درست است که در این بخش همیشه نکتههای مفیدی دربارهی زندگی ارائه شده که حالت را خوب کرده، اما اینبار استثنائاً راههایی معرفی میشود که حسابی حال آدم را قاراشمیش و خطخطی میکند؛ حالا دیگر تصمیمش با تو و من است که به آنها عمل کنیم یا برعکسشان!
غُر غُر غُر غُر غُر غُر غُر غُر...
اولین قدم برای موفقیت در بدکردن حالمان، دانستن این نکته است که با غرزدن کاری از پیش نمیرود و برعکس کلی وقت و انرژی هم بههدر میرود؛ بنابراین اولین پیشنهاد بدحالکنندهی ما هم این است: تا میتوانی غر بزن!
مقایسههای سوزناک کن
آخ، اگر بدانید چشم و همچشمی و مقایسهکردن خود با بقیه چهخوب میتواند حال آدم را بگیرد! چرا او از من قدبلندتر است؟ چرا خانهای که من در آن زندگی میکنم، به بزرگی مال او نیست؟ چرا.. چرا... چرا... تا میتوانی، خودت را با بقیه مقایسه کن و آههای سوزناک بکش!
منطقِ کیلوییِ تاریخمصرف گذشته
ببین، بیا منطقی باشیم؛ وقتی اینهمه اتفاق ناخوشایند در گذشته هست، چرا باید به آینده نگاه کرد؟ درست است که با فراموشکردن گذشته، آدم کمتر آبغوره میگیرد و ممکن است اتفاقهای خوبی هم برایش بیفتد، ولی آخر اتفاق خوب که حال آدم را بد نمیکند، میکند؟
دماغ سوختهی قرمز
آخر تا دروغ هست، چرا آدم باید راستش را بگوید؟ خوبیِ دروغ این است که همیشه یادت میرود دفعهی قبل چه گفتهای و بالأخره یکجایی گندش بالا میآید. اگر بدانی آنوقت چه دماغ سوختهی خوشگلی نصیبت میشود!
تمرکز کن، بــــــــــــــــــد
تا میتوانی، روی چیزهایی که ازشان متنفر هستی یا باهاشان مشکل داری، تمرکز کن. اینجوری بهجای اینکه از لحظههایت لذت ببری، قشنگ دخلت میآید و نانخامهایِ به آن شیرینی هم به کامت زهر میشود. آخ که چه مزهای دارد زهرمار!