مسئله دیگر آموزش ندیدن مردم است. آموزش و پرورش و دانشگاه در این زمینه هیچ کاری نکردهاند. امروز اگریک دانشآموز ژاپنی به ایران بیاید ببیند ما روغن سرخ کرده را توی چاه آشپزخانه میریزیم که سر از سفرههای زیرزمینی درمیآورد دق میکند. چرا؟ چون این دانشآموز با آموزشی که دیده میداند این کار چه تبعات ناگواری دارد. اما متأسفانه درکشور ما نهادهای آموزشی برای شناساندن منابع طبیعی و گرامیداشت این منابع که حیات بشر در گروی حفاظت از آنهاست هیچ گامی برنداشتهاند.
ساختار نظام اداری ما بهگونهای است که بودجه صرف حفظ ساختار اداری میشود. در حوزه منابع طبیعی اگر بودجهای تخصیص مییابد این بودجه به جای آنکه در عرصه نمود پیدا کند صرف تشکیلات اداری میشود. از یکسو، ما از خط تعادل خارج شدهایم و از سوی دیگر، منابع طبیعی دچار فساد شده است. ادارات و سازمانها و نهادهای متولی هم بهنوعی فساد ملموس یا پنهان دارند و گرنه هیچ دلیلی ندارد که ما هر روز شاهد رشد بیشتر تخریبهای منابع طبیعی باشیم.
مشکلات رسانهها
میرزایی درباره مشکلات رسانههایی که در حوزه منابع طبیعی کار میکنند نیز گفت: هیچ روزنامهنگاری را پیدا نمیکنید که ورشکسته نباشد. چون مردم ما سرانه مطالعهشان پنج دقیقه است. اینکه گفته میشود 20دقیقه با احتساب قرآن و مفاتیح است وگرنه سرانه همان پنج دقیقه است. وقتی میگوییم مردم، این مردم آن جراح را هم شامل میشود. الان اغلب پزشکان و سایر متخصصان کشور با همان دانش 30سال پیش مشغول فعالیتند. کمتر متخصصی را میبینید که در پی به روز کردن دانش خود باشد. مشکلات ما مشکلات اساسی است. متولیان فرهنگی ما با آنکه شعار فرهنگی میدهند توجهی به مسائل زیربنایی و زیرساختی ندارند. برای نمونه ارشاد یک شندرغاز سوبسیدی به مجلات و مطبوعات میداد که برای انتشار یک شماره مجله هم کافی نبود اما همان یک ذره را هم قطع کرد. به اعتقاد من اصحاب مطبوعات حتی همان رسانههای زرد هم مشکل دارند. ما الان با هزار مصیبت، هزینه تحریریه مجله را تأمین میکنیم. کاغذ از کیلویی 1200تومان به هر کیلو 5500تومان رسیده است. هزینه چاپ و سایر امور مرتبط بالاست این درحالی است که امکان افزایش قیمت مجله مقدور نیست.
او فراتر از مشکلات مجلات در عرصه منابع طبیعی میگوید: بازار اندیشه راکد است، بازار خواندن هم کساد است. کسی هم حمایت نمیکند به همین دلیل شاهد این وضعیت اسفبار هستیم. اینکه میبینید هنوز برخی، مجله منتشر میکنند به لحاظ اعتیادی است که به انتشار مجله دارند. در یک عبارت، شما مجلهای پیدا نمیکنید که مشکل نداشته باشد. این قصه غم انگیزی است که دامنگیر مطبوعات کشور شده است.
