راز همدستی مرد سارق و قاتل زندانی زمانی فاش شد که پلیس در جریان سرقت میلیونی از خانهای در شمال پایتخت قرار گرفت. صاحبخانه مرد میانسالی بود که در توضیح ماجرا به مأموران گفت: چند روز پیش به همراه خانوادهام به سفر رفتیم اما بعد از بازگشت، متوجه شدیم که دزد به خانهمان زده است. سارقان همه وسایل خانهام را بههم ریخته و دست به سرقت پول، طلا و 2 قالیچه ابریشم که ارزش میلیونی داشت زده بودند.
بعد از این شکایت، مأموران راهی خانه مالباخته شدند و در بررسیهای میدانی مشخص شد قفل در آپارتمان سالم است و آثار تخریب روی پنجرهها و در دیده نمیشود. این یعنی دزدان با استفاده از کلید وارد خانه شده و از قبل صاحبخانه را میشناختهاند.
از سوی دیگر مأموران دریافتند که ساختمان مجهز به دوربین مداربسته است. به همینخاطر به بازبینی فیلم ضبط شده پرداختند و به تصویر 2 مرد جوان که دست به این سرقت زده بودند، رسیدند.
کارآگاهان تصاویر بهدست آمده را پیش روی شاکی قرار دادند و وی یکی از آنها را شناسایی کرد. او گفت که این مرد فرید نام دارد و یکی از بستگان دامادشان است. وی مدعی شد که دامادش به نام عباس بعد از قتل دختر او دستگیر شده و به زندان افتاده و احتمال دارد که وی نیز در این ماجرا دست داشته باشد.
سرقت برای پرداخت مهریه
با افشای این حقیقت، مأموران با دستور قاضی دادسرای شمیرانات تجسسهای خود را برای دستگیری فرید آغاز کردند و مدتی بعد وی را به دام انداختند. او در بازجوییها به سرقت با همدستی شخصی به نام حامد اعتراف کرد و به مأموران گفت: خانهای که به آن دستبرد زدیم متعلق به پدرزن یکی از بستگانم به نام عباس است. او کلید خانه پدرزنش را در اختیار ما قرار داده بود و روز سرقت را هم او مشخص کرده بود. من و حامد به پیشنهاد او سرقت را انجام دادیم.
بعد از اعترافات این مرد آشنا و اطلاعاتی که وی در اختیار مأموران قرار داد، حامد نیز دستگیر شد و در تحقیقات به سرقت میلیونی و فروش قالیچههای ابریشمی اعتراف کرد. وی در توضیح ماجرا به تیم تحقیق گفت: سالها قبل با اصرار برادرم با زنی ازدواج کردم که خیلی با هم اختلاف داشتیم. مرتب با هم درگیر بودیم تا جایی که مدتها پیش بعد از درگیری با خانوادهاش و ضرب و شتم آنها، دستگیر شدم و به بازداشتگاه افتادم. 2 شب در آنجا زندانی بودم که با قاتلی به نام عباس آشنا شدم.
او به اتهام قتل همسرش دستگیر شده بود. وقتی داستان زندگیاش را برایم تعریف کرد، از من خواست تا من هم ماجرای زندگیام را برایش بگویم. بعد از شنیدن داستان زندگیام، از من خواست که همسرم را طلاق بدهم اما من از ترس پرداخت مهریه، نمیتوانستم او را طلاق دهم. عباس که فهمیده بود پول پرداخت مهریه را ندارم، به من پیشنهاد داد از خانه پدرزنش سرقت کنم تا هم من مهریه را بپردازم و هم مقداری پول در اختیارش قرار دهم تا دیه همسرش را بپردازد و از خانواده او رضایت بگیرد.
وی ادامه داد: عباس میگفت پدرزنش وضع مالی خوبی دارد که بخشی از دارایی او، حق و حقوق همسر وی است. او آنقدر اصرار کرد که من پذیرفتم دست به این سرقت بزنم.متهم افزود: عباس یکی از آشنایانش به نام فرید را به من معرفی کرد و شماره موبایلش را در اختیار من قرار داد. او گفت که نزد فرید بروم و با کمک او نقشه سرقت را عملی کنم. بعد از آزادی، پشیمان شدم اما وقتی اختلافات بین من و همسرم دامن گرفت، مصمم شدم تا دست به سرقت بزنم و همسرم را طلاق بدهم. برای همین با شمارهای که عباس دراختیارم قرار داده بود تماس گرفتم و با فرید در یکی از قهوهخانههای تهران قرار گذاشتم.
وی ادامه داد: او کلید خانهای که قرار بود به آن دستبرد بزنیم را قبلا از عباس گرفته بود و چند روز بعد به من زنگ زد و گفت که زمان دزدی فرارسیده است. آن شب من با او قرار گذاشتم و با کلید وارد خانه شدیم. بعد از سرقت نیز بلافاصله از آنجا فرار کردیم. قرار شد طلاها را همدستم و قالیچهها را من بفروشم و پول دزدی را به 3قسمت تقسیم کنیم تا سهم عباس را هم که در زندان بود، بپردازیم. از سوی دیگر میخواستم درخواست طلاق بدهم و قسمتی از مهریه همسرم را با پولی که از این راه بهدست آورده بودم بپردازم اما نشد چراکه خیلی زود لو رفتیم و دستگیر شدیم.بعد از اظهارات این دو سارق، قرار قانونی برای آنها صادر شد و تحقیقات در این زمینه همچنان ادامه دارد تا زوایای پنهان ماجرا آشکار شود.