آنها برای اینکه ردی از خودشان به جا نگذارند، 2آدمکش اجیر کردند تا دست به جنایت بزنند اما بخت با مرد خیر یار بود که از این حادثه جان سالم به در برد.این پرونده چندی قبل و با شکایت مرد میانسالی در دادسرای ناحیه 2تهران به جریان افتاد. شاکی مرد خیری بود که در تشریح ماجرا به بازپرس شاهنگیان گفت: از چند سال قبل نذر کرده بودم که به افراد نیازمند کمک کنم. من برای آنها مایحتاج زندگی شان را تأمین میکردم و با این کار به آرامش میرسیدم.
وی افزود: اواخر سال گذشته یکی از دوستانم نزد من آمد و گفت که دختر یکی از آشنایانشان به اتهام سرقت در زندان است و برای گرفتن رضایت مالباخته نیاز به پول دارد. وقتی شنیدم که وضع مالی خانواده این دختر بد است و از طرفی چند روز بیشتر به عید نمانده بود، دلم سوخت و مبلغ موردنظر را بهحساب آنها ریختم تا دختر زندانی آزاد شود و شب عید پیش خانوادهاش باشد. چند روز بعد از این ماجرا، موبایلم زنگ خورد. زن جوانی پشت خط بود که خود را فریبا معرفی کرد. او مدعی شد که همان دختر زندانی است که من باعث آزادیاش شدهام. وی برای تشکر تماس گرفته بود و چند روز بعد با گل و شیرینی به محل کارم آمد.
فرشته نجات
مرد میانسال که زندگیاش را مدیون یکی از بستگانش است در ادامه چنین گفت: چند وقت پیش فریبا مجددا با من تماس گرفت و از من خواست تا برای آزادی هم سلولیاش هم به او کمک کنم. میگفت که او دختر خوبی است و خیلی پشیمان است. برای همین مبلغ موردنیازش را پرداخت کردم و به این ترتیب شهره نیز آزاد شد.
چند روز بعد، فریبا و شهره برای تشکر به خانهام آمدند. آن روز وقتی صدای زنگ خانه بلند شد، آیفون را برداشتم و فریبا از من خواست در را باز کنم. او مدعی شد که علاوه بر تشکر میخواهد برای آزادی فرد دیگری از من مشورت بگیرد. وقتی در را باز کردم، فریبا به همراه شهره وارد شدند و پشت سر آنها 2 مرد قوی هیکل را دیدم.
آنها در چشم بر هم زدنی خود را به داخل خانه رساندند و در را بستند و با لحنی خشن مرا تهدید به مرگ کردند. خیلی ترسیده بودم اما سعی کردم خونسرد باشم. خود را در یک قدمی مرگ میدیدم و میدانستم که قرار است آنها بلایی سرم بیاورند. همان موقع بود که زنگ خانهام به صدا درآمد. یکی از بستگانم به خانهام آمده بود تا برای انجام کاری از من چک بگیرد. از دیدن چهره او در آیفون، خیلی خوشحال شدم و سریع در را باز کردم.
مردان قوی هیکل و 2دختر جوان با دیدن این صحنه ترسیدند و به سرعت فرار کردند. بعد از رفتن آنها چشمم به یک قمه بزرگ افتاد که یکی از مردان قوی هیکل پشت مبل مخفی کرده بود. همان لحظه متوجه شدم که سوئیچ ماشینم نیست. با عجله به پارکینگ رفتم و متوجه شدم که دزدان قصد داشتند ماشینم را سرقت کنند اما ریموت در پارکینگ را نداشتند و سوئیچ را در داخل پارکینگ انداخته بودند.
2آدمکش اجارهای
بعد از شکایت مرد خیر، تیمی از مأموران با دستور قاضی شاهنگیان، بازپرس شعبه چهاردهم دادسرای ناحیه 2تهران رسیدگی به این پرونده را آغاز کردند. آنها با اطلاعاتی که از شاکی بهدست آورده بودند ابتدا فریبا و سپس شهره را دستگیر کردند.فریبا که طراح نقشه سرقت بود در بازجوییهای نخست خود را بیگناه دانست اما وقتی شواهد را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و گفت: وقتی نخستین بار با گل و شیرینی به خانه مرد خیر رفتم و متوجه شدم که وضعیت مالی خوبی دارد نقشه سرقت از آنجا به ذهنم رسید. نقشهام را با شهره که در زندانی هم سلولی بودیم، در میان گذاشتم.
از آنجا که مرد خیر مرا میشناخت و آدرس خانهام را داشت، باید او را به قتل میرساندیم. برای همین 2 آدمکش اجیر کردیم و از آنها خواستیم تا همراه ما به خانه مرد خیر بیایند. وی افزود: آنها یک قمه بزرگ با خودشان آورده بودند. طبق نقشه قرار بود بعد از اینکه مرد خیر را به قتل رساندیم، همه اموال او را سرقت کرده و بین خودمان تقسیم کنیم اما وقتی به خانه مرد خیر رسیدیم، من دچار عذاب وجدان شدم. برای همین از مردان اجیر شده خواستم تا از قتل صرفنظر کنند و فقط ماشین مدل بالا و گرانقیمت او را بدزدند. اینگونه بود که وقتی وارد خانه شاکی شدیم، آنها در فرصتی مناسب سوئیچ ماشینش را از روی جا کلیدی برداشتند اما چون ریموت در پارکینگ را نداشتیم، موفق به سرقت ماشین هم نشدیم.بعد از اعترافات این زن و همدستش، قرار قانونی برای آنها صادر شد و تیم تحقیق تجسسهای خود را برای دستگیری آدمکشهای اجارهای آغاز کردند.