پاداش به متجاوزان
ابوالقاسم گلباف، مدیر مسئول مجله «دام کشت صنعت» بیش از 25سال انتشار مجله را در پیشینه خود دارد. وی با اشاره به اینکه رسانههای تخصصی منابع طبیعی، آگاهترین مشاوران این عرصه هستند گفت: آنچه بیش از هر چیز دیگری به منابع طبیعی صدمه زده، بیتوجهی و عدماجرای قانون حفاظت و بهرهبرداری است. این قانون در سال41 تصویب شد متأسفانه چه قبل و چه بعد انقلاب، این قانون مورد توجه قرار نگرفت زیرا همه، اعم از افراد عادی و مسئولان به منابع طبیعی بهعنوان یک ثروت بادآورده نگاه کرده و میکنند که میتوان از آن به هر شیوهای بهرهبرداری کرد. این نگاه سبب شد تا نزدیک به 100هزار پرونده تخریب، تجاوز و بهرهبرداری و تغییر کاربری تشکیل شود. متأسفانه در طول زمان دولت به متجاوزان به عرصههای طبیعی پاداش داده است. برای نمونه، در سال48 اعلام کردند که هر کس تا سال46 اراضی و منابع طبیعی را تصرف گرفته میتواند بیاید سند بگیرد این باعث شد آنکه تجاوز کرده بود جایزه بگیرد و تشویق شد به تجاوز و آنکه تجاوز نکرده بود مغبون شد. این قانون متأسفانه در سال 73مجددا تمدید شد.
وی افزود: در حال حاضر، قانون طرح جامع منابع طبیعی در مجلس در دست بررسی است. در این قانون پیشنهاد شده هر کس تا سال88 عرصه را تصرف کرده میتواند سند بگیرد. این نخستین مشکل ماست. مشکل دیگر، تغییر مأموریت حاکمیتی سازمان جنگلهاست. این سازمان در سال 46به وزارتخانه ارتقا یافت. سه الی چهار سالی وزارتخانه بود. این دوره کوتاه در واقع دوران طلایی منابع طبیعی کشور است چرا که در این دوره هیچکس نمیتوانست در وزارتخانه منابع طبیعی دخالت غیرمسئولانه کند. اما درحال حاضر سازمان جنگلها کارکرد خدماتی دارد تبدیل به سازمانی شده که نماینده وزارتخانه است، بودجه میگیرد تقسیم میکند اما کارکرد حاکمیتی خود را که حفظ جنگلها و بازسازی و احیا آنهاست از دست داده؛ این یک فاجعه است. با همین رویکرد است که وقتی در قانون افزایش بهرهوری، اجرای طرح دومیلیون هکتار کشاورزی در دستور کار قرار میگیرد رئیس سازمان جنگلها بهعنوان دبیرکارگروه تقسیم اراضی انتخاب میشود. اراضی که از آسمان نمیآید، اراضی کشاورزی هم که تمامشده بنابراین باید اراضی شیبدار و جنگل و مرتع به این امر اختصاص داده شود.
وی افزود: سومین مشکل یک خط انحرافی است. در دو سه دهه اخیر نخستین خط انحراف با تغییر تعریف جنگل آغاز شد. ما تعریفی داشتیم که براساس آن جنگل به جایی اطلاق میشد که پوشش آن بیش از 10درصد بود اما الان این میزان به پنج درصد کاهش یافته است. بنابراین، یک عرصه با پوشش اندک هم جنگل تلقی میشود به همین دلیل مساحت جنگلهای ما از 12میلیون به بیش از 14میلیون هکتار رسیده است.
نبود مشاوران دلسوز منابع طبیعی در دستگاههای اجرایی
نکتهای که وجود دارد برخی میگویند صنعتی شدن باعث این تخریبها شده است اما مگر اروپا صنعتی نشده آیا واقعا جنگلهای اروپایی هم وضعیتی مشابه جنگلهای ما دارند؟ مشکل اینجاست که در لواسان و دماوند برخی از وزرا، نمایندگان مجلس حتی برخی رسانههای دولتی اراضی منابع طبیعی را گرفتهاند و برای این اراضی سند هم صادر شده است. مسئله دیگر نداشتن مشاوران آگاه و دلسوز در وزارت جهادکشاورزی و ریاستجمهوری است که صدمات فراوانی به منابع طبیعی زده است. برای نمونه، رئیسجمهور دو سال پیش اعلام کرد سالانه 500میلیون نهال کاشته شود. اما یک مشاور دلسوز و آگاه نبود که بگوید ما توان تولید 500میلیون اصله نهال را نداریم؛ کندن 500چاله و آبرسانی به این نهالها به کنار. نمونه دیگر، طرح توسعه کشاورزی دو میلیون هکتار است. واقعا آب این عرصهها را چگونه و از کدام منابع باید تأمین کرد؟ اراضی مورد نظر را چطور میخواهیم تأمین کنیم. اگر عرصه قابل کشتی وجود داشت که کشاورزان آن را زیرکشت برده بودند اما یکی نیامد بگوید این طرح شدنی نیست! طرح فدک، فاجعه است اما هنوز هم کسانی بهدنبال اجرای آن هستند. مسئله دیگر واگذاری جنگلها به دامداران است. اصلا جنگل فضای سبز و علوفهاش کجاست. جنگل نور ندارد که در آن علوفه سبز شود تا دام بخورد. مشکل اینجاست که ما از کارشناسان خبره و صاحبنظران استفاده نمیکنیم نتیجه این میشود که هراز گاهی طرحهایی این چنین مطرح میشود.
گلباف در بخش دوم سخنان خود به مشکلاتی که دامنگیر رسانههای تخصصی منابع طبیعی در عرصه اطلاعرسانی شده است اشاره کرد و گفت: یکی از مهمترین اهداف رسانههای مرتبط با منابع طبیعی آموزش به مسئولان ذیربط است اگر مسئولان بدانند جنگل ارث پدری کسی نیست و متعلق به همه ملت و نسلهای آینده است بسیاری از تخریبها کاهش مییافت. معروف است در آخر هر دولتی، وزرا با ماشین در لواسان و دماوند بهدنبال عرصههایی میگردند که بتوانند از جیب منابع طبیعی بذل و بخشش کنند تا فلان کار را انجام بدهند. شما کمتر مسئول خداترسی را مییابید که نامش در تعدی به جنگل تحت عناوین مختلف اعم از هبه، اجرا و طرح ثبت نشده باشد. خوب روزنامه همشهری یا رسانههای تخصصی در این زمینه چه اقدامی میتوانند بکنند؟
وی افزود: یکی از کاستیهای رسانهها این است که ما هنوز نتوانستیم به مسئولان آموزش بدهیم که جنگل است؛ ویلا نیست. هیچ مسئولی هم حق ندارد با توجیهات جورواجور برای تغییر کاربری طرح بدهد. بحث دیگری که وجود دارد اینکه باوجود آنکه رسانههای تخصصی حوزه منابع طبیعی و کشاورزی نقش اطلاعرسانی را بر عهده دارند و دیدگاههای انتقادی را با هدف بهبود و ارتقای منابع طبیعی و کشاورزی با دلسوزی منعکس میکنند اما وزارت جهادکشاورزی که باید از نشریات این حوزه حمایت کند به دستور وزیر و صرفا بهخاطر انتقاداتی که در این نشریات درج میشود اشتراک نشریات تخصصی را قطع کرده است حتی اجازه نمیدهد این نشریات بهصورت رایگان وارد وزارت جهادکشاورزی و نهادهای تابعه شود. در واقع به دستور وزیر ورود این نشریات به وزارتخانه و نهادهای ذیربط ممنوع شده است. در نتیجه نزدیک به 30هزار نسخه که به این نهادها ارسال میشد از چرخه فروش خارج شده است. بخش جالب ماجرا این است که هرنسخه نشریه تخصصی که تا پیش از این وارد وزارت جهادکشاورزی و نهادهای تابعه میشود بهطور متوسط پنج تا هشت خواننده داشت براین اساس میتوان گفت 240هزار نفر از کارشناسان وزارت جهادکشاورزی و منابع طبیعی، بهرهبرداران و مراجعهکنندگان از چرخه مطالعه خارج شدهاند. وزیر جهادکشاورزی با این دستور راه مشاوره و خیر خواهی را بسته است. ما انتظار داریم کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی با نگاه خیرخواهانه برای این کار چارهای بیندیشد.
ضرورت شکلگیری کمپین اطلاعرسانی
عباس پاکپور با 26سال سابقه در حوزه فرهنگی و هنری و هشت سال پیشینه نشر، مدیر مسئول ماهنامه تخصصی «بارش» است، وی درباره مشکلات منابع طبیعی میگوید: نگاه ما بهعنوان کسانی که کار مطبوعاتی میکنیم بهویژه در حوزه منابع طبیعی، نگاه دلسوزانه است زیرا منابع طبیعی جایی است که صرفه اقتصادی ندارد. دغدغه ما بیشتر دغدغه دردمندانه است با وجود این، هرچه معضلات و مسائل را پیگیری کردیم به جایی نرسیدم. براین اساس، باید فکر کنیم ببینیم چرا این تلاشها به جایی نرسیده است. این یک واقعیت تاریخی است مال امروز و دیروز هم نیست. نمیتوان گفت قبل از انقلاب اینگونه بوده و الان نیست. متأسفانه برخی دوستان روی قبل از انقلاب را سفید کردند این قضاوت فردی نیست آمار هم نشان میدهد که عرصههای جنگلی چه وضعیتی داشته و الان چه وضعیتی دارد حتی اگر استانداردها را هم عوض کنیم واقعیت تغییری نمیکند. بهنظر میرسد ما باید فکری نو بکنیم.
وی میافزاید: البته بخشی از این معضلات ناشی از عملکرد مردم است. برای نمونه، فردی زمینی خریده بعد با ترفندهای مختلف کاربری آن را تغییر داده و آن را تبدیل به ویلا کرده است. بنابراین نمیتوان همه گناهان را متوجه دولت و مسئولان کرد.
نکته دیگری که وجود دارد اینکه در حال حاضر یک انرژی خاصی در مردم ایجاد شده که محل تخلیه آن طبیعت است اما برای این مسئله هیچ فکری نشده است حتی حداقل آموزش هم به مردم داده نشده که وقتی به طبیعت میروند چگونه با طبیعت برخورد کنند. در همه دنیا مردم وارد طبیعت میشوند ولی آنجا تخریبی اتفاق نمیافتد. ما باید این واقعیت را بپذیریم که مردم ما بهخصوص تهرانیها در فاصله کمی با منابع طبیعی ارزشمند کشور(جنگلهای شمال) قرار گرفتهاند بهطوری که ظرف سه ساعت به این منابع دسترسی دارند روزبهروز هم راههای دسترسی به طبیعت در حال توسعه و بهسازی است بدیهی است که در خلأ آموزش طبیعت آسیب میبیند.
اما بخشی از مشکلات ناشی از عملکرد دولت است. وزارتخانه سعی میکند خودش را حفظ کند حداقل الان وضعیت به این شکل است گرچه قبلا که بحرانی هم وجود نداشت از سازمان جنگلها چیزی دیده و شنیده نمیشد حتی مردم بومی که در طبیعت زندگی میکنند شناختی از سازمان جنگلها و مراتع نداشتند و ندارند. فراتر از این سازمان برای بومیان بار منفی هم داشت. درحالیکه این سازمان باید به لحاظ فنی به کسانی که مشکل دارند کمک کند اطلاعرسانی کند تا تعامل لازم و سازنده میان جوامع بومی و سازمان برای حفظ و صیانت از جنگلها ایجاد شود ولی همواره این سازمان در تقابل با بومیان بوده است. رئیسجمهور محترم میگوید جنگلها را واگذار کنیم. واقعا قرار است جنگلها به چهکسی واگذار شود؟ بدیهی است اجرای این طرح باعث تقابل بین مردم بومی و شهروندان غیربومی میشود.
پاکپور معتقد است: رسانهها باید انرژی بیشتری صرف ارتقای منابع طبیعی کنند. در حال حاضر این انرژی وجود ندارد. همشهری یک صفحه منتشر میکند؛ رسانههای دیگر هم به این مسائل میپردازند اما رسانه ملی آنگونه که شایسته است به این موضوعات نمیپردازد. بهطور کلی مسئله منابع طبیعی و محیطزیست در رسانه ملی فراموش شده است. براین اساس من فکر میکنم ما نیاز به یک کمپین اطلاعرسانی داریم تا از این طریق مجلات و رسانههایی که دغدغه منابع طبیعی دارند همه بهصورت فراگیر در این حوزه درگیر شوند؛ ضمن آنکه شرایط برای مشارکت همه مردم فراهم شود بهطوری که هر جا تخریبی صورت میگیرد خود مردم موضوع را از طریق این کمپین اطلاعرسانی کنند. وقتی هر شهروندی در هر جای کشور این امکان را داشته باشد که تخریب یا تجاوز به عرصهای را با ورود به سایتی که برای این موضوع درنظر گرفته شده منتشر کند طبعا رسانهها میتوانند با مانور روی موضوع مورد نظر، شرایط را بر تخریبکننده تنگ کنند. بهعبارت دیگر ما باید به یک سیستم مجازی فکر کنیم تا از طریق آن مشارکت جمعی برای مقابله با تخریبها فراهم شود. در تمام دنیا معضلات زیستمحیطی وجود دارد اما نکته اینجاست که در آنجا با کمپین اطلاعرسانی مانع از تخریبها میشوند.
برای نمونه وقتی مردم نسبت به بروز فاجعه در ارومیه واکنش نشان دادند اگر کمپین اطلاعرسانی وجود داشت و بهدرستی اطلاعرسانی میشد این کار که یک اعتراض زیستمحیطی بود سیاسی نمیشد. مسئله ارومیه یک تعارف نیست؛ یک تاریخچه است منهای اینکه این دریاچه با روند موجود تبدیل به شورهزار میشود. مردم با این دریاچه زندگی کردهاند؛ این دریاچه هویت مردم است. این دریاچه متعلق به نسلهای آینده هم است. ما نمیتوانیم بهخاطر هوس یک نماینده سد بزنیم بعد نتیجهاش خشک شدن این دریاچه بشود. پرسش این است که چرا این اتفاق افتاده چرا نتوانستند جلوی این کار بگیرند چون کمپین اطلاعرسانی وجود نداشته است. ما به یک نظام اطلاعرسانی جامع در حوزه منابع طبیعی نیاز داریم. یک سایت بگذاریم و مشارکت مردم را جلب کنیم از مردم بخواهیم در سراسر کشور اخبار مرتبط را در این سایت بگذارند. اگر این نظام اطلاعرسانی با اقتدار عمل کند دیگر هیچ فرد حقیقی یا حقوقی بهخود اجازه تخلف و تخریب نمیدهد. بهنظر من باید کاری کرد که متخلفان با مردم طرف باشند زیرا در بخش دولتی راههای مختلفی برای فرار از قانون وجود دارد. شخص خاطی میتواند با ترفندهای مختلف به مقاصد سوءخود برسد.
پاکپور گفتههای خود را اینگونه جمعبندی میکند: اگر بخواهم دریک عبارت وضعیت موجود منابع طبیعی را وصف کنم باید بگویم منابع طبیعی در حال حاضر یتیم مانده بهطوری که بهراحتی وجهالمصالحه قرار میگیرد و از کیسه منابع طبیعی بذل و بخشش میشود. باید با راهاندازی همان نظام اطلاعرسانی جامع با این بذل و بخششها مقابله شود.
خبری از حمایت نیست
محمدرضا محمد یوسفی مدیر مسئول ماهنامه «غذا و تغذیه» در این نشست، حوزه اقتصاد و رسانه را نشانه گرفت و گفت: در حوزه دولتی پیش از آنکه طرحی اجرا شود آن را ارزیابی میکنند بودجه آن را تعیین میکنند و براساس آن بودجه ابعاد کار مشخص میشود. اما در بخش نشریات تخصصی خبری از حمایت و بودجه نیست به همین دلیل از تیراژ این نشریات روزبهروز کاسته میشود زیرا هزینهها ساعتی افزایش مییابد مثلا قیمت کاغذ ساعت به ساعت بالا میرود بهطوری که وقتی میخواهید سی دی را برای چاپ به چاپخانه ارسال کنید چاپخانه میگوید اگر الان بفرستید هزینه چاپ این میزان است ضمن آنکه بهای کاغذ را باید بهصورت نقدی پرداخت کنید.
وی افزود: بحث آموزش توسط نشریات تخصصی مسئله قابل تاملی است منتها مسئلهای که وجود دارد برد نشریات تخصصی بهخاطر وضعیت اقتصادی بسیار کم شده است حتی در سازمانهای دولتی نخستین جایی که بودجه آن را قطع میشود بودجه فرهنگی و به تبع آن بودجه نشریات است. در چنین شرایطی چطور میتوان نشریه منتشر کرد ازیک سو، بخش دولتی حمایت نمیکند از سوی دیگر هزینهها سرسامآور است. درحال حاضر هزینه تولید یک شماره نشریه تخصصی بالغ بر هشتمیلیون تومان است این شرایط سبب شده برخی نشریات حتی نشریاتی که 10 الی 12سال بهصورت ماهنامه منتشر میشدند هر 4ماه یکبار منتشر شوند. برخی تعداد صفحات را کم کردهاند. برخی صفحات رنگی را تبدیل به سیاه و سفید کردهاند. برخی کاغذ گلاسه را به کاغذ تحریر تبدیل کردهاند. در واقع اوضاع برعکس شده به جای اینکه نشریات از نظر کمیت رو به ارتقا باشند ناگزیر از هر بخشی میزنند که بتوانند سرپا بمانند. امروز بهگونهای شده که مدیر نشریه به جای آنکه فکر و همتش را روی مسائل تخصصی حوزه منابع طبیعی متمرکز کند تمام تلاشش صرف تأمین هزینه میشود. تصور میکنم باید یک اتفاقی در حوزه نشریات تخصصی منابع طبیعی بیفتد حالا این اتفاق میخواهد از طرف وزارت ارشاد باشد یا وزارت جهادکشاورزی مهم نیست. بنا به تجربهای که دارم انجمن نشریات تخصصی کشاورزی(منابع طبیعی) یکی از بهترین انجمنهای مطبوعاتی است اما با وجود پرکار بودن کاری از پیش نمیبرد و بردی ندارد.
یوسفی میگوید: واقعیت این است که درحال حاضر نصف نشریات تخصصی منابع طبیعی حذف شده اینها نشریات تخصصی را بسیار آسیبپذیر کرده است در چنین شرایطی انتظار میرود متولیان امر چارهای بیندیشند باید زیر پروبال این نشریات را بگیرند. من فکر میکنم اگر وضع به همین منوال ادامه پیدا کند سال آینده ما شاهد ریزش شدید این نشریات خواهیم بود.
مهندس بابک کلانی، دبیر انجمن نشریات تخصصی کشاورزی و صاحب امتیاز ماهنامه «سبزینه» از دریچه دیگری به بررسی مشکلات منابع طبیعی پرداخت. وی گفت: یکی از مشکلات اساسی که دامنگیر نشریات تخصصی شده نبود مدیریت واحد در حوزه منابع طبیعی و رسانه است. اطلاعرسانی در حوزه منابع طبیعی باید بهگونهای باشد که از یکسو، منعکسکننده یافتههای علمی و دانشگاهی باشد تا از این طریق کارشناسان و متخصصانی که در این حوزه مشغول فعالیت هستند بتوانند دانش خود را ارتقا داده و به روز کنند. از سوی دیگر، باید این نشریات بتوانند با ایجاد رابطهای تنگاتنگ با مراکز علمی و دانشگاهی زمینه ارتباط این مراکز را با سازمانها و نهادهای اجرایی مرتبط با منابع طبیعی فراهم سازند. ایجاد این تعامل، سبب ارتقای دانش بدنه کارشناسی سازمان جنگلها و بهطور کلی ادارات کل منابع طبیعی میشود و حساسیت مراکز علمی و دانشگاهی را نسبت به حوزه منابع طبیعی برمیانگیزد. برای نمونه، وقتی پدیده خشکیدگی دامنگیر رویشگاههای زاگرسی میشود حضور نشریات توانمند تخصصی میتواند نگاه مراکز علمی و دانشگاهی را روی این مسئله متمرکز کند در واقع تعامل سازنده و پویایی که رسانههای تخصصی باید بستر آن را فراهم سازد در چنین مواقعی به بار مینشیند و میتواند به کمک بدنه کارشناسی سازمان جنگلها و منابع طبیعی بیاید.
مسئولان به نشریات بها نمیدهند
کلانی با تأکید براینکه نشریات تخصصی بهعنوان بازوهای توانمند علمی میتوانند مشاوری امین برای سازمان جنگلها و منابع طبیعی کشور باشند، تصریح کرد: بخشی از مطالب نشریات، منعکسکننده نظرات کارشناسان کارآزموده و مجرب خارج از سازمان است. بدیهی است کارشناسی که خارج از بدنه سازمان مشغول فعالیت علمی، پژوهشی است نگاهش با کارشناسی که مشغول فعالیت اجرایی است متفاوت است. در واقع نظرات این کارشناسان مکملی برای بهینه شدن فعالیتهای تخصصی سازمان جنگلهاست بهویژه آنکه این نظرات اغلب متکی بر یافتههای علمی است؛ نشریات تنها بستر منعکسکننده این نظرات است.
وی تصریح کرد: در نبود اطلاعرسانی تخصصی و ضعف دانش عمومی است که باغ گیاهشناسی نوشهر در معرض تخریب قرار میگیرد آن هم بهخاطر عبور جادهای که هیچ توجیه اقتصادی ندارد. این راه دسترسی حتی اگر کارکرد منطقهای هم داشته باشد نباید منافع محلی را فدای منافع ملی کنیم. باغ گیاهشناسی نوشهر، یک مرکز تحقیقاتی اعتبار جهانی دارد و یکی از پشتوانههای کشاورزی و منابع طبیعی کشور محسوب میشود.
کلانی بخشی از سخنان خود را به مشکلات رسانههای تخصصی در عرصه اطلاعرسانی اختصاص داد و گفت: رسانههای تخصصی با مشکلات متعددی مواجهاند که مانع از ایفای نقش این رسانهها در عرصه اطلاعرسانی میشود. بخش عمدهای از این مشکلات ناشی از آن است که رسانهها چند متولی دارند از یک سو، وزارت جهادکشاورزی متولی رسانههای تخصصی منابع طبیعی و کشاورزی است و از سوی دیگر، وزارت ارشاد به نوعی تولی این رسانهها را برعهده دارد.
دبیر نشریات تخصصی کشاورزی افزود: وقتی مجوزی برای رسانهای صادر میشود صاحب امتیاز رسانه نمیتواند از مردم بخواهد کمک کنند تا نشریه مورد نظر را منتشر کند. بلکه انتظار آن است که وزارت جهادکشاورزی بنا به ماهیتی که دارد از رسانهها حمایت کند در کنار این حمایتها باید وزارت ارشاد هم با تخصیص سوبسید و کاغذ به صاحبان رسانه کمک کند. اما الان وضعیت به شکلی است که وزارت جهادکشاورزی نهتنها کمکی نمیکند که با رویکردی که روابط عمومی این سازمان در پیش گرفته است به جای تعامل با رسانهها نوعی تقابل میان رسانهها و وزارت جهادکشاورزی ایجاد شده است. وقتی بالاترین مقام مرتبط با حوزه اطلاعرسانی در وزارت جهادکشاورزی کمترین تخصصی در این عرصه ندارد و در تقابل با رسانههای تخصصی است تعامل میان اصحاب رسانه و وزارتخانه نمیتواند محلی از اعراب داشته باشد.
مدیر مسئول ماهنامه سبزینه در جمع بندی مباحث خود میگوید: پیشرفت هر کشوری در گروی توسعه پایدار است. بستر توسعه پایدار هم منابع طبیعی و کشاورزی است دستیابی به این هدف بدون فرهنگسازی غیرممکن است. براین اساس انتظار میرود وزیر جهادکشاورزی، مدیرعامل بانک کشاورزی و وزیر ارشاد بهعنوان متولیان اصلی با حمایت از رسانهها بستر لازم را برای فرهنگسازی فراهم کنند. آنچه امروز ما شاهدیم این است که نه وزارت جهادکشاورزی برای نشریات تخصصی برنامه دارد و نه وزارت ارشاد به این نشریات بها میدهد. حداقل انتظار آن است که وزارت ارشاد در توزیع کاغذ و اختصاص سوبسید انصاف را رعایت کند. در حال حاضر 50نشریه تخصصی مرتبط با کشاورزی و منابع طبیعی فعال است اگر ارشاد به هر نشریهای درسال 30میلیون تومان یارانه بدهد بسیاری از معضلات رسانهها مرتفع میشود. حال پرسش این است آیا تخصیص این رقم برای فرهنگسازی در عرصه اطلاعرسانی برای حفظ منابع پایه کشور و در نهایت توسعه پایدار رقم قابلتوجهی است؟ وقتی حمایتی وجود ندارد چطور میتوانیم خاک، پوشش گیاهی و آب را حفظ کنیم؟ بدون حفاظت از این منابع چطور میتوان به توسعه پایدار دست یافت؟ اینها مباحثی است که در حال حاضر در سیاستگذاری و تصمیمگیریهای کلان جایی ندارد.